پژوهش در هر موضوعى ، مستلزم شناسايى و جمعآورى اطّلاعات مورد نياز و سپس تحليل آنهاست . از اينرو ، پيش از بررسى در هر موضوعى ، نخست بايد آن را به درستى شناخت ؛ چرا كه ممكن است برخى موضوعات ، شباهتهاى زيادى با يكديگر داشته و از معنايى نزديك به هم برخوردار باشند و اين موجب شود تا به جاى يكديگر به كار روند . همچنين ممكن است برخى مطالب با موضوع تحقيق ارتباط داشته باشند ، ولى در ظاهر ، بيگانه به نظر آيند . به همين جهت ، ضرورى است كه مقياسى براى سنجش مفاهيم به دست آوريم تا به وسيله آن ، مرز موضوع مورد نظر را با موضوعات مشابه مشخص كنيم . اين كار ، سبب مىشود كه در روند تحقيق ، اولاً اطلاعاتى كه مربوط به موضوع پژوهش نيست ، جمعآورى نشوند و مورد بررسى قرار نگيرند و ثانيا اطّلاعات و شواهد و قرائنى كه در نتيجه پژوهش تأثير دارند ، امّا در نگاه نخست ، بيگانه با موضوع تحقيق به نظر مىرسند ، شناسايى شده ، در مسير بررسى قرار گيرند . اين حقيقت در پژوهشِ حاضر به خوبى ديده مىشود . همان گونه كه با مطالعه يافتههاى اين پژوهش خواهيد ديد ، اطّلاعاتى در مورد «حيا» وجود دارد كه هرچند ارتباط مستقيمى با موضوع داشتند ، ولى در نگاه اوّل به نظر نمىرسيد با موضوع تحقيق ، مرتبط باشند . بنا بر اين ، مفهومشناسى موضوع تحقيق ، يك اصل ضرورى (بخصوص در پژوهشهاى حديثى) است .