بیشترلیست موضوعات فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت (جلد 1) سخنانى درباره ى كتاب پيشگفتار شخصيت فاطمه از زبان پيامبر و ديگران شناخت فاطمه زهرا قبل از ولادت ازدواج پيامبر اكرم با خديجه معكوس شدن سنت خواستگارى نطفه ى فاطمه از ميوه بهشتى فاطمه زهرا قدم مبارك به دنيا مى نهد نامگذارى براى مولود مسعود فاطمه: صديقه: مباركه: طاهره: بتول: فاطمه زهرا يار و ياور پدر فاطمه زهرا در آستانه ازدواج ازدواج على و فاطمه به فرمان خداوند جهيزيه فاطمه زهرا فاطمه زهرا در آيه ى قربى فاطمه زهرا در آيه مباهله فاطمه زهرا در سوره هل اتى سوره ى هل اتى مكى است يا مدنى؟ فاطمه زهرا در آيه ى مرج البحرين منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند فاطمه زهرا برترين بانوى دو جهان محبت و دوستى پيامبر به فاطمه وظايف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبيح آن حضرت فاطمه زهرا در آخرين ساعات زندگى پيامبر آخرين لحظه هاى زندگى پيامبر آخرين وداع و خداحافظى زبان حال فاطمه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
خدايا اينان اهل بيت من هستند و از آنها پليدى را ببر و پاك گردان، پس من عرض كردم: يا رسول الله آيا من از شما و از اهل شما هستم؟ فرمود تو از اهل من هستى، واثله مى گويد كه اين يكى از اميدهاى من بود». [ ينابيع المودة، باب 33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقتا. ] «و اخرج ابن سعد عن الحسن بن على رضى الله عنهما «قال فى خطبته نحن اهل البيت الذين قال الله سبحانه فينا «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس...» «ابن سعد به نقل از امام حسن (عليه السلام) مى گويد: وقتى كه حضرت بعد از شهادت حضرت على بن ابى طالب براى مردم خطبه خواند و فرمود: ما خاندان كسانى هستيم كه خداى سبحان براى ما فرموده است: انما يريد الله ليذهب...» [ ينابيع الموده، باب 33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقتا. ] «و اخرج احمد بن حنبل و ابن ابى شيبة عن انس بن مالك قال «ان رسول الله صلى الله عليه و سلم كان يمر بباب فاطمة اذا خرج الى الصلوة الفجر يقول الصلوة يا اهل البيت يرحمكم الله ثلاثا مدة ستة اشهر». [ ينابيع الموده، باب 33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقا و ذخائر العقبى، ص 24 و 25 و ينابيع المودة، ص 174 مى گويد: اين روايت از 300 صحابه روايت شده. ] احمد بن حنبل از انس بن مالك روايت مى كند: «پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) هر موقع براى نماز صبح به مسجد مى رفت، از جلوى درب خانه ى حضرت فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) عبور مى كرد و سه مرتبه مى فرمود: الصلوة الصلوة الصلوة و مدت شش ماه اين كار را انجام ميداد» احمد حنبل در كتاب مناقب خود و ابن جرير و الطبرانى هم از ابى سعيد روايت كرده اند كه اين آيه مباركه در شأن پنج تن نازل شده است.» اين چند حديث نمونه هايى بود از رواياتى كه در رابطه با آيه ى مباركه ى تطهير كه پنج تن آل عباء بالصراحة دلالت مى كنند و اين روايات را از باب 33 كتاب ينابيع المودة ذكر شد. در آخر اين باب روايات ديگرى هم هست كه اكثر مضمون آنها دعاى پيامبر گرامى اسلام است بر اهل بيت خود كه بعد از جمع شدن تحت كساى شريف فرمود، براى اطلاع بيشتر مى توانيد به كتاب مذكور مراجعه بفرماييد. ولى يك مطلب مهم ديگر در آخر اين باب هست و آن اين است.«قال الشريف السمهودى: كلمة انما للحصر تدل على ان ارادته تعالى منحصرة على تطهيرهم و تأكيده بالمفعول المطلق دليل على ان طهارتهم طهارة كاملة فى اعلى مراتب الطهارة.» «شريف سمهودى مى گويد: كلمه انما در آيه ى مباركه براى حصر هست و دلالت دارد بر اينكه اراده ى پروردگار منحصر بر طهارت و پاكى پنج تن آل عباست و باز تأكيد به مفعول مطلق دليل است بر اينكه طهارت اهل بيت يك طهارت كامله و واقعى است در اعلى مراتب طهارت، نه يك طهارت ظاهرى و صورى.» پيرامون نظر سمهودى چند نكته ضرورى است: اولا اراده ى خداوند اراده تكوينى است نه تشريعى، اگر اراده تشريعى باشد امتياز براى اهل بيت نيست، براى اينكه اراده تشريعى جعل و تشريع قانون و مقدرات براى همه است و همه مى توانند در آن شريك باشند يا نباشند، براى اينكه در اراده ى تشريعى امكان تخلف اراده و مراد هست ولى در اراده ى تكوينى امكان تخلف نيست ثانيا كلمه «انما» براى حصر است. زيرا در كتب ادبى بيان شده كه حصر بر دو نوع است: اضافى و حقيقى، حصر حقيقى آن است كه شما صفت را براى موصوف ثابت مى كنيد و نفى صفت مى كنى از تمام موصوف هاى ديگر، مثلا مى گوييم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) خاتم المرسلين، صفت خاتميت را براى موصوف (محمد) ثابت كرديم و نفى خاتميت كرديم از موصوف هاى ديگر، زيد عمرو و بكر و... ولى در حصر اضافى مثلا مى گويم زيد قائم است، خوب معلوم است كه عمرو معين قائم نيست ولى كار به بكر و خالد و... نداريم و در مثال هم همان طور است. يعنى ثبوت طهارت براى اهل بيت است و اهل بيت موصوف است و نفى طهارت و پاكى مى كنى از هر موصوف غير از اهل بيت، يعنى فقط پنج تن آل عباست كه طهارت ذاتى دارند و فرزندان معصوم آنها نه غير آنها. براى اطلاع بيشتر مى توانيد به كتابهاى ذيل مراجعه بفرماييد: طلب و اراده، از حضرت امام خمينى (ره ) و اسفار الاربعه، بحث اراده و كتاب «فصوص» و كتابهاى مختصر و يا مطول تفتازانى.فخر رازى در تفسير كبيرش مى گويد: «بر دوش پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) گليم سياهى بود، حسن آمد وى را داخل كرد، آنگاه حسين آمد او را نيز داخل فرمود، پس فاطمه و على آمدند آن دو را هم داخل آن جامه فرمود، سپس آيه ى «انما يريد الله ليذهب...» را تلاوت فرمود». [ تفسير كبير فخر رازى، ج 8، ص 85، المسألة الثانية، بعد مى گويد. در اين روايت اهل تفسير و حديث اتفاق دارند. ] ابن اثير جزرى از محمد بن ابى سلمه پسر ام سلمه، نقل مى كند كه گفت:«عن عمر بن ابى سلمة ( ربيب النبى صلى الله عليه و آله و سلم) قال لما نزلت هذه الآية على النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) «انما يريد الله ليذهب...»الآية فى بيت ام سلمة فدعى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمة و حسنا و حسينا فجللهم بكساء و على خلف ظهره ثم قال: هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا قالت ام سلمة: و انا معهم يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) قالت انت مكانك انت فى خير».«وقتى آية «انما يريد الله...» بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم)نازل شد ايشان در منزل ام سلمه بود، پس رسول خدا، فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را صدا كرد آنان را در عباى خود پوشاند در حالى كه على (عليه السلام) در پشت ايشان بود، سپس فرمود اينان اهل بيت من هستند، خدايا از آنان پليدى را ببر و پاكشان فرما؛ ام سلمه گفت: آيا من نيز با آنان هستم؟ پيامبر فرمود: تو مقام خاص خود را دارى و تو بر خير هستى». [ اسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 2، ص 12 و ذخائر العقبى، باب آيه تطهير، ص 21 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول، ص 157 و تذكرة الخواص، ص 280 و اعلام النساء، ج 4 كلمه فطم. ] در كتاب تذكرة الائمة سبط ابن جوزى آمده است:«عن واثلة بن الاسقع قال: اتيت فاطمة عليها السلام اسئلها عن على فقالت توجه الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فجلست انتظره فاذا برسول الله قد اقبل و معه على و الحسن و الحسين، قد اخذ كل واحد منهم حتى دخل الحجرة فاجلس الحسن على فخذه اليمنى، و الحسين على فخذه اليسرى، و اجلس عليا و فاطمة بين يديه ثم الف عليهم كساه او ثوبه ثم قرأ «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس...» الآية ثم قال اللهم هؤلاء اهل بيتى حقا».«از واثلة بن اسقع روايت شده است به خانه ى فاطمه زهرا (سلام الله عليها) آمدم و سراغ على (عليه السلام) را از وى گرفتم فرمود: پيش رسول خدا رفته است، منتظر ماندم تا اينكه رسول خدا آمد و در حالى كه همراه او على و حسن و حسين (عليهم السلام) بودند و هر كدام دست وى را گرفتند و داخل اطاق شدند، حسن را بر زانوى راست خود نشاند حسين را بر زانوى چپ و على و فاطمه را پيش روى خود نشانده بود؛ آنگاه عبا يا لباس خود را بر آنان پوشاند، سپس اين آيه را فرمود «انما يريد الله» آنگاه به خداى متعال عرض كرد: پروردگارا به درستى كه اينان اهل بيت منند». [ تذكرة الائمة سبط ابن جوزى، حالات فاطمه ى زهرا و ينابيع المودة، باب 33، ص 107 و 108 ذخائر العقبى، ص 23 و سنن ترمذى، ج 5، فضائل فاطمة الزهرا و فرائد السمطين، ج 2، ص 22 و 23، حديث 364. ] و احدى در كتاب «اسباب النزول» به سند خود از ام سلمه نقل مى كند:«عن ام سلمة زوج النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) ذكرت ان رسول الله كان فى بيتها، فاتته فاطمة ببرمة حريره فدخلت بها عليه فقال لها: ادعى لى زوجك و ابنتك. قال: فجاء على و الحسن و الحسين فدخلوا، فجلسوا يأكلون من تلك الحريرة، و هو على دكان، تحته كساء خيبرى قالت: و انا فى الحجرة اصلى، فانزل الله تعالى: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» قال: فاخذ فضل الكساء فغشاهم به ثم اخرج يديه قالوا بهما الى السماء ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى و حامتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. قالت فادخلت رأسى البيت فقلت: انا معكم يا رسول الله؟ قال: ائل الى خير ائل الى خير».«رسول خدا در منزل او بود، فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) با ظرفى كه در آن حريره بود و ارد شدند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همسر و دو فرزندت را بخوان كه پيش من آيند، على و حسن و حسين (عليهم السلام) آمده و نشسته و از آن حريره خوردند، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بر سكويى نشسته بود و زير پاى ايشان عبايى خيبرى بود، ام سلمه مى گويد: من در اطاق خود نماز مى خواندم كه خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود: انما يريد الله...» پس باقيمانده ى عبا را گرفته و آنان را به وسيله ى عبا پوشاند، آنگاه دستهاى خويش را به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد: پروردگارا اينان اهل بيت ياران و حاميان من هستند، پس از آنان پليدى را ببر و پاكشان گردان، من سر خود را داخل اطاق كردم و عرض كردم: اى رسول خدا آيا من هم با شما هستم فرمود: عاقبت به خير باشى، عاقبت به خير باشى». [ اسباب النزول و ينابيع الموده، باب 33، تفسير آيه ى تطهير، ص 108 و فرائد السمطين، ج 2، ص 22 و 23، حديث 364 و اعلام النساء، ج 4، كلمه ى فطم و صواعق المحرقة، فصل آيات الواردة فى فضائل الاهل البيت، آيه ى تطهير، ص 85 و ذخائر العقبى، ص 22 و 23. ] «ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم دعا فاطمة و عليا و حسنا و حسينا. لما نزلت: ( انما يريد الله...) فجللهم بكساء و قال: والله هؤلاء اهل بيتى. فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا».«پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه، على، حسن و حسين را وقتى كه آيه ى تطهير نازل شد خواند و به وسيله ى عبا آنان را پوشانيده و فرمود: قسم به خدا اينان اهل بيت من هستند، پس خدايا پليدى را از آنان برده و پاكشان گردان».اين حديث را سيوطى در سه كتاب خود «درالمنثور» جلد 5 صفحه ى 198 «خصائص كبرى»جلد 2 صفحه ى 264 و «اتقان» جلد دوم صفحه ى 200 به طرق فراوان نقل مى كند سلسله ى اسناد حديث را به ام سلمه و عايشه و ابى سعيد خدرى و زيد بن ارقم ابن عباس و ضحاك بن مزاحم و ابى الحمراء و عمر بن ابى سلمه و غير اينها مى رساند.كتاب «ذخائر العقبى» در صفحه ى 21 نزول آيه را درباره ى پنج تن پاك مى داند و از عمر بن ابى سلمه و از ام سلمه نقل مى كند: «روى عن ام سلمة ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اخذ ثوبا و جلله فاطمة و عليا و الحسن و الحسين و هو معهم، و قرأ هذه الآية: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا قالت فجئت ادخل معهم فقال: مكانك انك على خير».«از ام سلمه روايت شده: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) جامه اى را برداشت و فاطمه و على و حسن و حسين (عليهم السلام) را پوشانيد و آيه ى مباركه تطهير را قرائت فرمود و ام سلمه مى گويد: من آمدم عرض كردم: با آنها داخل شوم؟ پيامبر فرمود: بر جاى خود باش، تو بر خير هستى». و باز از ام سلمه روايت شده در همان كتاب:«روى عن ام سلمة ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال لفاطمة: ائتنى بزوجك و ابنيك. فجائت بهم و اكفأ عليهم كساء مزكيا، ثم وضع يده عليهم، ثم قال اللهم هؤلاء آل محمد، فاجعل صلواتك و بركاتك على آل محمد انك حميد مجيد.قالت ام سلمة: فرفعت الكساء لادخل معهم فجذبه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و قال: انك على خير».«رسول خدا بر فاطمه ى زهرا گفت كه همسر و دو فرزندت را براى من بياور، فاطمة زهرا آنها را آورد و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جامه اى بر آنان پوشانده و بعد دست مبارك خود را بر سر آنها گذاشت و گفت: خدايا اينان اهل من هستند و درود و بركات خود را بر اهل بيت محمد قرار ده همانا تو حميد و مجيد هستى. ام سلمه مى گويد: بلند شدم تا داخل كسا و جامه شوم، رسول خدا عبا را جمع نموده، فرمود: تو بر خير هستى».كسانى كه اين آيه ى مبارك را در شأن اهل البيت دانستند محمد بن احمد قرطبى در جامع الاحكام (جلد 14 صفحه ى 182) و ابن عربى در احكام القرآن (جلد دوم صفحه ى 166) و ابن عبدالبراندلسى در الاستيعاب (جلد دوم، صفحه ى 460) و بيهقى در السنن الكبرى (جلد دوم، صفحه ى 149) و حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين (جلد دو، صفحه ى 416) اين كتابها قريب به آن چه كه گذشت ذكر كرده اند و از ام سلمه نقل مى كنند:«رسول خدا عرض كرد: پروردگارا اينان اهل بيت من هستند، ام سلمه گويد: يا رسول الله من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو بر خير هستى ولى اينان اهل بيت منند».امام احمد حنبل در مسند خود (جلد 1، صفحه ى 331) و نسايى در خصائص (صفحه ى 4) و محمد بن جرير طبرى در تفسير خود (جلد 22 صفحه ى 5) و خوارزمى در مناقب (صفحه ى 35) و هيثمى در مجمع الزوائد (جلد 9 صفحه ى 166) و ابن حجر هيثمى مكى در صواعق المحرقه (صفحه ى 85) البته در گذشته عين عبارات و كلام صواعق ذكر شد.ترمزى در صحيح خود مى گويد: «رسول خدا از زمان نزول آيه ى مباركه ى تطهير تا شش ماه هر وقت براى نماز بيرون مى رفت از در منزل فاطمه ى زهرا عبور مى كرد مى گفت نماز، نماز يا اهل بيت، «انما يرد الله...» و اين عبارات هم در باب 33 از كتاب ينابيع الموده گذشت. و ابن صباغ مالكى در فصول المهمة، صفحه ى 7، حديثى را قريب به آن چه گذشت نقل مى كند و در آخر شعرى را ذكر مى كند:
ان النبى محمد و وصيهان النبى محمد و وصيه
و ابنيه البتول الطاهرةو ابنيه البتول الطاهرة
اهل النبى العباء فاننى بولائهماهل النبى العباء فاننى بولائهم
ارجو السلامة و النجا فى الآخرةارجو السلامة و النجا فى الآخرة
همانا محمد و وصى و دو فرزند و دختر پاك وى همان اهل عبايى هستند كه من به دوستى آنان اميد سلامت و نجات در آخرت دارم.محى الدين عربى [ فتوحات مكية، ج 1، باب 29. ] در فتوحات مكية خودش در بحث طهارت، طهارت را دو تقسيم مى كند: ظاهرى و باطنى و بعد مى گويد: رجسى كه آيه ى مباركه ى تطهير بيان مى كند اين است: هر چيزى كه انسان زشت و ناپسند مى شمارد سپس مى گويد: اين معنى براى رجس همان معناى عصمتى است كه شيعه در مورد انبياء و ائمه و فاطمه ى زهرا (عليهم السلام) قائل هستند كه اين مرتبتى عظيم و منزلتى است بس بزرگ كه خداى مهربان برخى از بندگان خود را به آن مقام و مرتبه اختصاص داده است. و البته لازمه ى عصمت، تبليغ احكام نيست و اگر عصمت در مورد پيامبر و امام براى تبليغ احكام الهى است، به اين معنا نيست كه غير از پيامبر و امام كسى ديگر داراى اين مقام بزرگ و گرانقدر يعنى عصمت نمى باشد.شاهد و سند گوياى اين مدعى را (پاكى و پاكيزگى حضرت فاطمه) مى توان در مناظره اى كه بين على (عليه السلام) و ابوبكر درگرفت ذكر نمود، مولى على (عليه السلام) درباره ى عصمت زهرا اين چنين استدلال فرمود:«قال على عليه السلام لابى بكر: يا ابابكر اتقرأ كتاب الله؟ قال: نعم. قال: اخبرنى عن قول الله عز و جل: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» فيمن نزلت؟ فينا او فى غيرنا؟ قال بل فيكم. قال: فلوا ان شهودا شهدا على فاطمة بنت رسول الله بفاحشة ما كنت صانعا؟ قال اقيم عليها الحد كما اقيم على نساء العالمين!! قال: كنت اذن عند الله من الكافرين قال: و لم؟ قال لانك رددت شهادة الله لها بالطهارة، و قبلت شهادة الناس عليها...».«على (عليه السلام) به ابوبكر فرمود: آيا كتاب خدا را مى خوانى؟ پاسخ داد: آرى، فرمود: درباره ى كلام خدا چه مى گويى كه مى فرمايد: «انما يريد الله...» اين آيه درباره ى چه كسى نازل شده؟ درباره ى ما يا غير ما؟ عرض كرد: درباره ى شما نازل شده، على (عليه السلام) فرمود: اگر شاهدانى به وقوع كار زشتى بر ضد فاطمه ى زهرا شهادت دهند تو چه مى كنى؟ ابوبكر گفت: همان گونه كه بر ديگر زنان مسلمان در ارتكاب كارهاى زشت حد جارى مى كنم بر او هم حد جارى خواهم نمود. على (عليه السلام) فرمود: در اين صورت در نزد خدا از زمره ى كافران محسوب خواهى شد. ابوبكر سؤال كرد چرا؟ على (عليه السلام) فرمود: زيرا در اين صورت شهادت خداى متعال را بر پاكى فاطمه ى زهرا رد كرده و شهادت مردم را پذيرفته اى...». [ بحار الانوار، ج 10 و فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 275. ] آيه ى مباركه ى تطهير از نظر تعبير روايات بعد از آيه ى مباهله و جريان مباهله مى باشد مناسب بود كه اول آيه ى مباركه ى مباهله بررسى مى شد، ولى براى آن يك باب جداگانه باز نموده و ان شاءالله بحث خواهد شد. [ بحث درباره ى آيه ى مباركه ى تطهير قبل آيه ى مباهله آورده شده (در حالى كه اول بايد آيه ى مباهله بحث و بررسى مى شد بعد آيه تطهير) به اين جهت بود كه اول اسامى مبارك بى بى كه گرفته شد از آيات قرآن است طبق روايات اهل سنت بحث و بررسى شد و بعد آيات ديگرى كه در شأن بى بى دو عالم نازل شده است. ] اصل ماجراى كسا و حديث كسا بر اساس آن چه كه در روايات و كتب شيعه آمده است فرصتى و نوشتارى ديگر مى خواهد تا به بحث درباره آن بنشينيم.
بتول:
خداوند تبارك و تعالى براى همه ى مخلوقاتش از جماد و نبات و حيوان و انسان يك سرى قوانين و قواعدى را مقرر فرموده و همه ى مخلوقات را در برابر قوانين آن خاضع و مطيع گردانيده است، مثلا طبيعت آتش را سوزاننده قرار داده است و اين سوزاندن براى آتش يك قانون و سنت شده، و آتش مطيع اين قانون است.در نتيجه تمام مخلوقات مطيع يك سرى قوانين مى باشند كه تخلف از آن امكان ندارد، ولى خداوند اوليا و انبيا و خلفا و مخلصين (به فتح لام) خود را به واسطه حكمت و مصلحت بالغه ى خود برتر از اين قواعد و قوانين قرار داده است و قانون را مطيع آنها نموده است.اوليا و انبيا كه محو و فانى شدگان به ساحت قدس رب هستند كه به اذن پروردگار قواعد و قوانين را در برابر خود خاضع نموده اند.گفتيم كه طبيعت آتش سوزاندن و خاكستر نمودن است، ولى همين آتش براى ابراهيم (عليه السلام) خاضع است و گلستان مى شود. و يا در توليد مثل تا ازدواج نباشد توليد مثل تحقق پيدا نمى كند و اين قانون براى همه مى باشد، اول بايد آميزش، طى مراحلى كه دارد باشد تا بعد از گذشت 9 ماه به صورت انسان كامل به دنيا بيايد، و در باقى موجودات حيوانى هم اين قانون هست. و لى در رابطه با اوليا و دوستان مخلص خداوند اين قاعده فرق مى كند و نمونه ى بارز آن كه ريشه ى قرآنى هم دارد حضرت عيسى (عليه السلام) پيامبر بزرگوار خداوند مى باشد و درباره ى ايشان قاعده عكس مى شود و بلكه قانون مذكور مطيع حضرت مريم (عليهاالسلام) مى شود و حضرت بدون تماس و آميزش و بدون انتقال نطفه ى مردى به رحم پاك وى حضرت عيسى به دنيا مى آيد.قرآن كريم به نمونه هاى زيادى اشاره دارد، از جمله ى آنها جوشيدن آب از زمين آسمان در حادثه ى طوفان نوح مى باشد و نمونه ى ديگر حامله شدن ساره همسر محترم حضرت ابراهيم به حضرت اسحاق مى باشد، در حالى كه او يائسه بود.نمونه ى ديگر كه اگر به دست بشر عادى باشد و اگر قرن ها تلاش كند و همه ى انسانهاى عادى هم جمع شوند نمى توانند از چوب موجود زنده ى بسازند، ولى همين عصاى چوبى به دست مبارك حضرت موسى تبديل به مار شد. و زنده شدن مردگان به دعاى حضرت عيسى و يا شفا يافتن كور مادرزاد و بيماران مبتلا به برص و پيسى به دعاى آن حضرت. و يا معراج و سير حضرت ختمى مرتبت به ملكوت بالا كه به تعبير قرآن «قاب قوسين او ادنى» [ سوره ى نجم، آيه 2. ] به اندازه ى فاصله ى دو طرف كمان به مقام خداوند نزديك مى شود. و يا اينكه بازگشت خورشيد به امر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و نمونه هاى ديگر كه لا تحد و لا تحصى است.پس از ذكر اين مقدمه برگرديم به واژه ى بتول و معنى آن و اينكه نام بانوى دو جهان بتول است يعنى چه؟ عادت ماهانه در هر ماه براى كليه ى زنان از زمان نه سالگى تا شصت يا پنجاه سالگى يك قانون طبيعى، قطعى و حتمى است و اين خون رحم زن به صورت غذا براى جنين قرار داده شده است، وقتى نطفه منعقد نمى شود اين خون بيرون مى آيد و چه بسا در موقع شير دادن بدل به شير مى گردد و در سينه مادر جريان پيدا مى كند و كودك از آن تغذيه مى كند.خداوند در قرآن مى فرمايد: «يسئلونك عن المحيض قل هو اذى» [ سوره ى بقره، آيه 222. ] در موقع عادت ماهانه، تغييراتى از نظر روحى و جسمى و روحانى براى بانوان ايجاد مى شود، اخلاق و روحيات آنان تغيير مى كند و يك نوع حالت انفعالى و خجالت و افتادگى را در زنها ايجاد مى كند باعث ضعف در جسم و روح آنها مى گردد. و شايد به همين جهت حكم نماز و روزه و احكام شرعى در دوران عادت ماهانه از آنها برداشته مى شود و در مسجد و مسجد الحرام و مسجد النبى نمى توانند توقف بكنند و قرائت چهار سوره اى كه سجده ى واجب دارد و... بر آنها حرام مى گردد. چيزهايى كه بيان شد قوانينى بود كه جماعت زنها تابع آن هستند و نمى توانند از آن قوانين تخلف بكنند، ولى خداى تبارك و تعالى فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) را از اينكه به عادت حيض نفاس آغشته و آلوده شود كراهت داشته و به همين جهت بوده كه وى را از همه ى پليدى ها و رجس ها پاك و پاكيزه گردانيده و تمام آن قوانين و قواعدى را كه ديگر زنها مطيع و خاضع آن هستند، تابع و مطيع و خاضع آن حضرت گردانيده است.كتب روايى و حديثى اهل سنت مملو از احاديث در رابطه با كلمه ى مباركه ى بتول مى باشد، ولى ذكر احاديث همه مدارك اهل سنت در گنجايش اين كتاب نيست و به آن مقدار كه مقدور است، بسنده مى شود:«انما سميت فاطمة البتول لانها تبتلت فى الحيض و النفاس».«فاطمه بتول ناميده شده زيرا كه خداى تعالى حيض و نفاس را از وى دور فرموده است». [ ينابيع المودة، ص 260. ] «و سميت فاطمة بتولا لانها تبتلت تقطعت عما هو معتاد العورات فى كل شهر».محمد صالح كشفى حنفى در مناقب از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى نمايد كه فرمود:«فاطمه بتول ناميده شده زيرا كه خداود وى را از عادات ماهانه زنانه دور داشته است». [ ذخائر العقبى، ص 26 و صواعق المحرقة و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و اعلام النسا، كلمه ى فطم و جامع ترمذى، ج 5. ]