دستور العملى ازحضرت آية الله مشكينى ـ مدظله العالى ـ
در جواب يكى از طلابسلام عليكم!برادر محترم! حال كه در راه وصول به هدف اسلامى و انسانى و الهى، ]در[ راه نيكان، عالمان، شايستگان، انبيا و صدّيقان، يعنى راه تحصيل علوم دينى قرار گرفتهايد و تحت پرچم امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ در آمده و در زمره شاگردين صادقين(عليهما السلام) وارد شدهايد، شرايط به هدف رسيدن را جدّاً مراعات نماييد. نمازها در اوّل اوقات با حضور قلب انجام يابد و همه نوافل نماز ـ يا اغلب آنها را ـ چون فرايض مواظب باشيد. سخن ـ پيوسته ـ سنجيده و راست ]بگوييد[ و احتراز از كذب ]كنيد[ ولو به عنوان شوخى ]دروغ [نگوييد. در تمام روز و شب، ساعتى از وقت خويش را به هدر و بطالت نگذرانيد. وقت درس با تمام وجود كوشش كنيد و تا مطلبى را نفهميديد، به مطلب ديگر نرويد. رفيق مناسب در بحث و منزل انتخاب نماييد، كه از گفتار و انفاسش استفاده كنيد.و اگر نه، فالوحدة ولاقرين السوء. استادتان قبل از هر درسى يك كلمه از كلمات درباره ائمه(عليهم السلام) را تيمّناً براى شما بخواند و معنى كند. از شوخى بپرهيزيد و سخن خود را جزو اعمالتان حساب كنيد. و از اوّل تحصيل فكرتان اين باشد كه بالاتر از شيخ مفيد(رحمه الله) و شيخ مرتضى(رحمه الله)سير خواهيد كرد ، و طبق اين هدفِ درست و تدريس و شرايط آن عمل نماييد. از لقمه حرام و مشتبه جدّاً بپرهيزيد. و دست طمع به سوى احدى دراز ننماييد. و در ايام تحصيل از دعا و زيارت ائمه(عليهم السلام) در اوقات معيّن غفلت نكنيد; من اراد الله بَدَءَ بكم. و بكوشيد كه هر جا باشد متّقين را پيدا كنيد و از انفاس قدسيّه و مواعظ آنها استفاده نماييد. كسانى كه ديدنش از خدا كند يادت كند از بند خويش آزادتو در تعقيب نماز دل به حق دهيد و اين غرقه عاصى در بحر معاصى را نيز فراموش نفرماييد. اگر بدانيم شما و ديگر دوستان، خوب توجه كرديد آيندهاى بس رفيع براى شما مىبينم.
از درس اخلاق آيت الله مشكينى مدظله العالى ـ
در شيخان قم يك نفر دفن است به نام زكريا بن آدم، گاه گاهى سرى به وجود مقدس او بزنيد، و با روح او ارتباط پيدا كنيد. راوى از حضرت رضا(عليه السلام) مىپرسد: «آقا! راهم دور است و نمىتوانم به حضورت برسم.» امام فرمود: «مگر گم كرديد زكريا بن آدم را؟! الأمين على الدين و الدنيا!» بارك الله! چه امتحان دادى، چه نمره گرفتى؟ شاگردان عزيز اسلام! طلاب محترم حوزه علميه قم! بكوشيد كه اگر ولّى عصر ـ عجل الله فرجه ـ بخواهد براى شما نمره بدهد، بنويسد:الأمين على الدين و الدنيا!براى هواى نفستان، آبروى اسلام را لطمه نزنيد. براى انجام هواى نفس، بر خودتان اگر صدمه بزنيد، بر اسلام صدمه نزنيد. دامن انقلاب و اسلام را ننگين نكنيد. با خدا باشيد! به سوى خدا برويد. شما را به خدا گاهى تنها بنشينيد! على(عليه السلام) مىفرمايد: «گاهى تنها برو بيرون، كسى هم با تو نباشد، برو جلو آنها كه خوابيدهاند، در آن جايى كه هميشگى خوابيدهاند. بگو: السلام عليكم يا اهل الديار! ذكر الموت عبادة و يجب على كل انسان أن يذكر الموت.» جلو آنها بايست و با آنها صحبت كن. گاه گاهى در خودتان مطالعه كنيد. ما بايد چندين كتاب را با دقت مطالعه كنيم; اوّل، كتاب تدوينِ الهى; دوّم كتاب نفس است. خواندن اين كتاب لازمتر است. و ما موظفيم اين كتاب ]نفس[ را به دقت مطالعه كنيم. طلاب محترم! با نفستان بجنگيد و پيروز شويد! تا بتوانيد با دشمنانتان بجنگيد. والله اين جهاد اكبر و آن جهاد اصغر است و تا اين جهاد اكبر را نكنيد، قدرت بر جهاد اصغر پيدا نمىكنيد. مىبخشيد فرزندان قرآن! امام زمان(عليه السلام) از ما توقع دارد. يك خُرده با هواى نفس مخالفت كنيم. بياييد از اين اسارت نفس بيرون برويم. بياييد از اسارت شيطان بيرون برويم. انسانى باشيد كه وقتى فرشتهها مىآيند گناهان شما را بنويسند و ببرند، بيايند و بروند. ماه بگذرد و از شما چيزى ننويسند.شاگردان امام زمان! نكند شبانه روز بگذرد و شما يك دروغ ولو به عنوان شوخى گفته باشيد; آن آدم كه بايد بشويد، نمىشويد. به آن مقامى كه بايد برسيد، نمىرسيد. مواظب خويشتن باشيد. روحتان را ترقى بدهيد. برويد به آنجا كه يك انسان كاملى بايد برود. در خود بنگريد و كتاب نفس را مطالعه كنيد و راه «قد افلح من زكّيها» را ياد بگيريد. برادران و طلابى كه تازه وارديد! برويد پيش آنها كه مىتوانند شما را زنده كنند. اوقات را مغتنم بداريد. يك وقت خلوتى بين خود و خدا قرار دهيد. علاقه و رابطهتان را با اهل بيت(عليهم السلام) عصمت قوى كنيد; كه قوى خواهيد شد. آقايان را متوجه اين مطلب ]كنم كه[ نام حضرت ولّى عصر ـ عجّ الله فرجه ـ بايد در مجالس ما باشد. بايد هميشه ذكرى از او بشود.اگر بتوانيد بعد از نماز صبح يك دعايى هست مربوط به حضرت كه «دعاى عهد» نام دارد، آن را گاه گاهى بخوانيد و با او پيمان ببنديد، سبب توفيقتان است. در حوزه قم درسى بخوان كه آن قدر اوج بروى، آن قدر بالا بروى كه زمين را نبينى و زمان را نبينى، جز الله. به هر چه نگاه كنى، الله بينى. توحيد در تمام شؤون و ابعاد زندگى شما ظاهر شود. اى اميدهاى امام زمان! اى اميدهاى امام باقر و امام صادق! شما را به خدا اين همه افعال غير مناسب از شما سر نزند. خودتان را آلوده به اين جهان كثيف نكنيد!
دستورالعملى از علاّمه محمد تقى جعفرى ـ مدظله العالىـ
شرايط و موانع سير و سلوكسير و سلوك داراى چند مانع است:1 . سالك در هيچ لحظهاى از لحظات حركت خود نبايد احساس وصول يا امتياز برترى كند. اگر چنين آفتى گريبان سالك را بگيرد، نه تنها از حركت به مراحل بعدى باز خواهد ماند، بلكه نفس كمال جوى او به قهقرا خواهد رفت.2 . اشتغالات و علايق دنيوى مانند ثروت اندوزى، مقام جويى، شهرت طلبى و محبوبيت خواهى ميان مردم، از امور تباه كننده سير و سلوكاند. البته اگر ثروت و مقام وسيلهاى جهت تنظيم حيات خود و ديگران باشد، نه تنها مانع راه كمال نخواهد بود، بلكه به خاطر مشقّتهايى كه سالك در اين مسير تحمل مىكند، عبادت تلقى خواهد شد. 3 . اشباع حس خودخواهى ـ به هر شكل و با هر وسيله ـ مانعِ نيرومندى براى سير و سلوك است. ادّعاى تزكيه نيز سد راه كمال است. برخى ادّعاى تزكيه را به عنوان بيان واقعيّت، ناشى از خودخواهى نمىدانند، امّا عرفاى بزرگ اين مطلب را نمىپذيرند; زيرا همه عظمتها و امتيازات سالك، از الطاف الهى است و استناد آنها به خود نوعى شرك محسوب مىشود.4 . شكوفاييها و روشناييهاى خيره كننده كه در حالات عرفانى براى سالك حاصل مىشود، از ديگر موانع سير و سلوك است. برخى از اهل سلوك با بروز اين حالات لذّتبار خود را گم مىكنند و اين حالات را آخرين منزلگاه كمال تلقى مىكنند، در حالى كه اين حالات فقط براى تشويق و تحريك سالك جهت ادامه راه است.5 . به فعليت رسيدن قدرتهاى شگفت انگيز، نظير اطلاع از دلها، امور مخفى، اخبار گذشته و آينده، تصرّف در امور مادّى و نفوس، گاه سالك را از كمال باز مىدارد. سالك بايد بداند كه هدف وى وصول به حق است، نه تحقق كرامات. وصول به لقاى الهى برتر و با عظمتر از كشف و كرامات است.6 . حالت آرامش وآزادى مطلق و إشراف بر عالم هستى از عظمتهاى شگفت انگيز روح است، كه اگر سالك آن را از خود بداند، ممكن است از عظمت روح خود غفلت كرده، ادعاى «انا الحق» كند.7 . احساس شكوفايى و ابتهاج روح نشانه ورود به جاذبه الهى و تجلّى صفات حق تعالى بر دل سالك است. سالك بايد مراقب باشد كه اين احساس سد راه كمال او نشود.
رهنمودهايى ازآيةالله عبدالله جوادى آملى ـ مدظله العالى ـ
بسم لله الرحمن الرحيم. خداى سبحان مهمترين برنامههاى انبيا را به عنوان تعليم كتاب و حكمت و نيز به عنوان تزكيه نفوس انسانها تنظيم فرمود و مسأله تزكيه و تهذيب نفوس را بيش از تعليم افكار اهميت داد. تزكيه، راه عملى نفس است، در قبال تعليم كه راه فكرى عقل است; يعنى روح آدمى وقتى در مسير مستقيم احكام الهى قدم برداشت، شروع به تزكيه خويش مىكند و تا در عمل نكوشد، نموّى ندارد.و تنها راه رشد دوح و نزاهت آن از نقص و برائت آن از عيب به مقدار مپسور همانا عمل به دستور شرع است. همان طور كه تفكرات علمى، تزكيه عقل نظرى است و آن را در انديشيدن صحيح، بارور و شكوفا مىكند، امتثال احكام الهى تزكيه عقل عملى است، و آن را در عزم زوال ناپذير و نيّت صادق و خالص شكوفا مىكند، و چون جناح عقل عملى روح، جداى از جناح عقل نظرى وى نيست، بلكه هر دو از شؤون يك حقيقت به شمار مىروند، به طورى كه از يك نظر مىفهمدو از نطر ديگر در بدن و طبيعت اثر مىگذارد...و نتيجه نهائى امتثال احكام الهى، شهود حقائق عينى است و راهش... اين است كه هر گونه تعلقى كه براى پيمودن صراط مستقيم زيانبار است، قطع شود. و ترتيب تعلقهاى رهزن از اين قرار است:اوّل; تعلق به امورى كه خلاف دستور الهى است، مانند: علاقه به كار حرام يا مكروه. دوّم; تعلق به امورى كه خلاف دستور حق نيست، گرچه مخالف آن هم نمىباشد. مانند: علاقه به كارهاى مباح و انس به امورى كه نه حرام است و نه مكروه، ولى رجحانى در آنها نيست; نطير مباحات.زيرا اشتغال روح به آنها چهره جان را از انس به حق، به انس به نفس متوجه مىكند و شيطان كه دار متن صراط مستقيم كمين نموده است (لا قعدن لهم صراطك المستقيم) مىكوشد كه سالك را در تمام مراحل از ادامه باز دارد. و اگر نتوانست او را از نظر اشتغال به حرام يا مگروه صيد كند، مىكوشد او را به دام مباحات بياندازد. سوّم; تعلق به امور استحبابى كه از اهتمام به كارهاى واجب باز دارد،يا علاقه به واجبهاى مهم، تا از تعلق به واجب اهم مانع شود. چهارم; علاقه به واجب اهم و انس به آن و علاقه به تحصيل آن با از انحصار علاقه به ذات اقدس پروردگار محروم بماند.پنجم; علاقه به ذات عابد، كه اين تعلق گرچه براى تحصيل نيرو در جهت عبادت و صرف آن در راه رضاى معبود است، ليكن علاقه به ذات عابد مانند علاقه به عبادت و ديگر كارهاى خير علمى يا عملى، مانع حصر محبت در خداوند و انحصار تعلّق به ذات خداوندى است. بنابراين همه اين تعلقها به نوبه خود براى سالك كوى تهذيب رهزن مىباشد، كه بدون قطع آن علاقهها پيمودن طريق تزكيه مپسور نخواهدبود. و براى نيل به اين هدف رفيع، صحّت تمام أعمال عبادى مشروط به قصد قربت قرار دادهشد ، و تقرّب نيز درجاتى دارد كه به پيمودن هركدام از آن درجات، تحصيل مرتبهاى از مراتب تزكيه روح امكانپذير است، و مهمترين عاملى كه در تهذيب نفس تأثير بسزائى دارد، آنست كه هر عمل عبادى فقط براى تحصيل رضاى خداى سبحان انجام مىشود، به براى رسيدن به منافعى كه بر آن عمل مترتب است; زيرا آن منافع به عنوان فوائد اعمال عبادى مطرحاند، نه به عنوان علت غائى و هدف نهائى آن; و با روشن شدن امتياز تامّى كه بين منفعت يك عمل و علت غائى آن و جود دارد، مىتوان از قيد فائده عمل آزاد شد، و به علت غائى آن كه همان لقاءالله است، نائل آمد. تمرين اين روش و ادامه اين مسلك موجب مىشود ه مزاياى هدف طلبى، در همه شؤون دفع و جذب انسان سالك ظهور كند; يعنى هم در ترك كارهاى خلاف و هم در پرهيز از مباح و هم در اشتتغال به واجب و مستحب و هم در اهتمام به واجب اهم و ترجيح آن بر واجب مهم و مانند آن از وظايف دينى مىكوشد كه علت غائى آنها را در نظر داشته باشد، نه منفعت و فائده آنها را، و آن گاه با تمام وجودش مىگويد: ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى للّه رب العالمين. پس اگر كسى مؤمن بود و رفتار صالح داشت و در اثر اهتمام از تنگناى طبيعت پرواز كرد، تزكيه روح بهره او مىگردد. خداى سبحان به تزكيه روح انسانها، برنامه رسول اكرم صلىلله عليه و آله را محدود به تلاوت آيات و تعليم كتاب و حكمت نكرد، بلكه تزكيه را وظيفه مهم او دانست و روش پرورش روح را از برجستهترين برنامههاى آسمانى آن حضرت قرار داد. تزكيه ارواح بد انسان است كه اول خود آن حضرت راه و رسم زندگى انسانى را پيمود و به دستورات آن عمل كرد، سپس به ديگران آموخت و به مردم گفت به همراه من بياييد و عمل كنيد. عمل صالح، جان شما را شكوفا مىكند. اگر شرح صدر است ، محصول عمل صالح است، و اگر مشاهده اسرار هستى است، محصول عمل شايسته است; زيرا در پرتو اعتقاد صحيح و عمل صالح، روح به تعالى وجودى خويش مىرسد و هرچه درجه وجودى روح بالاتر باشد، شهود اسرار الهى و پذيرش فيضهاى غيبى بيشتر مىشود. موساى كليم سلاملله عليه يك ماه ذيقعده با دهه اول ذىالحجه را اربعين گرفت و با اخلاص خاص چهل شبانه روز تزكيه كامل روح نصيبش شد و در جريان «فلما تجلى ربه للجبل» آن چنان حالى پيش آمد كه تورات بر آن حضرت نازل شد...و سرّ اينكه از اين دوره اربعين به «چهل شب» تعبير شده است، نه «چهل روز»، آن است كه قسمت مهم فيوضات در ليل است (ان ناشئة الليل هى أشد وطاً و أقوم قيلا). شب است كه انسان براى پرواز به سوى غيب آمادهتر است، چون سرگرميهاى فراوان روز مانع توجه تام روح است (ان لك فى النهار سبحاً طويلا) شب است كه همه آرامند و مزاحمتى در كار نيست. لذا انسان دلباخته حقّ، فرصت مناسبى براى نيّت خالص و زمزمه و مناجات پيدا مىكند و از آن لذّت مىبرد. شب زنده دارى است كه به عنوان «سبيللله» تعبير شده است. خلاصه آنكه شب زندهدارى در تهذيب روح اهميت بسزائى دارد، لذا پيامبران الهى اين روش را در تزكيه نفس به كار بردند و از آن بهره گرفتند و اسوه سائر سالكان شدند. قلب مىتواند در سايه صفا و تهذيب روح به جائى برسد كه جز اراده حق چيزى در آن پرواز نكند و ننشيند، و اين كار از عمل صالح و ايمان بر مىخيزد، نه از راه صرف علم و بحثعاى مدرسه. البته علمهاى حصولى عقل نظرى را نيرومند مىكند، اما آن اثر را به جان انسان نمىدهد كه بتواند اسرار ملكوتى را ببيند و جز حق چيزى نخواهد و هر چه خداوند خواست ، آن را انجام بدهد، زيرا اين خصوصيت محصول تزكيه روح است. و همان طورى كه صحابت سالكان كوى حق در تهذيب روح سهم بسزائى دارد، رفاقت با غافلان و مجالست با ساهيان و مؤانست با سيهدلان در تيرگى آن تأثير فراوانى دارد. لذا خداى سبحان به ارشاد شرايط تزكيه اكتفا نكرد، بلكه موانع آن را تذكّر داد و از آنها نهى فرمود (ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا واتبع هواه و كان امره فرطاً)اميدواريم خداى سبحان قلوب همگان را از تزكيه و تهذيب كامل برخوردار فرمايد. غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته