4 . شخص حيا كننده
ركن ديگر حيا ، شخص حيا كننده است . براى اين كه حيا شكل بگيرد ، خود شخص نيز بايد ويژگىهايى داشته باشد . يكى اين كه شخص حيا كننده ، حضور ناظر و نظارت او را «درك» كند و ديگرى اين كه براى ناظر ، احترام و ارزش قائل باشد . اين امور ، پيش از اين ، مورد بررسى و اشاره قرار گرفتند . شرط ديگر ، اين است كه شخص از زشتى كار ، اطّلاع داشته باشد . كسى كه نداند فلان كار ، نابههنجار است ، دليلى هم ندارد كه از انجامدادن آن شرم كند . اين قبيل افراد ، كار زشت و حتّى زشتترين و شرمآورترين كارها را ممكن است بسيار راحت ، انجام دهند ، به گونهاى كه شگفتى ديگران را برانگيزد ؛ ولى جاى شگفتى نيست ؛ چون از ديدگاه چنين كسى ، آن كار ، قبحى ندارد و بر عكس ، ممكن است كارى واقعا نابههنجار نباشد ، امّا شخص تصوّر كند كه نابههنجار است . همين تصوّر ، كافى است كه شرم وى را برانگيزد . 1 پس در مسئله نابههنجار بودن عمل ، ملاك ، واقعيت كار نيست ؛ بلكه تصوّر و ارزيابى فرد از آن در بروز حيا تعيين كننده است . و امّا نكته چهارمى كه نياز به بحث و بررسى بيشتر دارد ، مسئله «كرامت نفس» يا «خودْ ارزشمندىِ» 2 فرد حياكننده است . حيا در كسى بروز مىكند كه كريم النفس باشد ؛ زيرا اولاً براى خود ارزش قائل است و هرگز حاضر نيست شخصيت خود را با كارهاى زشت و ناپسند آلوده سازد . امام على عليهالسلاممىفرمايد :1 - البته اين مسئله ، اختصاص به كننده كار ندارد . كسانى هم كه ناظرند ، از اين قاعده مستثنا نيستند . اگر كارى از نظر فاعل آن قبيح نباشد ، ولى در ارزيابى ناظر قبيح باشد ، آن فاعل از انجام دادن آن شرم نمىكند ؛ ولى ممكن است اين ناظر از ديدن آن شرمگين شود . 2 - اگرچه اصطلاح «خودْارزشمندى» توسط روانشناسان ايرانى به گستردگى به كار رفته است ، امّا به نظر مىرسد كه معادل بهتر و دقيقترِ «كرامت نفس» ، «خودْارزشدهى» است .