در دوران مبارزه كه برخي از علما با تأكيد بر حفظ حرمت خون مسلمانان ورود به مبارزه را جايز نمي ديدند و با اين برداشت از فقه اسلامي مشروعيت مبارزه با طاغوت را در مراحل حاد و سرنوشت ساز آن مورد ترديد و انكار قرار مي دادند و خود به خود براي جلوگيري از خونريزي سازش با ستمگر توجيه و حتي ضرورت فقهي پيدا مي كرد شهيد بهشتي در مقابل اين تفكر ايستادگي كرد ايشان در يك سخنراني در اين باره مي گفت گروه هايي طرفدار مبارزات آرام سياسي بودند و به محض اين كه در يكي از صحنه هاي مبارزه يك نفر كشته مي شد يا آسيب مي ديد شك مي كردند كه آيا اين مبارزه جايز است يا جايز نيست با يكي از آقايان علماي خوب ـ واقعاً از جهات ديگر آدم خوبي است ـ يكي دوبار صحبت كرديم كه آقا ، براي اين كار شما اعلاميه بدهيد گفت اگر اعلاميه بدهم و مراسم برگزار شود و پليس ها و كماندوهاي لعنتي سفاك شاه حمله كنند ، يك نفر كشته شود ، من جواب اين كشته را پيش خدا چگونه بدهم ؟ او واقعاً اين را از روي عقيده اش مي گفت نه اين كه آدمي لاابالي باشد .با فاجعه 17 شهريور و قتل عام راهپيمايان اين اظهار ترديدها گسترش بيشتر پيدا كرد به گونه اي كه اگر پيوند عميق امام و امت نبود و اگر نفوذ بي نظير امام در توده هاي مردم وجود نداشت ، همين ترديدها در مشروعيت مبارزه ، انقلاب را از حركت باز مي داشت و فرصت مناسبي براي تجديد قوا در اختيار رژيم طاغوت قرار مي داد در همان روزها شهيد بهشتي در پاريس مسئله را با حضرت امام در ميان مي گذارد يكي از مسائلي كه با ايشان مطرح كردم در ايران مكرر مطرح مي كردند مسئله ابعاد مبارزه و پيوند آن با شهادت ، و مخصوصاً حضور خواهران در ميدان اين مبارزات از ايشان سئوال كردم كه بعضي از آقايان مجتهدين در اين كه ما مردم را براي راهپيمايي ها دعوت مي كنيم ، پس از حادثه 17 شهريور دچار تزلزل و ترديد شده اند مي گويند شما مردم را به قتلگاه دعوت مي كنيد براي راهپيمايي هاي بعدي عده زيادي از آقايان احتياط مي كردند مي گفتند شما با چه مجوزي مردم را به ميدان كشته شدن مي بريد ؟.در ديدار پاريس مطلب را با امام مطرح كردم و گفتم من مي توانم تا حدودي جواب جنابعالي را پيش بيني كنم ، اما مي خواهم خودتان بفرماييد تا برگرديم و بگوييم نظر امام بود امام گفتند اين مبارزه را بايد ادامه داد اين مبارزه براي اسلام و مسلمين مبارزه مرگ و زندگي است حتي اگر يك ميليون نفر هم كشته شوند باز هم ادامه بدهيد .