فصل سوّم :
در جستجوي معيار براي عقلانيّت
«عقلانيّت» و «انتقاد» مفاهيم يا واژههايي نيستند كه پوپر براي اولين بار بهآنها توجّه كرده باشد. بلكه به اعتقاد ما پوپر بعد از آنكه اهميتمعرفتشناختي اين
موضوعات را دريافت سعي كرد مدل و ساختاري را درنسبت ميان آنها پيشنهاد كند كه با
انگيزهها و ارزشهاي دروني او هماهنگنشان دهد. به نظر ميرسد همان زمينههايي كه
پوپر را به صورتبندي انديشهابطال گرايي هدايت كرده بود، همواره در ضمير او زنده و
اثر بخش بوده استو انديشه او را در تنظيم مباحث عقلانيّت معرفت پشتيباني ميكرده
است، لذانظريه ابطال پذيري الگويي براي نظريه عقلانيّت معرفت بوده است. در
اينفصل چگونگي انتخاب نقدپذيري را به عنوان معيار و نقدگرايي را به عنوانروش، در
عقلانيّت معرفت بررسي ميكنيم.
قرابت معيارهاي عقلانيّت و علم
در بخش پيش، زمينههايي مطرح شد كه پوپر را واداشت تا معرفتشناسيخود را توسعه دهد واز حوزه علم به حوزههاي فراتر از آن برود.چنين به نظر ميرسد كه در انديشه پوپر اصولاً اين دو حوزه، نوعيهمانندي و همخواني
دارند. او معتقد است كه اگر به دنبال ملاك عقلانيّت نيزباشيم، باز ميان ملاك تمييز
علم از غيرعلم و معيار تمييز نظريههاي معقول ازغيرمعقول تفاوت ماهوي وجود نخواهد