راز انحصار نهي در سه مورد - تفسیر آیات حج، سوره بقره، آیه 198 تا 199 نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر آیات حج، سوره بقره، آیه 198 تا 199 - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راز انحصار نهي در سه مورد

در مسئله حج همان‌طوري كه بعضي از مفسران گفته‌اند1 چون منظور تهذيب نفس هست، همه قوايي كه احياناً گرفتار عصيان و تباهي هستند بايد تطهير بشوند و محرمات حج درباره تطهير اين قوا است، منتها در آيه‌اي كه بحثش گذشت، مسئله رفث و فسوق و جدال را به خصوص ذكر كردند؛ چون يكي مربوط به تطهير قواي شهوي است و دومي مربوط به تطهير و تهذيب قواي غضبي است و سومي مربوط به تطهير قواي فكري است. اينكه از دير زمان مسائل اخلاقي را بر قواي سه‌گانه تنظيم مي‌كردند، برهاني كه بر اين مسئله اقامه مي‌كردند و يا الآن اقامه مي‌كنند اين است كه هر كاري كه از انسان صادر مي‌شود از اين سه قسم بيرون نيست و هيچ ممكن نيست كاري انسان در خودش مشاهده كند يا در ديگران ببيند كه از اين سه نوع بيرون باشد؛ يعني كاري باشد كه نه جذب ملايم باشد، نه دفع منافي باشد [و] نه مربوط به فكر و انديشه؛ بلكه هر كاري كه انسان در خودش مشاهده مي‌كند يا در ديگران سراغ دارد و با تجربه مي‌بيند از اين سه نوع بيرون نيست و تقسيم اولي‌ آن هم اين است كه كار انسان يا فكري و علمي، است يا عملي انسان يا كارش به انديشه وادراك او برمي‌گردد يا مربوط به انديشه و‌ ادراك نيست بعد، از انديشه و ادراك است. از اينجا كارهاي انسان به علمي و عملي تقسيم مي‌شود، آن‌گاه كارهاي عملي او را هم به دو نوع و دو صنف تقسيم مي‌كردند و تقسيم مي‌كنند: مي‌گويند اين كارهاي عملي يا مربوط به جذب ملايم است يا مربوط به دفع منافي است. اگر مربوط به دفع منافي باشد كه كار او را قوه غضبيه به عهده مي‌گيرد. اين كار، كار غضب است و اگر جذب ملايم باشد كه اين كار، كار شهوت است.

پس انسان يك شهوتي دارد و يك غضب و اينها كارهاي عملي او است يك انديشه و فكر هم دارد كه كارهاي علمي او است.

پس سه قسم كار در انسان است و هر چه ما بيشتر جستجو بكنيم از اين سه قسم بيشتر نمي‌يابيم. با اين مقدمه هر كاري كه از انسان صادر مي‌شود در اين سه نوع و قسم خلاصه مي‌شود. مقدمه ديگر آن است كه هر كاري كه از انسان نشات مي‌گيرد يك مبدأ فاعلي دارد (فاعل قريب) كه از آن مبدأ فاعلي قريب به عنوان قوه ياد مي‌شود. قوه‌اي كه كار انديشه به عهده او است و قوه‌اي كه جذب ملايم و شهوت به عهده او است، قوه‌اي كه دفع منافي و غضب به عهده او است. پس روي مقدمه اول انسان بيش از سه نوع كار ندارد و روي مقدمه دوم هر كاري هم به قوه‌اي از قواي نفساني برمي‌گردد. در نتيجه انسان داراي سه قوه خواهد بود و كارهاي گوناگوني كه براي انسان است وقتي تحليل بشود به يكي از آن سه كار برمي‌گردد (طبق مقدمه اولي) و قواي فراواني كه در حيطه نفس انساني است وقتي تحليل بشود به يكي از سه قوه نفساني برمي‌گردد (طبق مقدمه ثاني)، لذا علم اخلاق را بر اساس اين سه قوه به تهذيب و تعديل اين سه قوه تقسيم مي‌كردند و متأخران احياناً اگر اشكالي دارند اشكالشان يا در مقدمه اولي قابل حل است يا در مقدمه ثانيه. احياناً بعضي از كارها را اينها به عنوان نقض ذكر مي‌كنند كه اگر خوب بررسي كنيم مي‌بينيم به يكي از آن سه نوع برمي‌گردد. قهراً سه قوه هم براي انسان است و علم اخلاق براي تهذيب اين سه قوه است و اگر اين سه قوه تعديل شد قهراً كارهايي كه از اين سه قوه نشأت مي‌گيرد، كارهاي تطهيرشده و تهذيب شده است.

در اين آيه مباركه كه بحثش گذشت فرمود: (فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الحَجِّ فَلاَ رَفَثَ)2، اين براي تهذيب قواي شهوي است (وَلاَ فُسُوقَ)، براي تعديل و تهذيب قواي غضبي است (وَلاَ جِدَالَ)، براي تطهير قواي فكري است. منتها اصطلاحاً اين جدال به آن «لا والله» و «بلي والله» تطبيق شده است و گرنه اصلش براي تطهير قوه فكري است كه انسان به جدال سرگرم نباشد [و] خود را به برهان آشنا بكند. اين نكته‌اي بود كه امام رازي در تفسير خود داشت.

/ 14