سیره شهید بهشتی نسخه متنی

همه اينها از روي حسادت است

يك روز همه در منزل دور پدرم حلقه زديم و از ايشان پرسيديم چرا شما جواب اين همه تهمت و افترا و شايعات دروغي را كه بني صدر و اطرافيان او عليه شما در جامعه پخش مي كنند نمي دهيد ايشان لبخندي زدند و گفتند دخترم ، پسرم همه اين كارها از حسادت است والا من كاري به كار اينها ندارم و اينها از سر حسادت است كه با من دشمني ميكنند و من فرصت اين را هم ندارم كه جواب اين همه تهمت را بدهم وقت من خيلي كم است و خيلي هم كار دارم و بايد به كارهايم برسم .

مشكلي از طرف من وجود ندارد

در ماه هاي اول جنگ كه فرماندار دزفول بودم شهيد بهشتي براي بازديد از جبهه ها و ديدار با رزمندگان اسلام باماشين به دزفول آمد شب كه براي جلسه و استراحت به فرمانداري تشريف آوردند پس از جلسه كه حدود زماني يك شب بود فرصت را مغتنم شمردم و گفتم حاج آقا با توجه به اين دو دستگي و جو ملتهبي كه در جامعه از اختلاف بين شما و بني صدر ايجاد شده آيا بهتر نيست هر دوي شما پيش امام برويد و از ايشان به صراحت بخواهيد با انتخاب يكي از شما دو نفر و جريان متعلق به شما جامعه را به وحدت اوليه اي كه در قبل بود برگرداند ؟ ايشان مكثي در حدود يك دقيقه كردند سپس با تأني به من گفتند فلاني من امروز صبح در بدو ورود به دزفول به پايگاه هوايي دزفول رفتم و خدمت رئيس جمهور رسيدم و گفتم برادر اگر از دست من كاري درباره جنگ برمي آيد بگوييد تا انجام دهم احساس مي كنم مي خواستند با اين جواب مرا متوجه اين معنا كنند كه مشكلي از طرف من وجود ندارد .

ما عصمت حزب اللهي داريم

شهيد بهشتي يك هفته قبل از شهادتشان در جلسه اي درباره وضع رئيس جمهور و وقايع روز ميگفتند برادران مشكل ما كه در عين حال بزرگترين حسن ماست اين است كه ما عصمت حزبي و عصمت حزب اللهي داريم كه اين عصمت حزبي دست و پايمان را بسته است و نمي توانيم خلاف موازين قرآن كريم و گفتار ائمه معصومين رفتار كنيم نه ميتوانيم به كسي تهمت بزنيم و نه مي توانيم چيزي را كه برايمان ثابت نشده به عنوان يك امر ثابت شده براي مردم بگوييم ولي دشمن ما الان اين عصمت را ندارد و به همين جهت ظاهراً هم موفق تر از ماست مردم ازما توقع عصمت دارند ولي از فلاني كه در كاخ مي نشيند يا با فلان نوع ماشين و اسكورت حركت مي كند توقع عصمت ندارند .