سیره شهید بهشتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره شهید بهشتی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جواد آقا !

آقاي بهشتي در كار مبارزه دور انديشي توأم با احتياط خاصي داشتند مثلاً در ماشين كه مي نشستند هيچ گاه مسائل مربوط به انقلاب را مطرح نمي كردند در سفري به مشهد كه از مسير شمال عبور مي كرديم به همين احتياط در كنار دريا مطالبشان را در حال قدم زدن مطرح كردند در منزل هم همينطور بود چون شنود تلفن قطعي بود همه مكالمات حساب شده بود و بحثهاي اساسي را مطرح نمي كردند يك بار كه من در تماس تلفني با اصفهان به نكته اي اشاره كردم يك دفعه گفتند جواد آقا ! و مرا متوجه كردند كه مواظب حرف زدنم در تلفن باشم ! به دليل همين رفتارها بود كه ساواك در مورد ايشان كمترين شناخت را داشت .

فعاليتهاي مخفي را اداره مي كرد

بعد از سال 42 تشكيلاتي مخفي در اصفهان شروع به چاپ اطلاعيه هاي تندي در حمايت از امام و محكوميت شاه و امريكا به نام مردم مسلمان اصفهان يا طلاب مبارزه قم مي كرد كه من متن اين اطلاعيه ها را تايپ مي كردم و توسط يكي از بازاريهاي متدين به نام آقاي بزرگ زاد كه مغازه ساعت سازي داشت اين اعلاميه ها تكثير مي شد و چمدان به چمدان بسته بندي و توسط اتوبوسهاي بين شهري به شهرها و مناطق مختلف از جمله قم فرستاده مي شد بعدها متوجه شدم تمام اين فعالتيهاي روشنگرانه مخفي در اصفهان تحت نظارت و مديريت آقاي بهشتي انجام مي شدند .

به من هم اجازه ورود نمي دادند

از سال 36 كه به منزل آقاي بهشتي رفت و آمد داشتم مشاهده مي كردم شخصيتهايي مانند امام موسي صدر و شهيد مطهري و شهيد مفتح و به منزل ايشان مي آمدند و جلسه تشكيل مي دادند بعضي از اين جلسات آنقدر حساس و مخفيانه بود كه من در اكثر جلسات وظيفه پذيرايي از ميهمانان را بر عهده داشتم ولي اجازه نمي دادند چاي ببرم لذا چاي را دم در اتاق مي گذاشتم و مي رفتم در اين سالها تا زماني كه ايشان به آلمان رفتند شاهد بودم اخبار گوشه و كنار مملكت به ايشان مي رسيد و آقاي بهشتي هم گزارش اين مسائل را از طريق كساني كه براي زيارت به عراق مي رفتند به امام مي رسانيد .

/ 514