ناتواني‌ معيار ابطال‌ پذيري‌ در تعيين‌ مبناي‌ تجربه‌ - عقلانیت معرفت از دیدگاه علم شناسی پوپر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقلانیت معرفت از دیدگاه علم شناسی پوپر - نسخه متنی

عبدالحمید ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3ـ علم‌ شناساني‌ مانند كوهن‌ و كساني‌ كه‌ در فلسفه‌ علم‌ روش‌ توصيفي‌ راپيش‌ گرفته‌اند
مدّعي‌ هستند جامعه‌ علمي‌، در عمل‌ از توصيه‌ها ودستورالعملهاي‌ پوپر پيروي‌ نكرده‌ است‌.

يعني‌ نظريه‌هايي‌ بر اساس‌ معيارپوپر علم‌ تجربي‌ نيستند ولي‌ جامعه‌ علمي‌ آنها را علم‌
تجربي‌ مي‌داند. در اين‌مورد مثالهاي‌ فراواني‌ در كتاب‌هاي‌ «ساختار انقلابهاي‌ علمي‌»
نوشته‌ كوهن‌ و«بر ضد روش‌» نوشته‌ فايرابند مطرح‌ شده‌ است‌. بهرحال‌ اين‌ نكته‌ به‌
معيارتمييز پوپر و ارزش‌ آن‌ آسيب‌ جدّي‌ وارد مي‌كند.

ناتواني‌ معيار ابطال‌ پذيري‌ در تعيين‌ مبناي‌ تجربه‌

با توجه‌ به‌ اين‌كه‌ معيار ابطال‌پذيري‌، موضوع‌ بحث‌ ما نيست‌ و فقط‌ درصددآن‌ هستيم‌ كه‌
ريشه‌هاي‌ گرايش‌ پوپر به‌ مسئله‌ عقلانيّت‌ را توضيح‌ دهيم‌مي‌گوييم‌: از مشكلات‌ مهم‌
نظريه‌ ابطال‌پذيري‌ اين‌ است‌ كه‌ نمي‌تواند مبناي‌ثابت‌ و قابل‌ اتكايي‌ براي‌ تجربه‌
ارائه‌ كند. به‌ عبارت‌ ديگر، براي‌ آزمودن‌ يك‌نظريه‌ بايد گزاره‌هاي‌ پايه‌ و مقدّم‌ بر
آن‌ را آزمود و براي‌ ابطال‌ آنهاگزاره‌هاي‌ مقدّم‌ بر آنها را و...، اين‌ امر مستلزم‌ تسلسل‌
منطقي‌ است‌ كه‌ پوپربراي‌ آن‌ راه‌حل‌ّ منطقي‌ ندارد و دوباره‌ به‌ روشهاي‌ تجويزي‌
رومي‌آورد:

در آزمودن‌ تئوريها، چه‌ تئوريها تقويت‌ گردند، چه‌ ابطال‌، عاقبت‌ هميشه‌ناگزيريم‌
گزاره‌هاي‌ پايه‌ را امتحان‌ نكرده‌ برگيريم‌ و بپذيريم‌ كه‌ ديگر آزمون‌را ادامه‌ ندهيم‌؛
والاّ اگر نه‌ حكمي‌ صادر كنيم‌، نه‌ گزاره‌ پايه‌ را بپذيريم‌،تجربه‌ كردن‌ ما بيهوده‌
خواهد بود.

وي‌ در جاي‌ ديگر تصريح‌ مي‌كند:

مي‌پذيرم‌ كه‌ سلسله‌ قياسات‌، منطقاً پاياني‌ ندارد.

برآب‌ بودن‌ بنياد معرفت‌ علمي‌ در نظريه‌ پوپر
با توجّه‌ به‌ وجود مشكل‌ تسلسل‌ در گزاره‌هاي‌ پايه‌، و اين‌كه‌ در نهايت‌نمي‌توان‌ نقطه‌
اتّكاي‌ روشني‌ را در آن‌ پيدا كرد پوپر اعتراف‌ مي‌كند كه‌گزاره‌هاي‌ پايه‌ پشتوانه‌ صدق و
توجيه‌ صحيحي‌ ندارند:

بازمي‌گوييم‌ كه‌ پذيرفتن‌ و كافي‌شمردن‌ و خرسندبودن‌ به‌ گزاره‌هاي‌ پايه‌،معلول‌
دريافتهاي‌ ما ــ بويژه‌ دريافتهاي‌ دروني‌ ما ــ است‌. ولي‌ ما اين‌دريافتها را دليل‌ صدق
گزاره‌هاي‌ پايه‌ نخواهيم‌ گرفت‌؛ دريافتها انگيزه‌ ردّ وقبول‌ گزاره‌ها هستند؛ ولي‌
همچنان‌ كه‌ با كوبيدن‌ به‌ روي‌ ميز هيچ‌ گزاره‌اي‌ رانمي‌توان‌ توجيه‌ (عقلي‌) كرد، خود
دريافتها را نيز نمي‌توان‌ پشتوانه‌ صدق گزاره‌هاي‌ پايه‌ دانست‌.

طبيعي‌ است‌ كه‌ اگر پشتوانه‌ صدقي‌ براي‌ بنياد معرفت‌ علمي‌ يافت‌ نشود،يكي‌ از راههاي‌
گريز اين‌ است‌ كه‌ به‌ نوعي‌ قرارداد و توافق‌و امثال‌آن‌ روآوريم‌. خود پوپر به‌اين‌نكته‌
چنين‌ اشاره‌ مي‌كند:

پذيرش‌ گزاره‌هاي‌ پايه‌، منوط‌ به‌ توافق‌ يا عزم‌ عالمان‌ به‌ قبول‌ آنهاست‌. از
اين‌جهت‌ گزاره‌هاي‌ پايه‌ از جنس‌ مواضعات‌ به‌ شمار مي‌آيند.

پوپر در جاي‌ ديگري‌ نيز به‌ اين‌ مشكل‌ اشاره‌ مي‌كند:

... امّا مي‌پذيريم‌ كه‌ امتحان‌ كردني‌ دانستن‌ همه‌ گزاره‌ها و هيچ‌ گزاره‌اي‌ رافرجامين‌
و مستغني‌ از امتحان‌ ندانستن‌، مشكلي‌ را پيش‌ مي‌آورد. زيرا معلوم‌است‌ كه‌ امتحان‌ را
نمي‌توان‌ تا ابد ادامه‌ داد و دير يا زود، بايد دست‌ از اين‌كار كشيد...

از سخنان‌ پوپر مي‌توان‌ به‌روشني‌ آثار تزلزل‌ و ناامني‌ را در بنياد معرفت‌علمي‌ ـ با
رويكرد پوپري‌ ـ احساس‌ كرد، پوپر خودش‌ اين‌ مطلب‌ را به‌ صريحاًاعلام‌ مي‌كند:

تجربه‌ در علوم‌ عيني‌، بر هيچ‌ ستون‌ پولاديني‌ تكيه‌ نزده‌ است‌، بلكه‌ گويي‌كاخ‌

/ 32