پژوهشی در فرهنگ حیا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی در فرهنگ حیا - نسخه متنی

عباس پسندیده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واقعيتْ اين است كه معمارى ، بسيارى از رفتارهاى ما را جهت‏دهى مى‏كند . تا پيش از آن كه بنايى ساخته شود ، بنا ، اسير انسان است و پس از ساخت ، انسان ، اسير بناست ؛ زيرا تا پيش از ساخت ، مى‏توان به بنا گفت كه چگونه باشد ؛ امّا پس از ساخت ، اين بناست كه به ما مى‏گويد چگونه بايد باشيم . پيش از ساخت ، ما به آن شكل مى‏دهيم و پس از ساخت ، بنا ، رفتار ما را شكل مى‏دهد . به همين جهت ، اگر در مرحله طرّاحى ، براساس فرهنگ خودى و بومى نقشه‏اى را طرّاحى كنيم ، ميان فرهنگ ما و فرهنگى كه ساختمان بر ما تحميل مى‏كند ، تناقضى پيش نخواهد آمد ؛ امّا اگر بنا بر اساس فرهنگ بيگانه و غير خودى ساخته شود ، ميان فرهنگ فرد و فرهنگ ساختمان ، تناقض پيش خواهد آمد . اين تناقض ، شايد در آغاز ، مشكل‏ساز باشد و رنگ و بوى ستيز دهد ؛ امّا به مرور زمان ، از فرهنگ فرد ، حسّاسيت‏زدايى شده ، فرهنگ ساختمان چيره مى‏گردد . اين تغييرات ، آن قدر آرام و خزنده‏اند كه شايد هيچ توجّهى را برنينگيزند ؛ امّا پس از گذشت زمان ، با مقايسه اين دو دوره مى‏توان تغييرات را درك كرد . اين تغيير ، نخست در حوزه رفتار صورت مى‏گيرد و سپس ، تغيير رفتار ، موجب تغيير فرهنگ مى‏شود .

حيا ، يكى از بارزترين شاخصه‏هاى فرهنگ اسلامى است و معمارى اسلامى ، معمارى‏اى است كه با اين شاخصه هماهنگى داشته باشد . اساسا در فرهنگ قرآن ، از خانه به عنوان «سِتر (پوشش)» ياد شده است . در داستان ذو القرنين آمده است كه وقتى او به مشرق‏زمين رسيد ، با مردمى روبه رو شد كه هيچ پوششى در برابر آفتاب نداشتند . 1 آنان از صنعت ساخت و ساز 2 و دانش


1 -  «حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْـلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْـلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا» . (كهف ، آيه 90)

2 -  امام صادق عليه‏السلام در تفسير آيه ياد شده مى‏فرمايد : «لم يعلموا صنعة البناء ؛ صنعت ساخت را نمى‏دانستند» . (المحاسن ، ج 2 ، ص 610 ؛ بحار الأنوار ، ج 12 ، ص 183)

/ 366