داستانسرايي در تاريخ اسلام و نقل احاديث جرياني شايان توجه و مهم است، قصص مصدر قص. القص اتباع الاثر. وقيل القاص يقص القصص لاتباعه خبراً بعد خبر وسوقه الکلام سوقاً(111).قص يعني دنبال اثر رفتن، گفته شد قاص و قصه گو کسي است که قصه نقل مي کند و از آن جهت او را قاص گويند که خبري را بعد از خبري تعقيب مي کند و کلام را بعد از کلام مي آورد. قصص را چنين معني کرده اند: القصص هو تتبع الاثر شيئاً بعد شيء و القصه الجمله من الکلام(112)قصص تعقيب و پي جويي امري است و قصه بخشي از کلام است. داستانسرايي در ميان اعراب قبل از اسلام رواج داشت. آنان پيرامون نبردهاي مختلف، عشق و عاشقي، سحر و کهانت، اخبار جنيان، شجاعت قبايل و افتخارات قبيله اي و قومي خويش به شعر و داستانسرايي و نقالي مي پرداختند. قصه در عبارت و بيان قرآني عبارت است از دنبال کردن يک حقيقت به همراه بيان نکات تربيتي هدايت آفرين و مفيد. قرآن مي فرمايد: (وکلاً نقص عليک من أنباءالرسل ما نثبت به فؤادک و جائک في هذه الحق و موعظه و ذکري للمؤمنين)(113) هر خبري از اخبار پيامبران را برايت حکايت مي کنيم تا تو را قويدل گردانيم و در اين کتاب براي تو سخن حق و براي مؤمنان موعظه و اندرز نازل شده است. عنوان داستانسرا و قصاص در آغاز بر افرادي نيز اطلاق مي گرديد که تفسير و احکام و معارف اسلامي را براي مردم مي گفتند چنان که ابان بن تغلب «قاص الشيعه»(114)خوانده شده است، و يا عدي بن ثائب کوفي را گفته اند هو امام مسجد الشيعه و قاصهم.(115) داستانسرايي اندک اندک مفهوم اصلي خويش را از دست داده و به صورت يک شغل و حرفه در کنار ساير مشاغل درآمد. داستانسرايان از هر سوژه اي بهره جستند و داستان و افسانه اي را بر آن مي ساختند و از اين طريق ارتزاق مي نمودند.