بیشترلیست موضوعات فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت (جلد 1) سخنانى درباره ى كتاب پيشگفتار شخصيت فاطمه از زبان پيامبر و ديگران شناخت فاطمه زهرا قبل از ولادت ازدواج پيامبر اكرم با خديجه معكوس شدن سنت خواستگارى نطفه ى فاطمه از ميوه بهشتى فاطمه زهرا قدم مبارك به دنيا مى نهد نامگذارى براى مولود مسعود فاطمه: صديقه: مباركه: طاهره: بتول: فاطمه زهرا يار و ياور پدر فاطمه زهرا در آستانه ازدواج ازدواج على و فاطمه به فرمان خداوند جهيزيه فاطمه زهرا فاطمه زهرا در آيه ى قربى فاطمه زهرا در آيه مباهله فاطمه زهرا در سوره هل اتى سوره ى هل اتى مكى است يا مدنى؟ فاطمه زهرا در آيه ى مرج البحرين منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند فاطمه زهرا برترين بانوى دو جهان محبت و دوستى پيامبر به فاطمه وظايف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبيح آن حضرت فاطمه زهرا در آخرين ساعات زندگى پيامبر آخرين لحظه هاى زندگى پيامبر آخرين وداع و خداحافظى زبان حال فاطمه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
تعالى من موائد الجنة، فآثروه و مكثوا يومين و ليلتين لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح و اصبحوا صياما.» «پس ناگاه سائلى به درب منزل ايستاد و گفت: سلام و درود خداوند بر شما باد اى اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) من مسكين و بيچاره اى هستم از مساكين مسلمين، مرا سير و اطعام بنماييد، خداوند تعالى شما را زا مائده هاى بهشت اطعام بفرمايد، اهل منزل همه ايثار كردند و غذا را به سائل دادند و شب را خوابيدند و چيزى نخوردند مگر آب صبح كردند در حالى كه همه روزه بودند، روز بعد فاطمه (سلام الله عليها) يك صاع ديگر جو را آرد كرد و چند قرص نان پخت و على نماز را با پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد، پس طعام را جلوشان گذاشتند، يتيمى به درب منزل آمد و گفت:اى اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) سلام و درود خداوند بر شما باد، من يتيمى از اولاد مهاجرين هستم، مرا سير كنيد خداوند شما را از مائده هاى بهشت سير بگرداند.سپس همه اهل منزل ايثار كردند و غذاى خودشان را به يتيم دادند و صبر كردند، دو شب و روز را چيزى نخوردند مگر آب خالص.» «فلما كان يوم الثالث قامت فاطمة رضى الله تعالى عنها الى الصاع الثالث و طحنته و خبزته و صلى على كرم الله تعالى وجهه مع النبى صلى الله تعالى عليه و سلم المغرب فأتى المنزل فوضع الطعام بين يديه فوقف اسير بالباب فقال: السلام عليك يا اهل بيت محمد صلى الله تعالى عليه و سلم انا اسير محمد صلى الله عليه و سلم، اطعمونى اطعمكم الله فآثروه و باتو لم يذوقوا الا الماء القراح فلما أصبحوا اخذ على كرم الله تعالى وجهه الحسن و الحسين و اقبلوا الى رسول الله صلى الله عليه و سلم و رآهم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع قال:يا اباالحسن ما اشد ما يسوءنى ما ارى بكم و قام فانطلق معهم الى فاطمة رضى الله تعالى عنها فرآها فى محرابها قد التصق بطنها بظهرها و غارت عيناها من شدة الجوع فرق ذلك صلى الله عليه و سلم و سناءه ذلك فهبط جبرئل عليه السلام فقال:پس روز سوم فاطمه (سلام الله عليها) بلند شد و صاع سوم را آرد نموده و غذا پخت على (عليه السلام) نماز مغرب را با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد و پس طعام را جلوشان گذاشتند، ناگاه درب منزل به صدا درآمد، صدايى به گوش رسيد كه مى گفت: سلام و درود خدا بر شما اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) من يكى از اسيرهاى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و گرسنه هستم، مرا اطعام و سير بكنيد، خداوند شما را از مائده هاى بهشت سير بگرداند، اهل منزل همه ى غذا را به اسير دادند و شب را بيتوته كردند و چيزى نخوردند مگر آب خالص، پس وقتى كه صبح شد على (عليه السلام) دست حسن و حسين را گرفت و به طرف رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رو آورد، پيامبر ايشان را كه از شدت گرسنگى مثل جوجه مى لرزيدند ديد و فرمود: اى اباالحسن چه قدر سخت است و مرا آزار مى دهد كه شما را به اين حال مى بينم، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با حضرت على و حسن و حسين به خانه ى فاطمه (سلام الله عليها) آمد، فاطمه را ديد كه در محراب مشغول عبادت است و از گرسنگى شكم مباركش به پشتش چسبيده چشمهاى مبارك به گودى رفته است. پس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به فاطمه رقت كرد، و ناراحت شد كه آن حالت را ديد، پس جبرئيل نازل شد و گفت:«خذها يا محمد، هناك الله تعالى فى اهل بيتك، قال: و ما آخذ يا جبرئيل؟ هل أتى على الانسان السورة، و فى رواية ابن مهران فوثب النبى صلى الله تعالى عليه و سلم حتى دخل على فاطمة فأكب عليها يبكى فهبط جبرئيل عليه السلام بهذه الآية: ان الابرار يشربون و فى رواية عن عطاء ان الشعير كان عن اجرة سقى نحل و انه جعل فى كل يوم ثلث منه حصيدة فآثروا بها الى آخر.» اى محمد بگير كه خداوند با ميمنت گردانيده است براى اهل بيت تو، پيامبر اسلام فرمود: چه چيز را بگيرم اى جبرئيل؟ گفت: «هل اتى على الانسان».در روايت ابن مهران آمده است: پس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به سرعت رفت تا اينكه داخل خانه ى فاطمه شد و خود را به روى زهراانداخت و گريه مى كرد، پس جبرئيل (عليه السلام) نازل شد و اين آيه را آورد: «همانا نيكوكاران مى نوشند از... الى آخر» و در روايتى از عطا آمده است: جوى را كه على (عليه السلام) آورد از كرايه آبيارى نخل بود و در هر روز يك سوم آن را فاطمه آرد مى كرد و غذامى پخت و آن را به سائل و يتيم اسير ايثار كردند.«و أخرج ابن مردويه عن ابن عباس انه قال فى قوله سبحانه: و يطعمون الطعام الخ نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه و فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم و لم يذكر القصة و الخبر مشهور بين الناس و ذكره الواحدى فى كتاب البسيط ثم نقل هذه الاشعار.
الى م الى م و حتى متىالى م الى م و حتى متى
اعاتب فى حب هذا الفتىاعاتب فى حب هذا الفتى
و هل زوجت غيره فاطمو هل زوجت غيره فاطم
و فى غيره هل أتى هل أتىو فى غيره هل أتى هل أتى
«ابن مردويه ازابن عباس نقل كرده است: سخن خداى سبحان «يطعمون الطعام على حبه» در شأن على (عليه السلام) و فاطمه دختر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شده است ولى او اصل جريان قصه و مورد شأن نزول را ذكر نكرده است در حالى كه خبر بين مردم مشهور است و واحدى هم در كتاب بسيط خود خبر مذكور را ذكر كرده است و بعد اين اشعار را هم بيان كرده: تا كى، تا كى و تا چه زمانى؟ مرا در محبت اين جوانمرد سرزنش مى كنيد! مگر فاطمه به غير او تزويج شده است؟ مگر سوره ى هل اتى درباره ى غير او نازل شده است؟» «و ذكر الآلوسى: و من اللطائف انه سبحانه لم يذكر فيها الحور العين و انما صرح عز و جل بولدان مخلدين رعاية لحرمة البتول و قرة عين الرسول لئلا تشور غيرتها الطبيعية اذا احست بضرة و هى فى افواه الطباع البشرية و لو فى الجنة مرة و لا يخفى عليك أن هذا زهرة ربيع و لا تتحمل الفرك ثم التذكير على ذلك ايضا من باب التغليب».«آلوسى بعد از آن كه مطالب گذشته را بيان كرده يادآور شده است: از لطايف عجائب اين است كه خداى سبحان در اين سوره ى هل أتى از اول تا به آخر، به احترام حضرت فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) نام حور العين را ذكر نكرده است، و فقط خداوند از ولدان مخلد «فرزندان جاويد زيبا» نام برده است ولى اسمى از حورالعين نبرده است، چرا؟ براى اينكه به غيرت طبيعى وى بر نخورد، زمانى كه حس بكند كه وى داراى سجاياى بشرى مى باشد ولو اينكه در بهشت حتى يك مرتبه باشد و مخفى نماند همانا اين شكوفه ى بهارى است كه تند باد را نمى تواند تحمل داشته باشد، بعد آلوسى مى گويد: تذكير و مذكر بودن ضمير در اين سوره نيز از باب تغليب است». [ تفسير روح المعانى، ج 29، ص 157. ] علامه ى نيشابورى مى گويد: «يروى عن ابن عباس أن الحسن و الحسين مرضا- فعادهما رسول الله صلى الله عليه و سلم فى ناس معه، فقال: يا اباالحسن لو نذرت على ولدك فنذر على و فاطمة و فضة جارية لهما ان برآهما الله أن يصوموا ثلاثة ايام، فشفيا و ما معهما شى ء، فاستقرض على من شمعون الخيبرى اليهودى ثلاثة اصوع من شعير فطحنت فاطمة منها صاعا و اختبرت خمسة أقراص على عددهم، فوضعوها بين أيديهم ليفطروا، فوقف عليهم سائل فقال: السلام عليكم يا اهل محمد مسكين من مساكين المسلمين اطعمونى اطعمكم الله من موائد الجنة فآثروه و باتوا و لم يذوقوا الا الماء فاصبحوا صياما، فلما امسوا و وضعوا الطعام بين ايديهم وقف عليهم يتيم فآثروه و وقف عليهم فى الثالثة أسير فجعلوا مثل ذلك فلما أصبحوا أخذ على رضى الله عنه بيد الحسن و الحسين الى رسول الله صلى الله عليه و سلم فلما أبصرهم و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع قال ما أشد ما يسؤنى ما ارى بكم، فقال و انطلق معهم فرآى فاطمة فى محرابها قد لصق ظهرها ببطنها و غارت عيناها فسائه ذلك، فنزل جبرائيل و قال خذها يا محمد هناك الله فى أهل بيتك فاقرء السورة.«از ابن عباس روايت شده: همانا حسن و حسين (عليهماالسلام) مريض شدند، پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از آنان عيادت فرمود و عده اى از مردم هم با ابشان بودند، پيامبر فرمود: يا ابى الحسن براى عافيت فرزندانت نذر كن، پس على و فاطمه و فضه خادمه ى آنها نذر كردند كه اگر خداوند آنان را خوب كرد سه روز روزه خواهند گرفت، پس وقتى كه آقازاده هاى شفا يافتند، اهل خانه روزه گرفتند و در نزد آنها چيزى از غذا موجود نبود، على از شمعون خيبرى يهودى سه صاع جو قرض كرد.فاطمه يك صاع از آن را آرد فرمود و پنج قرص نان آماده كرد، به تعداد اهل منزل، پس غذاى جوين را بر سر سفره گذاشتند تا اينكه افطار بنمايند، ناگاه سائلى بردرب منزل ايستاد و گفت: سلام و رحمت خدا بر شما خاندان محمد، من مسكينى از مساكين مسلمانان هستم، مرا اطعام بكنيد، خداوند شما را از مائده هاى بهشت سير بگرداند؛ پس اهل منزل همه ايثار كردند و طعام خود را به مسكين دادند و شب را خوابيدند و چيزى نخوردند جز آب و شب را صبح كردند در حالى كه همه روزه بودند، وقت افطار طعام را جلوى خود گذاشتند، يتيمى جلوى درب منزل ايستاد و گفت: من يتيم هستم به من اطعام بكنيد، پس ايثار كردند و همگى غذا را به يتيم دادند، و روز سوم هم موقع افطار اسير آمد و در زد و گفت: اسيرى هستم گرسنه، همه ى اهل منزل غذاى خود را تماما به اسير دادند و اين شب همه با آب افطار كردند، پس وقتى صبح شد على (عليه السلام) دست حسن و حسين (عليهماالسلام) را گرفت و به خدمت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آنها را در حالى ديد كه حسن و حسين از شدت گرسنگى مثل جوجه به خود مى لرزيدند، پيامبر فرمود: چه سخت است و آزارمى دهد مرا كه شما را اين گونه مى بينم.پيامبر با آنان به خانه فاطمه رفتند و فاطمه را ديدند كه در محراب عبادت مشغول راز و نياز و ستايش پروردگار مى باشد ولى از شدت گرسنگى شكم وى به پشت چسبيده و چشم هاى مبارك به گودى رفته است و اين حالت پيامبر را ناراحت كرد تا اينكه جبرئيل امين نازل شد و گفت: اى محمد اين را بگير كه مبارك گردانيد خداوند اهل بيت تو را و بعد جبرئيل سوره ى هل اتى را قرائت كرد». [ تفسير علامه نيشابورى در حاشيه تفسير طبرى، ج 29، ص 112. ] علامه سيوطى مى گويد: «و اخرج ابن مردويه عن ابن عباس فى قوله تعالى: و يطعمون الطعام على حبه الآية قال: نزتل هذه الآية فى على بن أبيطالب و فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم».«ابن مردويه از ابن عباس آورده است: كه قول خداوند تعالى در آيه ى «يطعمون الطعام...». اين آيه درباره ى على بن ابى طالب و فاطمه (عليهماالسلام) نازل شده است». [ تفسير الدر المنثور، ج 6، ص 229. ] علامه شوكانى در تفسير خود مى گويد: «نزلت هذه الآية فى على بن ابيطالب و بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم».«اين آيه، مباركه ى «يطعمون الطعام على حبه» براى على بن ابى طالب و دختر رسول خدا (عليهم السلام) نازل شده است». [ تفسير فتح القدير، ج 5، ص 338. ] و علامه ى اديب ابى حيان اندلسى مغربى گفته است كه اين سوره در شأن على و فاطمه دختر پيامبر (عليهم السلام) نازل شده است». [ بحر المحيء ج 8،ص 395. ] و علامه خطيب خازن در تفسير خود: از ابن عباس نقل كرده است كه اين سوره و يا آيه در شأن على بن ابى طالب و فاطمه بنت رسول الله (عليهم السلام) نازل شده است». [ تفسير خازن، ج 7، ص 159. ] علامه مير محمد صالح كشفى ترمذى حنفى مى گويد: «از تفسير بحر المواج حافظى و حسينى نقل شده است كه اكثر مفسرين اتفاق دارند بر اينكه سبب نزول آيه «يطعمون الطعام»، على و فاطمه بنت رسول الله (عليهم السلام) مى باشد». [ مناقب مرتضوى، ص 64. ] علامه بيضاوى مى گويد: «عن ابن عباس رضى الله عنهما ان الحسن و الحسين مرضا فعادهما رسول الله صلى الله عليه و سلم فى أناس معه فقالوا يا ابى الحسن لو نذرت على ولديك فنذر على و فاطمة رضى الله تعالى عنهما و فضة جارية لهما صوم ثلاثة أيام ان برئا فشفيا و ما معهم شى ء فاستقرض على من شمعون الخيبرى ثلاث أصوع من شعير فطحنت فاطمة صاعا و اختبزت خمسة أقراص وضعوها بين أيديهم ليفطروا فوقف عليهم مسكين فآثروه و باتوا و لم يذوقوا الا الماء و أصبحوا صياما فلما أمسوا و وضعوا الطعام وقف عليهم يتيم فآثروه ثم وقف عليهم فى الثالثة أسير ففعلوا مثل ذلك فنزل جبرئيل عليه السلام بهذه السورة و قال خذها يا محمد هناك الله فى أهل بيتك».«از ابن عباس (رضى الله عنه) نقل شده است: به درستى كه حسن و حسين مريض شدند و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) با عده اى از مردم از آنان عيادت فرمود، پس گفت: اى ابى الحسن براى سلامتى فرزندانت نذر بكن، سپس على و فاطمه و فضه خادمه ى آنان سه روز روزه نذر كردند تا اينكه به واسطه اين نذر حسن و حسين خوب شدند و اهل منزل روز اول را روزه گرفتند در حالى كه با آنها چيزى نبود.على (عليه السلام) پهلوى شمعون يهودى آمد و سه صاع جو قرض كرد، فاطمه يك صاع آن را آرد فرمود و پنج قرص نان به تعداد افراد منزل پخت، وقتى كه سفره ى غذاى جوين را پهن كردند كه افطار بكنند، ناگاه مسكينى در زد و گفت: گرسنه هستم، همه ى اهل منزل ايثار كردند و غذا را به مسكين دادند و شب را خوابيدند و چيزى نخوردند مگر آب، و صبح كردند در حالى كه روزه بودند، پس وقتى شام كردند و طعام را گذاشتند كه افطار بكنند ناگاه يتيمى در زد و گفت: گرسنه هستم اهل منزل نيز ايثار كردند و غذا را تماما به يتيم دادند و شب را با آب افطار كردند.روز سوم وقتى كه اهل منزل على (عليه السلام) و فاطمه سفره ى غذا را گذاشتند كه افطار بكنند، اسيرى در زد، اينجا باز هم اهل منزل مثل روز اول و دوم ايثار كردند و غذا را به اسير دادند؛ روز چهارم على دست حسن و حسين را گرفت به منزل پيامبر آمدند، وقتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از حال آنها با خبر شد فرمود: اين حالت كه شما داريد مرا آزار مى دهد، وقتى كه پيامبر اسلام به سراغ فاطمه آمد، ديد دخترش زهرا در محراب عبادت مشغول راز و نياز به درگاه بارى تعالى مى باشد و از شدت گرسنگى شكم وى به پشت چسبيده و چشم نازنين وى به گودى رفته است، پيامبر ناله كرد و فرياد برآورد: واى بر آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) ناگاه جبرئيل (عليه السلام) نازل شد و گفت يا محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) اين را بگير، خداوند مبارك گردانيده، به تو تهنيت گفته است درباره ى اهل بيت تو و سوره ى «هل اتى على الانسان» را براى پيامبر اسلام قرائت كرد». [ تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل، ج 2، ص 526. ] و علامه فخر رازى هم در تفسير خود عين همان روايت را كه زمخشرى در تفسير كشاف آورده ذكر كرده است، و كارى به غرض و تأويل ايشان نيست زيرا اصل جريان مهم است كه ايشان هم ذكر كرده است». [ تفسير كبير فخر رازى جزء 30، ج 15، ص 244. ] علامه طنطاوى مى گويد: «يروى أنها نزلت فى سيدنا على رضى الله عنه، اذ نذر هو و فاطمة رضى الله عنهما و فضة جارية لهما ان يصوموا ثلاثة ايام ان برى الحسن و الحسين، فلما برئا و استقرض رضى الله عنه صاعا و خبز خمسة أقراص، فوضعوها بين أيديهم ليفطروا فلما جاء مسكين أعطوه و لم يأكلوا، و فى الليلة الثانية وقف يتيم فاعطوه و لم يأكلوا، و فى الليلة الثالثة اسير ».«روايت شده كه آيه شريفه ى «يطعمون الطعام على حبه» در شأن على (عليه السلام) نازل شده است، زمانى كه على و فاطمه (عليهماالسلام) نذر كردند و فضه ى خادمه نيز نذر كرد كه اگر حسن و حسين از بيمارى كه داشتند خوب شدند، سه روز را روزه بگيرند و وقتى كه آن دو فرزند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خوب شدند، اهل منزل روزه گرفتند و در منزل از طعام چيزى موجود نبود، على سه صاع جو قرض كرد، و فاطمه روز اول چند قرص نان پخت، در موقع افطار طعام را جلوى خود گذاشتند كه افطار بكنند، ناگاه مسكينى آمد و همه طعام را به وى دادند و خودشان چيزى نخوردند، در روز دوم هم يتيم آمد غذا را به يتيم دادند و روز سوم موقع افطار غذا را به اسير دادند و على و فاطمه و حسن و حسين و فضه ى خادمه سه روز را با آب افطار كردند و روز چهارم خدمت پيامبر اسلام آمدند و اين آيه مباركه «يطعمون الطعام» در منزل فاطمه (عليهاالسلام) نازل شد و سوره ى هل اتى نيز همان جا نازل شد». [ الجواهر فى تفسير القرآن الكريم، ج 12، ص 324، جزء 24. ] خواجه عبدالله انصارى مى گويد: «ابن عباس گفت: اين آيت در شأن اميرالمؤمنين على (عليه السلام) و خاندان وى فرو آمد، و سبب وى آن بود كه حسن و حسين (عليهماالسلام) هر دو بيمارشدند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به عيادت ايشان شد، با جمعى ياران، گفتند: «يا اباالحسن لو نذرت على ولديك نذرا» اگر نذر كنى بر اميد عافيت و شفاى فرزندانت مگر صواب باشد، على (عليه السلام) نذر كرد كه اگر فرزندان مرا از اين بيمارى شفا آيد و عافيت حاصل شود، شكر آن را سه روز روزه دارم، تقربا الى الله عز و جل و طلبا لمرضاته: فاطمه زهرا (سلام الله عليها) همين كرد، سه روز روزه نذر بر خود واجب كرد، كنيزكى داشتند نام وى فضه بود، او نيز بر موافقت ايشان همين نذر كرد ان برآ سيداى مما بهما صمت لله ثلثة ايام شكرا پس رب العالمين ايشان را عافيت و صحت داد. و ايشان وفاى نذر باز آمدند و روزه داشتند، و در خانه ى ايشان هيچ طعام نبود كه روزه گشايند، على مرتضى (عليه السلام) از جهود خيبرى كه نام وى شمعون بود قرض خواست، آن جهود سه صاع جو به قرض به وى داد. فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) از آن جو يك صاع به آسياب دست آرد كرد و پنج قرص از آن پخت. وقت افطار فرا پيش نهادند تا خورند. مسكينى بر در سراى آمد آن ساعت و گفت: السلام عليكم يا اهل بيت محمد، مسكين من مساكين المسلمين، اطعمونى اطعمكم الله من موائد الجنة سخن درويش به سمع على (عليه السلام) رسيد، على (عليهاالسلام) روى فرا فاطمه (عليهاالسلام) كرد، گفت: (اينجا خواجه شعرهايى را كه در كتابهاى ديگر هم آمده است، چنانچه از كتاب تذكرة الخواص جوزى نقل شد آورده است).آن چه طعام كه پيش نهاده بود، جمله به درويش دادند! و بر گرسنگى صبر كردند؛ تا ديگر روز فاطمه (سلام الله عليها) صاعى ديگر جو آرد كرد و از آن نان پخت. چون شب در آمد، وقت افطار در پيش نهادند، يتيمى از اولاد مهاجران بر در بايستاد گفت:السلام عليكم يا اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله سلم) يتيم من اولاد المهاجرين استشهد والدى يوم العقبة اطعمونى اطعمكم الله من موائد الجنة على چون سخن آن يتيم شنيد روى فرا فاطمه (سلام الله عليها) كرد، گفت:(باز هم خواجه شعرهايى را كه از فرمايشات على و فاطمه (عليهماالسلام) اقتباس انتزاع شده آورده است) همچنان طعام كه در پيش بود جمله به يتيم دادند و خود گرسنه خفتند، ديگر روز آن صاعى كه مانده بود فاطمه (سلام الله عليها) آن را آرد كرد و نان پخت، به وقت خوردن اسيرى بر سراى بايستاد، گفت: السلام عليكم يا اهل بيت النبوة اطعمونى اطعمكم الله من موائد الجنة. آن طعام به اسير دادند، سه روز بگذشت كه اهل بيت على (عليه السلام) طعامى نخوردند و بر گرسنگى صبر كردند و آن ماحضر كه بود ايثار كردند، مرد درويش را و يتيم را و اسير را، تا رب العالمين در شأن ايشان آيت فرستاد: «و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا». [ تفسير كشف الاسرار خواجه عبدالله انصارى، ج 10، ص 319 الى 321. ] ابراهيم قندوزى حنفى مى گويد: حموينى از مجاهد و از ابن عباس در قول خداوند: «يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا»: «و به نذر و عهد خودشان وفا مى كنند و مى ترسند روزى را كه در آن روز بر همه احاطه دارد و غذا و طعام را با وجودى كه دوست دارند بر مسكين و يتيم و اسير اطعام و اعطا و ايثارمى كنند» آورده است:قال مرض الحسن و الحسين رضى الله عنهما فعاد هما جدهما صلى الله عليه و سلم و عاد هما بعض الصحابة فقالوا يا اباالحسن لو نذرت على ولديك فقال رضى الله عنه ان براء ولداى مما بهما صمت لله ثلاثه ايام شكر الله و قالت فاطمة رضى الله عنها مثل ذالك و قالت جارية يقال لهما فضة مثل ذلك و قال الصبيان نحن نصوم ثلاثة ايام فالبسهما الله العافية و ليس عندهم قليل و لا كثير فانطلق على رضى الله عنه الى رجل من اليهود يقال له شمعون به حابا فقال له هل تأتينى جزء من صوف تغزلها لك بنت محمد صلى الله عليه و آله ثلاثة اصواع من شعير.قال نعم فاعطاه ثم قامت فاطمة رضى الله عنها الى صاع و طحنته و اختبزت منه خمسة اقراص لكل واحد منهم قرص و صلى على رضى الله عنه مع النبى صلى الله عليه و سلم المغرب ثم اتى فوضع الطعام بين يديه اذا اتاهم مسكين فوقف الباب فقال السلام عليكم يا اهل بيت محمد صلى الله عليه و سلم أنا مسكين اطعمونى شيئا فاعطوه الطعام و مكثوا يومهم و ليلتهم لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح و فى الليلة الثانية اتاهم يتيم فقال اطعمونى فاعطوه الطعام و فى الليلة الثالثة اتاهم اسير فقال اطعمونى فاعطوه و مكثوه ثلاثة ايام و لياليها لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح فلما ان كان فى اليوم الرابع و قد قضوا نذرهم اخذ على بيده اليمنى الحسن و بيده اليسرى الحسين رضى الله عنهم و اقبل نحو رسول الله صلى الله عليه و سلم و هما يرتعشان كالفراخ من شدة الجوع فلما بصرهم النبى صلى الله عليه و سلم انطلق الى ابنته فاطمة رضى الله عنها فانطلقوا اليها و هى فى محرابها تصلى و قد لصق بطنها بظهرها من شدة الجوع و غارت عيناها فلما راها رسول الله صلى الله عليه و سلم قال و اغوثاه يا الله اهل بيت محمد يموتون جوعا فهبط جبريل عليه و سلم فاقراء (هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا الى آخر السورة.» «ابن عباس گفته است: حسن و حسين (عليهماالسلام) مريض شدند، جد بزرگوار آنان از آنها عيادت فرمود و بعضى از صحابه هم عيادت كردند، پس گفتند: يا اباالحسن براى بهبود فرزندانت نذر كن، پس على (عليه السلام) فرمود: اگر دو فرزندم از آن ناراحتى كه به آنهاست خوب شدند، به شكرانه ى آن براى خدا سه روز را روزه مى گيرم، و فاطمه (سلام الله عليها) نيز چنين نذر كرد و فضه ى خادمه هم نذر كرد.حسن و حسين نيز فرمودند ما هم سه روز را روزه مى گيريم، وقتى كه خداوند آنان را لباس عافيت پوشانيد، همه اهل منزل روزه گرفتند در حالى كه منزل آنها از غذا هيچ چيزى موجود نبود، على (عليه السلام) پهلوى مردى از يهودى كه به او شمعون بن حابا مى گفتند رفت و فرمود: آيا ممكن است مقدارى پشم به من بدهى تا دختر محمد (صلى الله عليه و آله) آن را بريسد به اجرت سه صاع از جو؟ شمعون گفت: بلى مى دهم و بعد سه صاع جو را به على (عليه السلام) داد، سپس فاطمه (عليهاالسلام) يك صاع آن را آرد نموده و پنج قرص نان به تعداد اعضاى خانواده پخت، على (عليه السلام) نماز را با پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد، وقتى غذا جلوى خودشان گذاشتند، ناگاه مسكينى آمد و بر در منزل توقف كرد و گفت: درود