معناى دوم خلوت
قلمروهاى تكفردى را مىتوان خلوت ناميد ؛ امّا همه خلوت ، اين نيست . در معرّفى مفاهيم اصلى حيا ، آن جا كه مسئله نظارت را مطرح كرديم ، گفتيم كه صِرف « وجود ناظر » ، شرم برانگيز نيست ؛ بلكه «درك نظارت موجود» ، شرم را برمىانگيزد . 1 پس در فرايند برانگيختگى حيا ، ميان «وجود نظارت» با «درك نظارت موجود» ، تفاوت است . نظارت اگر وجود داشته باشد ، ولى درك نشود ، شرم برانگيز نخواهد بود . ممكن است ناظرى وجود داشته باشد ؛ امّا غفلت فرد از آن ، سبب شود كه بودش همانند نبودش باشد . حتّى گاهى ممكن است هيچ ناظرى وجود نداشته باشد ؛ امّا «توهّم وجود ناظر» ، شرم برانگيز باشد . پس نه صِرف وجود ناظر ، شرم برانگيز است ، و نه نبود آن منافات با شرم دارد . اگر نظارت موجود ، درك نشود ، شرمبرانگيز نخواهد بود و اگر توهّم وجود نظارت پيش بيايد ، شرم انسان برانگيخته مىشود . با توجّه به اين بحث ، خلوت ، تعريف ديگرى مىيابد كه البته منافاتى با تعريف پيشين ندارد ؛ بلكه فقط تكميل شده و دقيق شده آن خواهد بود . در اين تعريف ، خلوت يعنى «درك نكردن نظارت» ، نه «وجود نداشتن نظارت» . لازم نيست بدانيم نظارتى وجود ندارد تا خلوت ، حاصل شود ؛ بلكه اگر از نظارت ، آگاهى نداشته باشيم و نظارت موجود ، درك نشود ، باز هم خلوت حاصل مىشود . در اين تعريف ، خلوت ، يك واقعيت خارجى نيست ؛ بلكه يك احساس روانى است . اگر كسى در مجموعه تصوّرات خود به اين احساس دست يابد كه « تنها»ست ، احساس خلوت شكل مىگيرد ؛ چه واقعا كسى حضور داشته باشد يا حضور نداشته باشد . ممكن است كسى در برابر دوربينهاى كنترل كننده قرارر . ك : بخش اول ، فصل دوم : ماهيت حيا .