اين معيار معتقد شود، سؤالي است كه درپاسخ آن درميماند. از اين رو، با كمال تواضع و
شايد از روي ضعف به خوداميد ميدهد كه دستكم كساني كه همانند او فكر ميكنند، به
اين معيار معتقدشوند.وي پس از اينكه معيار تمييزش را همچون پيشنهادي براي مصالحه يامواضعه معرفي
ميكند، ميگويد:چه بسا درباره شايستگي چنين مواضعهاي عقيدهها مختلف باشد، بحث وگفتگوي معقول بر
سر چنين مسائلي، فقط در ميان كساني بايد برود كه اهدافيمشترك داشته باشند.و در مقابل اين پرسش كه اين اهداف مشترك با چه ملاكي حاصل ميشود،ميگويد:انتخاب آن اهداف در تحليل آخر، منوط به تصميم و توافق است و به صرفاحتجاج
عقلاني حاصل نميشود. كسي كه غايت علم را نيل به دستگاهي ازگزارههاي مسلّم
بديهيالصدق ميانگارد، مسلماً پيشنهاد مرا نميپذيرد.كساني هم كه گوهر علم را در منازعت
آن ميجويند و اين را هم در جامعيّتو اصابت واقع و ضروريّت علم نهفته ميپندارند
سخن من را منكرند. اينانحتّي فيزيك نظري نوين را مستحقّ وصف مناعت نميشناسند،
حال اينكهمن و ديگران اين علم را كاملترين مصاديق علم تجربي تا به
امروزمييابيم.مشاهده ميشود كه در اين تفسير، هركس براي خودش مرز علم راشناسايي ميكند و سپس
ملاكي مناسب و موافق نظر خود ارائه ميدهد ومعقول بودن ملاك هم فقط در اين است
كه گروهي يك جور فكر كنند و ايناشتراك نظر يا ميل، معقوليت نظريه را توجيه ميكند.البته معقوليت برايديگران بهصورت ديگري جلوه خواهد كرد و اين دو گروه اصولاً با
يكديگرسازگاري ندارند و تبادل نظر ميان آنها ممكن نيست.به نظر ميرسد، اين بيان، غيرمعقولترين توضيح و تفسير در دفاع از يكنظريه باشد.
تلاشي ديگر براي معقول جلوهدادن ملاك
پوپر كه متوجه ضعف توجيهش در باب عقلانيّت ملاك ابطال است، تلاشميكند تا بابديگري را براي معقوليت معيارش بگشايد و آن، كارايي اينملاك در صحنه عمل است. وي
تنها راه عقلاني توجيه پيشنهادش را، توجّهدادن به توانايي عملي اين ملاك
ميداند كه اميدوار است عدهاي را جذبكند. وي ميگويد:من فقط يك شيوه عقلاني براي حمايت از پيشنهادهايي كه گفتم، ميشناسم؛و آن
عبارت است از تحليل پيامدهاي منطقي آنها؛ يعني نشان دادن كاراييآن پيامدها و
توانشان در روشنتر ساختن مسائل نظريه شناخت.سپس ميگويد:با اين حال، اميد ميبرم كه سخنم را كساني نيز بپذيرند كه گذشته از اتقانمنطقي بر
تفكّر فارغ از جزم ارج مينهند؛ كساني كه طالب كاربرد عملي وبيش از آن شيفته
جسارت و جستجوگري علماند و مجذوب كشفياتي هستندكه همواره ما را با مسائل تازه و
غيرمنتظره مواجه ميكند و بر آن ميدارد تاپاسخهاي نوين و نوظهور براي آن مسائل
بجوييم.البته اين سخن مشكلي را حلّ نميكند. چرا كه در واقع، پوپر اميدوار استكساني سخنش
را بپذيرند كه همانند او فكر ميكنند؛ يعني معيار او تنها برايكسي معقول خواهد بود كه
مباني فكري و آمال و ايدههاي او با پوپر منطبقباشد يا انديشههايي نزديك به
انديشههاي او داشته باشد در اين فرض، درتوجيه معيار تمييز گشايشي حاصل نميشود؛
عقلانيّت آن نيزبا اين تفسير محلّتأمل است.