برخى افراد در شهر خود ، مراقب رفتار خود هستند و از انجام دادن بسيارى از كارها شرم دارند ؛ امّا در شهرى غير از محل سكونت خود ، الزامى براى مراقبت از رفتار خود نديده ، از ارتكاب كارهاى ناشايست ، شرم نمىكنند . كسانى را مىشناسم كه هر چند در شهر محلّ سكونت خود ، رفتار نامعقولى نداشتند ، امّا همين افراد در يكى از كلانْشهرها در حالى مشاهده شدند كه ظاهرى بسيار زننده داشتند و رفتارهاى نامناسبى از آنان سرمىزد كه انسان از بيان آنها شرم دارد . راز اين تفاوت در چيست ؟ چرا عدّهاى در شهر و يا محل سكونت خود ، رفتار مناسبى دارند ؛ امّا در خارج از اين محدوده ، ممكن است رفتارى از آنان سر زند كه شرمآور باشد ؟ پاسخ آن يك كلمه است : « گمنامى » . برخى افراد اگر در جمعى ناشناخته قرار گيرند ، ممكن است از انجام دادن كارهاى ناشايست ، شرم نكنند . اين گمنامى و ناشناختگى ، شرم و حيا را خنثا مىسازد و از اين رو ، گذشته از پديده «خلوت» ، پديده ديگرى به نام «گمنام بودن در جمع» وجود دارد كه با محور حيا (يعنى نظارت و حضور) مرتبط است و بايد مورد بررسى قرار گيرد . همانگونه كه مشاهده كرديد ، گاهى حضور و نظارت وجود دارد ، ولى باز هم شرم و حيا برانگيخته نمىشود و اين ، هنگامى است كه فرد ، گمنام بوده ، براى