دستور العملى از حاج سيد احمد كربلايى به يكى از شاگردان خود - در محضر عارفان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در محضر عارفان - نسخه متنی

واصف بادکوبه‏ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به اين خاكسار جرعهاى از اين مىنوشانيدهاند و بر دل عريانم از عالمين اين قبا پوشانيدهاند. غلام همت آنم كه از دو كون مفروق شود چو من، و نبيند به غير آن معشوق. اين است چند كلمه كه بر سبيل اختصار در معنى اين بيت مسطور گرديده، فى شهر ذىالقعدة الحرام فى يومالاحد من سنة 1239.

دستور العملى از حاج سيد احمد كربلايى به يكى از شاگردان خود

باسمه تعالى و له الحمدگرچه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشودتا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشودرندى آموز و كرم كن كه نه چندين هنر استحيوانى كه ننوشد مى و انسان نشودگوهر پاك بيابد كه شود قابل فيضورنه هر سنگ و گِلى لولؤ و مرجان نشوددردمندى كه كند درد نهان پيش طبيبدرد او بىسببى قابل درمان نشودهر كه در پيش بتان از سر و جان مىلرزدبىتكلف تن او لايق قربان نشود

انشاءاللّه تعالى تمام مواظبت بر اداى واجبات و ترك محرمات به يكمال دقت و تأمل، بالوصية اول الصبح او و كمال المراقبة فى تمام النهار ثانياً و المحاسبة عند ارادة النوم ثالثاً و التدارك و السياسة بالمجازات بالضد عند المخالفة رابعاً على التفصيل المعهود فى كتب الاخلاق ]=1 ـ صبح مشارطه كند و بر خود سفارشهاى لازم را بكند. 2 ـ در تمام روز مراقبت كامل از اعضا و جوارح نمايد. 3 ـ به هنگام خواب محاسبه كرده و به حساب خود برسد. 4 ـ اگر مخالفتى مشاهده كرد خود را تنبيه كرده و تدارك غفلت روز را بكندو هر كار خلافى كه نموده، با ضدّش خود را مجازات كند، به همان تفصيلى كه در كتابهاى اخلاق گفته شده است. [و تمام مواظبت انشاءاللّه تعالى در هر شبانه روزى به ساعت خلوتى ازاغيار معاللّه جلّ جلاله بالمناجات و التضرّع و التبتّل و الخضوع و الخشوع اليه و ينبغى أن يجعل ذلك فى كلّ ليلة بين صلوة المغرب و العشاء او بعد العشاء فيسجد السجدة المعهودة و يذكراللّه بعده بما ساعد عليه التوفيق مع كمال الحضور و الاقبال علىاللّه تعالى بكليته و الإعراض عما سواه بأسرهم كأنه لا موجود سواه جل جلاله ]= ساعتى را با خداى تعالى جل جلاله خلوت نموده و مناجات و تضرع كند و صورت به خاك بمالد و خضوع و خشوع نمايد، و سزاوار است اين خلوت در هر شب ميان مغرب و عشا و يا پس از خواندن نماز عشا باشد، پس سجده معهود را به جا آورد (ظاهراً مقصود سجده طولانى است با ذكر يونسيه: لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، لااقل 400 بار) و پس از سجده هر مقدار كه توفيق يارش بود، با كمال حضور قلب و اقبال به خدا با همه وجودش و اعراض از همه آنچه كه غير خدا است ـ آن چنان كه گويى موجودى به جز او جل جلاله نيست ـ مشغول به ذكر گردد

[. و چون از ذكر مانده و خسته شود، سر به گريبان تفكر فرو برده، فكر كند كه من كىام؟ و كجايم؟ و از كجا آمده و به كجا مىروم؟ و چنان در خود فرو رود كه خود را يافت نمايد كه گويا در عالم وجود كسى نيست و از حضور بارى جلجلاله مسألت نمايد كه خداوندا! خودم را به خودم بشناسان، كه فضاحت و شناعتى فوق آن نيست كه شخص، خود را نشناخته باشد و انشاءاللّه تعالى مواظب به تهجد و برخاستن سحر و اشتغال به نافله ليل با كمال حضور و اقبال و اشتغال به تعقيب و قرائت قرآن تا طلوع آفتاب و انشاءاللّه هفتاد يا صد مرتبه استغفار را صباحاً و مساءً ]= هر صبح و شام [ترك ننمايد و صد مرتبه تهليل (لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ كذلك) و اذكار معهوده «سُبْحَانَ اللّهِ الْعَظيم وَ بِحَمْدِهِ أَسْتَغْفِرُ اللّه» لااقل ده مرتبه در صبح و شام و كذلك «لا اله الا اللّه و حده لا شريك له الى آخر ]لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيى و يُميتُ وَ يُميتُ وَ يُحْيى وَ هُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرِ و هو على كلّ شَىء قَديرٌ [و رب اعوذ بك الخ ]رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطينِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[ و اشهد ان لا اله الاّ اللّه وحده لا شريك له الى آخر ]أشْهَدُأَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَداً[ و استغفارات منقوله از سيدبن طاووس رضوان اللّه عليه ]أَللَّهُمَّ أَنْتَ رَبّى لا شَريكَ لَكَ، أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَ الْمُلْكُ لِلّهِ[ و صلوات كبيره «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْمُصْطَفى مُحَمَّد وَ الْمُرْتَضى عَلِىٍّ الخ و انشاءاللّه تعالى در هر شب جمعه صد مرتبه سوره يقدر را مواظبت نموده و اهم از همه امور مزبور، اينكه در تمام اوقات لي و نهاراً، نوماً و يقظة ]= خواب و بيدارى[ در همه احوال و در جميع حركات و سكنات حضرت حق جل و علا را حاضر و ناظر دانسته، به قِسْمى ]=گونهاى[ كه اگر ممكن شود آنى و طَرْفَةُ الْعَيْنى ]=يك چشم بر هم زدن[ از حضور آن حضرت جلّ سلطانه غافل نشودو اين روسياه را هم در جميع احوال فراموش نفرمايد و اين مضمون را مسألت نمايد:ما را ز جام باده گلگون خراب كنزان پيشتر كه عالم فانى شود خرابو انشاءاللّه تعالى تمام مواظبت بر دوام توجه و توسل به حضرت حجّة ـ عجلاللّ أَللَّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ. أَللَّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى» بوده باشد و سه سوره توحيد، هديه به آن بزرگوار و دعاى فرج «اللهم عظم البلاء» الى آخر ترك ننمايد. و انشاءاللّه تمام مواظبت در دوام طهارت ـ مهما امكن ـ و نوم بر طهارت ]= تا مىتواند هميشه با وضو باشدو با وضو به بستر خواب رود[ و تسبيح حضرت زهرا(عليها السلام) را وقت نوم و بعد از هر نماز واجب و قرائت آيةالكرسى را و مواظبت بر سجده شكر را بعد از بيدارى و خواندن آيات معهوده «ان فى خلقالسموات و الارض» الى آخر بعد از بيدار شدن براى نافله ليل با كمال توجه به معنى و تفكر در آن و نظر در آسمان و كواكب و آفاق را و دعاى صحيفه را بعد از هر نماز شب ترك ننمايد. والسلام عليكم و رحمةالله وبركاتهفى شهر صيام سنة 1327.

دستورالعملى از حاج ميرزا جواد ملكى تبريزىدر رابطه با آداب قرآن و دعا

عارف كامل و عالم عامل مرحوم حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى در كتاب «المراقبات فى اعمال السّنّة» بعد از ذكر مطالبى به آداب و آيين قرآن و دعا مىپردازد و مىگويد:«...بجاست كه پارهاى از آداب و آيينهاى قرائت قرآن و دعا را در اينجا بياوريم و تفصيل آن را به جاى خود واگذاريم ; و چون قرآن در فضيلت بر دعا تقدّم و پيشى دارد، نخست از آداب قرائت قرآن سخن مىگوييم:آداب قرائت قرآن از آنجا كه خداوند در آيه «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلَى قُلُوب اَقْفَالُهَا» آنان را كه در قرآن به تدبّر نمىنگرند، با زبانى سرزنش آميز نكوهيده است، نخستين و مهمترين ادب و آيين تلاوت قرآن، تدبّر و تأمل در آن است; زيرا آن كه در قرآن به تدبّر بنگرد، ناگزير به اندازه تدبّر و تأمل خويش شكوه و عظمت قرآن و آورنده قرآن و معانى و مفاهيم آن را در خواهد يافت، و همين درك و دريافت سبب خواهد شد تا به هنگام قرائت، ذهن و ضمير خويش را از پراكندگى دور دارد و بر تأمّل و تدبّر خويش در فهم معانى و مقاصد قرآن بيفزايد، و از آنچه راه فهم آنها را مىبندد، بپرهيزد و هر امر و نهى و حكم و دستور و پند و موعظهاى مىبيند، همه را ويژه خود بپندارد; اينجاست كه قرائت و تدبّر قرآن بر او اثر مىگذارد، و روح و جان او را بر مىانگيزد و از اين پس است كه به دنياهايى نيكو و نورانى راه مىيابد، و به مقامهايى بس والا و بالا فرا مىرسد. اينهاست پارهاى از آداب و آيينهاى قرائت قرآن كه برخى از آنها واجب و بايسته استو برخى ديگر اگر واجب نباشد، بس ارجمند و گرانبهاست. چگونه در قرآن تدبّر و انديشه كنيم؟اينك بجاست براى نشان دادن شيوه تدبّر در قرآن و دريافت معانى يآن، نمونه و مثالى بياوريم، باشد كه كسانى را به كار آيد; مث كسى كه در سوره واقعه مىخواند «اَفَرَاَيْتُمُ الْماءَ الَّذى تَشْرَبونَ» نبايد از واژه آب، تنها به همان معنى ظاهر و مزه ويژه آن بسنده كند; بلكه بايد از ابعاد يديگرى نيز در آن انديشه و تأمّل كند; مث در اين بينديشد كه اين همه گياهان رنگارنگ و حيوانات گونه گون كه جهان را انباشتهاند ، همه و همه از آب آفريده شدهاند، در اين بينديشد كه از همين آب، انسان آفريده شده، كه افزون بر شگفتيهاى ظاهرى چون چشم و گوش و زبان و...، باطن و نيروهاى باطنى او آن چنان شگفت و پرتوانند كه مىتوانند او را تا بلندترين پايگاه عقلانى و معنوى فرا برند، در اين بينديشد كه همين انسانِ آفريده از آب، باطنى آن چنان عظيم و شگفت و گسترده دارد كه گويا همه جهان آفرينش در باطن او فشرده شده است، و از اين روى خود، جهانى جدا و مستقلّ شمرده مىشود، «جهان اصغر» در برابر جهان آفرينش كه «جهان اكبر» است.

موانع فهم قرآنخواننده قرآن براى درك و دريافت بيشتر و بهتر مقاصد قرآنى، افزون بر تدبّر و تأمّل بايد بكوشد تا آنچه فهم و دريافت معانى قرآن را جلو مىگيرد نيز از خود دور دارد، وگرنه از خواندن قرآن نه تنها آنگونه كه بايد بهره نخواهد برد، كه گاه زيان هم خواهد ديد. براى آنچه فهم قرآن را جلو مىگيرد مواردى بر شمردهاند، اينك برخى از آنها:1 ـ برخى از صفات پست و پليد و پارهاى از خوهاى زشت و پلشت كه دل را تيره مىكند، ذهن و ضمير را نيز از دريافت معانى و مقاصد قرآن ناتوان مىسازد ، بر اين نكته در خود قرآن هم اشاراتى آمده است، يمث در آيه «كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَى كُلِّ قَلْب مُتَكَبِّر جَبَّار» سخن اين است كه خداوند بر دلهاى مغروران و زورگويان كه خود را بزرگ مىشمارند و به ديگران به ديده حقارت مىنگرند و بر آنان ستم روا مىدارند، مهر نهاده است و راه درك و دريافت آنها را بسته است. 2 ـ شيوه ناروايى را مذهب گرفتن و بر آن تعصّب و پاى فشردن و جز آن را باطل و بيراهه شمردن نيز راه را بر فهم و دريافت بركات قرآن مىبندد ، زيرا چه بسا به هنگام قرائت، بارقههايى از حقيقت قرآن بر چنين كسى جلوه كند و دريافتهايى حقّ و درست بر او آشكار شود، امّا او آنها را از اين روى كه با باورهاى پيشين او همخوان نيستند، نپذيرد و از آنها روى گرداند، دست كم آنها را به گونهاى كه با باورهاى پيشين او همخوان شوند، تأويل و توجيه كند، چنين كسى همواره از دريافت مقاصد و حقايق قرآن دور خواهد ماند مگر اينكه از تعصّب و پافشارى بر باورهاى ناروايى خويش دست بشويد. آداب دعابارى دعا را آداب و آيينهاى ويژهاى استكه اينك پارهاى از آنها را با بهرهگيرى از روايات و احاديثى كه در اين باره هست، مىآوريم:1 ـ اميدوارى به خدا و نوميدى از هر چه جز او ]ست[از آداب دعا اين است كه دعا كننده در برآمدن و روا شدن نياز خويش تنها به خدا اميد بندد و از هر چه و هركه جز او ]ست[، اميد بِبُرّد، و در آيه شريفه «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً» ]= او را از روى ترس و اميد بخوانيد[ به اين ادب اشارتى شده است. از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) گزارش شد كه فرموده: «با يقين به اجابت، خدا را بخوانيد و دعا و درخواست خود بدو بريد.» ]= اُدْعُوا اللّهَ وَ اَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالاِجَابَةِ[2 ـ پرهيز از گناه بويژه ستم به جان و جاه و مال مردم:از ديگر آداب دعا اين استكه دعا كننده بايد از گناهكارى بويژه دراز دستى و ستمكارى و حرامخوارى پرهيز كند، دست ستم از جان و مال و آبرو مردم كوتاه دارد و كردار خويش پسنديده سازد، اينك چند روايت: از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده: «هر كس دوست دارد دعايش اجابت شود، بر اوست كه كسب و كار و خورد و خواركش را حلال و پاك سازد، يعنى از كلاهبردارى و حرامخوارى بپرهيزد.» در سفارشهاى خدا به عيسى(عليه السلام) آمده: «به ستمگران بنى اسرائيل بگو: در حال حرامخورى و بتپرستى مرا نخوانند، كه من سوگند خوردهام هر كه مرا بخواند اجابتش كنم، و اجابت من اينان را تا آنگاه كه در حرامخوارى و بتپرستى هستند، جز لعن و نفرين نيست.»زمينههاى اجابت دعاافزون بر صفات ياد شده كه اجابت دعا را جلو مىگيرند، آداب و آيينهاى ديگرى نيز هستند كه زمينه اجابت را فراهم مىسازند، و بر دعا كننده است كه آنها را رعايت كند و پاس دارد، اينك برخى از آن زمينهها:1 ـ تضرّع و گريهاز خوف و خشيّت خدا گريستن و با زارى و تضرّع رو بدو كردن و سر بر آستان او ساييدن، از آداب و آيينهاى بندگى است ، و افزون بر پيامدهاى نيكوى فراوانى كه دارد، از زمينههاى استجابت دعا نيز هست، اينك چند روايت:در روايتى آمده: «در ميان بهشت و دوزخ گردنهاى است كه جز گريه كنندگان از خشيت خدا هيچ كس از آن نمىگذرد.» ]= بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ عَقَبَةٌ لاَ يَجُوزُ مِنْهَا إِلاَّ الْبَكَّاؤُونَ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ[. از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) گزارش شده: «خداوند به عزّت خويش سوگند ياد كرده كه بندگان من قدر و قيمت گريه را نمىدانند و خبر ندارند كه من براى گريه آنان چه بهاى سنگين و چه پاداش شيرينى اندوختهام، براى آنان در جوار و در كنار خويش كاخى ويژه فراهم كردهام و كسى را در آن كاخ با آنان شريك نساختهام.»

2 ـ سپاس و ستايش و عذر و پوزشاز ديگر آداب دعا، خدا را ستايش كردن و بزرگ داشتن است، از اميرالمؤمنين(عليه السلام) پرسيدند: «خدا را چگونه ستايش كنيم و بزرگ شماريم؟» فرمود: «بگوييد: يَا مَنْ أَقْرَبُ إِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ، يَامَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يَامنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَ بِالاُْفُقِ الْمُبِينِ، يَامَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْىءٌ.»به هنگام ستايش نيز بجاست كه خدا را با اسما و صفاتى كه با دعا و نياز ما تناسب دارد بخوانيم، نعمتها و بخششهاى او را ياد كنيم و آنها را شكر و سپاس گزاريم، سپس گناهان خويش را ياد كنيم و از آنها عذر و پوزش بخواهيم.

3 ـ درنگ و تأمل و اصرار و پافشارىنيز بجاست كه دعا كننده در دعاى خويش درنگ و تأمّل كند، از عجله و شتاب بپرهيزد، و بر آنچه مىخواهد اصرار و پافشارى كند ـ كه خدا بندهاى را كه در دعا و نياز خويش لجاجت و پافشارى مىكند، دوست دارد ـ و دست كم دعاى خويش را سه بار تكرار كند. 4 ـ از چشم مردم دور داشتننيز بجاست در خلوت و پنهانى، دور از چشم مردم به دعا ايستد، تا هم از آفت ريا دور ماند و هم فرمان خدا را كه فرمود: «پنهانى دعا كنيد.» به جاى آورده باشد ، و در روايت نيز آمده كه: «يك دعاى پنهان با هفتاد دعاى آشكار برابرى مىكند» ]= دُعَاءُ السِّرِّ يَعْدِلُ سَبْعِينَ دَعْوَةً فِىالْعَلاَنِيةِ[. 5 ـ خضوع و خشوعاز ديگر آداب دعا اين است كه بايد با دلى خاشع و بدنى خاضع به خدا رو كرد و با كوچكسارى و چرب زبانىِ هر چه بيشتر، درخواست و نياز بدو برد. روايت شده كه خداوند به عيسى(عليه السلام) فرمود: «يا عيسى! مرا بخوان چونان غريق بيچارهاى كه جز من پناهى نمىشناسد، با شكسته دلى مرا بخوان، در خلوت و تنهايى، بسيار مرا ياد كن، دوست دارمكه با چرب زبانى و چاپلوسى و با تملّق و خاكسارى مرا بخوانى، البتّه از روى زنده دلى و بيدارى و نه از روى غفلت و خوابزدگى، دوست دارم كه صداى غمزده و آواى اندوه بارت را به گوش من برسانى.»نيز روايت شده كه خداوند به موسى(عليه السلام) فرمود: «موسى! هرگاه مرا بخوانى، ترسان و لرزان مرا بخوان، با خوف و خشيت چهره بر خاك بمال و سر به سجده گذار، دل شكسته و ترسان با من راز و نياز كن، دلت را با خشيت بميران، با ژوليدگى و شوريدگى به من روكن ، چونان كسى كه از ترس دشمن مىگريزد، فرياد مىكشد و يارى مىخواهد، تو نيز از ترس گناهانت فرياد بكش و از من يارى خواه كه من خوب يار و ياورى براى بندگانم هستم.»6 ـ انگشترى به دست داشتناز ديگر آداب دعا انگشتر فيروزه يا عقيق به دست داشتن است و روايت شده كه خداوند فرموده است: «من شرم دارم كه دستى را كه انگشترى فيروزه يا عقيق در انگشت باشد، نوميد برگردانم.» از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت شده: «دستى كه با انگشترى عقيق در انگشت به سوى خدا بالا رود، نزد او از هر دست ديگرى عزيزتر است.»

دستورالعمل ديگرى از حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى

«پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) سفارشهاى مؤكّد]ى[ درباره طول ]دادن [سجود فرموده است، و اين امرى است بسيار مهم. سجده طولانى، نزديكترين هيئت]= حال[هاى بندگى است، و به همين جهت در هر ركعت نماز، دو سجده تشريع ]واجب [شده است. از ائمه اطهار(عليهم السلام) و شيعيانشان در مورد طول سجود مطالب مهمى نقل شده است. در يكى از سجدههاى امام سجاد(عليه السلام) شمارش رفت كه هزار مرتبه فرمود:«لا اله الاّ اللّه حقّاً حقّاً، لا اله الاّ اللّه تعبّداً و رقّاً لا اله الاّ اللّه ايماناً و صدقاً.»درباره امام كاظم(عليه السلام) نوشته شده ]است[ كه گاهى طول سجدهاش از بامداد تا ظهر ادامه داشت ، و از اصحاب ائمه مانند «ابن ابى عمير» و «جميل» و «خرّبوذ» قريب به همين مطلب نقل شده است. در ايام تحصيل در نجف اشرف شيخ و استادى داشتم كه براى طلاب باتقوا، مرجع بود. از او سؤال كردم: چه عملى را شما تجربه كردهايد كه مىتواند در حال سالك مؤثر باشد، فرمود: «در هر شبانه روز يك سجده طولانى به جاى آوَرَد و در حال سجده بگويد: لا اله الاّ انت سبحانك انّى كنت من الظّالمين، در حال ذكر، اين چنين توجه كند كه پروردگارم منزه از اين است كه بر من ظلمى روا داشته باشد ، بلكه خود من هستم كه بر نفسم ستم كردم و او را در اين مهالك قرار دادم.»استاد من علاقهمندانش را به اين سجده سفارش مىكرد و هر كس كه انجام مىداد، تأثيرش را مشاهده مىكرد، مخصوصاً كسانى كه اين سجده را بيشتر طول مىدادند. بعضى آنها هزار مرتبه ذكر مذكور را در سجده تكرار مىكردند و بعضى كمتر و بعضى بيشتر و شنيدم كه بعضى ]از[ آنها اين ذكر را سه هزار مرتبه در سجده تكرار مىكردند.»

دستور العملى از حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى

دستور العملى كه آن سالك ربانى به جناب آية الله حاج شيخ محمد حسين كمپانى ـ رضوان الله تعالى عليهماـ ارسال داشت، چنين است:بسم الله الرحمن الرحيمفدايت شوم! در باب اعراض از جدّ و جهد رسميات و عدم وصول به واقعيات كه مرقوم شده و از اين مفلس استعلام مقدمه موصله فرمودهايد، بىرسميت بنده حقيقت آنچه كه براى سير اين عوالم ياد يگرفته و بعضى نتايجش را مفص در خدمت شريف ابتداى خود صحبت كردهام و از كثرت شوق آنكه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، اس و مخ آنچه از لوازم اين سير مىدانستم، بىمضايقه عرضه داشتم.

/ 18