پژوهشی در فرهنگ حیا نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در سخن ديگرى آمده كه پيامد تقوا ، مالكيت و تسلّط بر شهوت است : مَن مَلَكَ شَهوَتَهُ كانَ تَقِيّا . هر كه بر شهوت خود مسلّط باشد ، با تقواست . 1 در اين احاديث ، درباره تقوا تعبيرهايى چون «اجتناب» ، «وقايه» و «تملّك نفس» به كار رفته است و اين تعبيرها با مسئله مهاركردن نفس ، رابطه تنگاتنگ دارند . اين مفهوم ، روح «تقوا» را تشكيل مىدهد كه در تمام متون مىتوان آن را پيگيرى كرد . در اين برداشت ، تقوا مفهومى است عام كه همه عوامل كنترلى را شامل مىشود ، ولى عين هيچ يك نيست . به بيان ديگر ، تقوا عنوانى است انتزاعى از تمام بازدارندهها و كنترل كنندهها . عوامل مختلفى وجود دارند كه هر كدام به نحوى بازدارندگى كرده ، نفس انسان را مهار و مديريت مىنمايند . برآيند اين مجموعه عوامل را «خودنگهدارى» مىگويند كه تعبير دينى آن «تقوا»ست . عناوينى مثل صبر ، حلم ، كظمِ غيظ ، خوف و حيا ، از زير مجموعههاى اين عنوان كلّى هستند . بنا بر اين ، تقوا ، در عرض اين صفات قرار نمىگيرد . نكته ديگر اين كه تقوا اگر بخواهد عملياتى شود و به كار آيد ، بايد تحت يكى از عناوين زير مجموعه خود ، تجسّم پيدا كند . تقوا و خودنگهدارى ، اگر به جهت ترس از قدرت باشد ، در قالب «خوف» تجلّى مىكند و اگر به معناى تحمّل سختىها باشد ، در قالب «صبر» تجلّى مىكند و اگر در قلمرو غضب باشد، در قالب «حلم» و «كظم غيظ» تجلّى مىيابد و اگر در قلمرو شهوت باشد ، نام «عفّت» به خود مىگيرد و در نهايت ، اگر تقوا و خودنگهدارى به دليل « حضور ناظر و وجود نظارت » باشد ، در قالب «حيا» تجلّى مىيابد . به همين جهت ، در متون دينى ، گاهى تقوا با يكى از اين عناوين در كنار هم قرار مىگيرند . مثلاً قرآن