يكى از سنت هاى پروردگار كه در طول تاريخ و از بدو خلقت و آفرينش ادامه داشته، سنت نامگذارى و انتخاب اسم بوده است؛ وقتى كه خداوند متعال آدم و حوا را خلق فرمود براى آنها نام نهاد و به آدم همه ى اسما را ياد داد و آموخت، همان گونه كه مى فرمايد: «و علم آدم الاسماء كلها». [ سوره ى بقره، آيه ى 31. ] نام و نامگذارى در بين انسان ها، جامعه ها و ملت ها يك سنت هميشگى و ضرورى بوده و يك سيره شده است، شما هيچ جامعه و ملتى را پيدا نمى كنيد كه مسئله ى نام و نامگذارى در بين آنها وجود نداشته باشد و اين مسئله در بين دوستان خداوند بر اساس مناسبت و مسمى انجام مى پذيرد. در قران هم از قول حضرت زكريا (عليه السلام) آمده است:«فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب و اجعله رب رضيا يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميا. [ سوره ى مريم، آيه 5 الى 7. ] «پروردگارا برايم ياور و جانشنى قرار بده كه از من و آل يعقوب ارث برد و او را مورد رضايت خويش مقرر فرما- اى زكريا ترا بشارت به داشتن فرزندى به نام يحيى مى دهيم كه كسى را از قبل هم نام او قرار ننهاده ايم».اكنون بايد رواياتى را كه در رابطه با اسامى حضرت فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) آمده است بررسى كنيم و البته روايات در كتب شيعه نسبت به اسامى ايشان زياد است. اسامى آن بزرگوار در روايات ما بيش از صد اسم آمده است، ولى ما آن مقدار كه در كتب اهل سنت و جماعت موجود است خواهيم آورد.
فاطمه:
يكى از اسامى زيباى آن حضرت كه هم در روايات شيعه و هم در روايات اهل سنت آمده است فاطمه مى باشد.«قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: لو لم يخلق الله عليا لما كان لفاطمة كفو».«ام سلمه نقل مى كند پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر خدا على (عليه السلام) را خلق نمى كرد براى فاطمه همشأنى يافت نمى شد.» [ مقتل الحسين، ص 65 و ترمذى، ج 5 فضائل فاطمه و كنوز الحقايق و ينابيع المودة، ص 177، 181، 237 و 250 و فرائد السمطين، ج 2 ص و ذخائر العقبى، ص و سنن ابن ماجه، و تاريخ دمشق، ترجمه على بن ابى طالب. ] «عن الامام الصادق عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لعلى عليه السلام هل تدر لم سميت فاطمة؟ قال على: لم سميت؟ لانها فطمت هى و شيعتها من النار».«امام صادق (عليه السلام) فرمود: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) فرمود: يا على (عليه السلام) آيا مى دانى براى چه فاطمه، فاطمه نامگذارى شده است؟ على (عليه السلام) عرض كرد به چه جهت فاطمه نام نهاده شده است؟ پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: به اين جهت كه او خود و پيروان و دوستانش را از آتش نجات داده است». [ ينابيع المودة، ص 194 (بجاى شيعتها، ذريتها آمده است) و ذخائرالعقبى، ص 26 (كلمه ذريتها آمده و در روايت ديگرى از نسايى «و محبيها» آورده است) و فرائد السمطين، ج 2، ص 58، حديث 384 (اين كتاب «و فطم من أحبها» آمده است) و كنز العمال، ج 12، از ص 105 الى 112، حديث 34227 (اين كتاب هم «محبيها» آورده است) و نورالابصار، ص 51 الى 54 و مناقب اهل البيت، ج 1، ص 208 و الاصابه، ج 8، حرف الفا و اعلام النساء، ج 4، كلمه ى فطم. ] اين حديث شريف را خركوشى در كتاب «شرف النبى» و ابن بطة در كتاب «الانابة» از امام صادق (عليه السلام) آورده اند، بنابر نقل كتاب فاطمه از ولادت تا شهادت از دانشمند محترم سيد محمد كاظم قزوينى.در مقتل خوارزمى «مقتل الحسين» (صفحه 51) به نقل از على (عليه السلام) آمده است:«عن على بن ابى طالب قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انما سميت ابنتى فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها من النار».«رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: همانا دخترم، فاطمه نام نهاده شده است براى اينكه خداوند تبارك و تعالى او را و كسانى كه او را دوست دارند، از آتش جهنم بريده است».«عن على رضى الله عنه (عليه السلام) قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: يا فاطمة اتدرين لم سميت فاطمة؟ قال على لم سميت فاطمة؟ لان الله عز و جل قد فطمها و ذريتها من النار يوم القيامة».«از على (عليه السلام) نقل شده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى فاطمه جان آيا مى دانى به چه جهت فاطمه نام نهاده شده اى؟ على (عليه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا به چه جهت فاطمه نام نهاده شده است؟ پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود همانا خداى عزيز و جليل به تحقيق فاطمه و فرزندان و ذريه ى او را در روز قيامت از آتش جهنم نجات داده است». [ ينابيع المودة، ص 194 و 300 و فرائد السمطين، ج 2، حديث 379، ص 48 قريب به مضمون و كنزل العمال، ج 6، ص 219، ط 1 و ج 12 ط بيروت، ص 107 و طبرى، ذخائرالعقبى به نقل از مسند امام رضا (عليه السلام) آورده است: «ان الله عز و جل فطم ابنتى فاطمة و ولدها و من أحبها من النار فلذلك سميت فاطمة». و جامع ترمذى، ج 5 و تذكره سبط ابن جوزى، ص 280 و الاصابه، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول. ] جوينى خراسانى در كتاب «فرائد السمطين» تقريبا به سى سند اين روايت را ذكر كرده است: «قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: انما سميت ابنتى فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها من النار» «از على (عليه السلام) روايت شده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا دخترم فاطمه، فاطمه نام نهاده شده است، براى اينكه خداوند او و كسانى كه او را دوست دارند از آتش جهنم بريده و نجات داده است» باز هم جوينى در فرائد السمطين (ج 2، ص 58، ح 384) و محب الدين طبرى در كتاب ذخائر العقبى (ص 26) مى گويند:«عن ابن عباس رضى الله عنهما قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ان ابنتى فاطمة حوراء اذ لم تحض و لم تطمث و انما سماها فاطمة لان الله عز و جل فطمها محبيها عن النار».«از ابن عبدالله عباس (رضى الله عنهما) روايت شده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: به حقيقت دخترم فاطمه فرشته اى است كه هيچ گونه عادت و حالت زنانه براى وى نيست و همانا او را فاطمه نام نهاده اند براى اينكه خداوند عزيز و جليل او و دوستانش را از آتش نجات داده و بريده است».سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در كتاب شريف «ينابيع المودة» از جابر بن عبدالله نقل مى كند:«ابنتى فاطمة حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث انما سماها فاطمة لان الله عز و جل فطمها و ولدها و محبيها عن النار» «الطمث الحيض و يكون بمعنى الجماع كما فى قوله تعالى لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان.» [ سوره ى الرحمن، آيه ى 56. ] «پيامبراسلام فرمود: دخترم فاطمه فرشته اى است به صورت آدم و حالت حيض طمث برايش پيش نيامده است و همانا خداوند او را فاطمه نام نهاده است براى اينكه خداوند تبارك و تعالى او و فرزندان و دوستان او را از آتش جهنم نجات داده بريده است» [ ينابيع المودة، باب 56، ص 194، قندوزى دو روايت ديگر يكى را از على (عليه السلام) و ديگرى از مسند امام رضا (عليه السلام) نقل مى كند. ] و بعد قندوزى مى گويد كه كلمه طمث به معنى حيض است و حيض و طمث هر دو به يك معنى است و يا اينكه طمث به معنى جماع مى باشد و آيه قرآن مى فرمايد: «در بهشت زنان زيبايى است كه دست هيچ كسى به آن زنان نرسيده است و هميشه در حال بكر و شوهر دوست هستند».بنابر اين از آيه ى مباركه ى سوره ى الرحمن كه زنان بهشتى را وصف مى كند به دست مى آيد كه فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) هيچ گونه حالت طمث و حيض را نداشته است و يا طمث يعنى همان طور كه زنان بهشتى هميشه باكره هستند، پاره ى تن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) هميشه بكر بود و اين يكى از امتيازات ايشان مى باشد. اين موضوع را در پيرامون «بتول» كه يكى از اسماء مبارك ايشان مى باشد، بحث خواهيم كرد، انشاءالله. و متقى هندى در كتاب كنز العمال دو روايت را نقل كرده است در حديث اول آمده است: «ابنتى فاطمة حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث انما سماها الله فاطمة لان الله فطمها و محبيها من النار». و در روايت بعدى آمده است: «انما سميت فاطمة لان الله فطمها و محبيها عن النار».«پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم فاطمه فرشته اى است به صورت آدميان و حالت حيض و طمث براى او نيست و همانا خداوند وى را فاطمه نام نهاد، براى آنكه خداوند او و دوستان او را از آتش بريده و نجات داده است». و حديث بعدى: «فاطمه را فاطمه نام نهادند براى اينكه خداوند وى و دوستان او را از آتش نجات داده است.» [ اين دو حديث در كتاب كنز العمال، ج 12،ص 105 الى 112، حديث هاى 334226 و 34227 آمده است و ينابيع الموده در بيان مودةها پيرامون آية المودة، ص 259 المودة الحادى عشر فى فضائل فاطمه (عليهاالسلام) و روايتى تقريبا به اين مضمون در كتاب وسيلة المال، باب سوم، ص 151، از أسما بنت عميس در موقع وضع حمل امام حسن كه اسما از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال مى كند: اى رسول خدا در فاطمه خون حيض و نفاس نمى بينم پيامبر فرمود دخترم فاطمه پاك و پاكيزه است و هيچ خونى را نه در حال وضع حمل و نه در حال طمث و حيض نمى بيند. ] احاديث بسيارى به اين مضمون در كتابهاى الاصابه (ج 8، حرف الفاء، القسم الاول از ص 157 الى 160) و نور الابصار (ص 51 الى 54) و تذكره ى سبط ابن جوزى (ص 275 الى 285) و اعلام النسا (ج 4، كلمه ى فطم) و صحيح ترمذى (ج 5، فضائل فاطمة الزهرا) آمده است كه به سبب طولانى شدن از ذكر آنها خوددارى شد .امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: «والله لقد فطمها الله تبارك و تعالى بالعلم و عن الطمث بالميثاق»: «قسم به خداوند به تحقيق خداوند تبارك و تعالى فاطمه را از علم بشرى بى نياز فرموده و از ناپاكى ها و زشتى هاى ديگر زنان عالم، در عالم ميثاق و عالم ذر باز داشته است».اين حديث امام باقر (عليه السلام) دليل و گواه است كه بانوى دو جهان از عالم ذر پاك پاكيزه بوده است و از علم لدنى الهى بهره مند و از علوم بشرى بى نياز بوده است.!!اما در رابطه با عالم ذر كه خداوند از تمام فرزندان بنى آدم عهد و پيمان گرفته است آيه ى قرآن به آن اشاره دارد: «و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم، الست بربكم، قالوا بلى».«زمانى كه پروردگار تو از فرزندان آدم، و فرزندان آنان پيمان گرفت و آنان را بر وجود خويش گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم، گفتند آرى». [ سوره ى اعراف، آيه ى 174. ] خلاصه ى بيان اين آيه و رواياتى كه از فريقين آمده اين است كه پروردگار يكتا فرزندان آدم را از صلب او خارج كرد در حالى كه ذره بودند و آنان را به آدم عرضه نمود و فرمود من از فرزندان تو ميثاق و پيمان گرفتم كه فقط مرا عبادت كنند و بر من شرك نورزند و بر من است كه روزى آنان را بدهم، آنگاه به آنها فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم، بلى شهادت مى دهيم. و نيز آمده است كه پروردگار جهان آنان را در حالى كه به صورت ذره بودند فقيه و عاقل و عالم قرار داده كه سخن و خطاب پروردگار را مى شنيدند و درك مى كردند، سپس آنان را به صلب آدم برگرداند و همه ى آنها محبوس بودند تا اينكه خداى متعال هر كدام از آنها را در وقت معين خلق فرموده و به دنيا آورد، پس آن كس كه بر اسلام ثابت قدم ماند، بر فطرت اوليه خود باقى مانده است و كسى كه كفر ورزيده و انكار حق نمود از فطرت پاك منحرف گرديده است.امام باقر (عليه السلام) در كلام مبارك خود به همين معنى و اين عالم اشاره مى فرمايد نيز فرموده است: فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) از عادات ماهانه و حالت هايى كه زنان دارند از همان عالم ذر و همان زمان پاك و پاكيزه بوده است.روايات از ائمه اهل بيت در رابطه با عالم ذر فراوان رسيده است خوانندگان عزيز مى توانند به تفسير شريف البرهان كه مشحون از اين گونه روايات مى باشد مراجعه بنمايند.درباره ى اصل عالم ذر و چگونگى آن و اقوالى كه در آن رابطه از علما و دانشمندان و مفسرين عظيم الشأن نقل شده است و تحليل و تبيين و تفسير شده خوانندگان مى توانند به كتب و تفاسير ذيل مراجعه كنند: تفسير نمونه (ج 7، ص 10 الى 14) و تفسير الميزان (ج 9، ص 31) و تفسير فخر رازى (ج 15 ص 46) و گوهر مراد شرح بر مقدمه قيصرى از استاد جلال الدين آشتيانى و نصوص بر فصوص حضرت آية الله حسن زاده ى آملى و شرح تجريد الاعتقاد و بعضى كتب ديگر اعتقادى عرفانى و شرح مقدمه قيصرى حضرت امام خمينى (ره). اما رواياتى كه از اهل سنت و جماعت در رابطه ى عالم ذر رسيده است، از جمله صفورى شافعى در نزهة المجالس مى گويد:«لما خلق الله آدم... الى ان قال: و عليه جارية لها نور و شعاع، و على رأسها تاج من الذهب، مرصع بالجواهر لم ير آدم احسن منها. فقال: يا رب من هذه؟ قال: فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم فقال: يا رب من يكون بعلها؟ قال: يا جبرئيل افتح له باب قصر من الياقوت. فتح له، فرئى فيه من الكافور، فيها سرير من ذهب، عليه شاب حسنه كحسن يوسف فقال هذا بعلها على بن ابى طالب...».«وقتى كه خداوند آدم را خلق فرمود- تا آنكه گويد- در بهشت چشم آدم به بانويى افتاد كه درخشندگى و نورانيتش بى نظير بود و بر سر وى تاجى از طلا و مرصع به جواهر وجود داشت كه آدم زيباتر از آن را نديده بود، پس سؤال كرد پروردگارا اين بانو كيست؟ فرمود فاطمه دخت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال كرد شوهر او كيست پروردگار به جبرئيل فرمان داد در قصرى از ياقوت را بر وى بگشايد، وقتى جبرئيل در را گشود آدم در آن قبه اى از كافور ديد و تختى از طلا كه بر روى آن تخت جوانى به زيبايى يوسف نشسته بود، فرمود اين جوان شوهر وى يعنى على بن ابى طالب است...» [ نزهة المجالس، ج 2، ص 223. ] اين روايت را كسايى و خيلى از بزرگان اهل سنت و جماعت نيز نقل كردند.«عن الامام الحسن بن على العسكرى عليه السلام عن آبائه عليهم السلام عن جابر بن عبدالله عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: لما خلق الله آدم و حواء تبخترا فى الجنة و قالا: من احسن منا؟ فبينما هما كذلك. اذهما بصورة جارية لم ير مثلها، لها نور شعشعانى يكاد يطفى الابصار. قالا: يا رب ما هذه ؟ قال: صورة فاطمة سيدة نساء ولدك قال: ما هذا التاج على رأسها قال: على بعلها. قال: فما القرطان قال: ابناها وجد ذلك فى غامض علمى قبل ان اخلقك بالفى عام».«از امام حسن عسكرى (عليه السلام) و او از پدرانش (عليهم السلام) و آنها از جابر بن عبدالله و جابر از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كرده كه پيامبر فرمود: وقتى كه خداوند حضرت آدم و حوا را خلق نمود آنها در بهشت مى خراميدند و افتخار مى كردند مى گفتند آيا كسى هم از ما زيباتر هست؟ در همين حالت بودند كه ناگاه هر دو به بانويى برخوردند كه مثل او را نديده بودند و نور زيادى از آن بانو مى درخشيد كه چشمها را خيره مى كرد، عرض كردند پروردگارا اين كيست؟ خداوند فرمود: اين صورت (سلام الله عليها) سيده و نمونه ى زن هاى فرزندان توست. گفتند اين تاج كه بر سر اوست چيست؟ خداوند فرمود: آن تاج على شوهر اوست و باز هم سؤال كردند كه دو گوشواره اى كه در گوش ايشان است چيست؟ خداوند فرمود: دو فرزند او است.و بعد خداوند فرمود كه اينها در خزانه ى علم من قبل از دو هزار سال كه تو را خلق كنم وجود داشتند». [ لسان الميزان: ج 3، ص 345. ]
صديقه:
يكى ديگر از اسماء حضرت فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) صديقه است؛ صديقه بكسر صاد و تشديد دال، صفت مبالغه است، يعنى كسى كه فراوان راست مى گويد و يا كسى كه در راست گويى كامل است و اصلا دروغ نگفته است و يا كسى كه حرف و سخن خود را با عمل تصديق مى كند.صديقه يعنى كسى كه دائم التصديق باشد و اصلا دروغ از او شنيده نشده باشد و باز گفته شده است كه صديق كسى است كه آن چه را خدا به او فرموده و به انبياى خود امر فرموده تصديق گر است و در وحى پروردگار بر انبيا هيچ گاه دچار شك و ترديد نمى شود. اين معنى را فرموده ى پروردگار تأييد مى نمايد:«و الذين آمنوا بالله و رسوله اولئك هم الصديقون». [ سوره ى حديد، آيه ى 19. ] «كسانى كه به خدا و پيامبران او ايمان آورند در زمره ى صديقانند».كلمه صديق و صديقون در خيلى از آيات قرآن مجيد آمده است، از جمله اين آيات:«و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا». [ سوره ى نساء: آيه ى 68. ] «كسى كه از خدا و پيامبر اطاعت نمايد پس يقينا با كسانى است كه خدا به آنان نعمت بخشيده است، مانند انبياء و صديقان و شهدا و صالحان و اينان چه خوب مصاحبين هستند».«و اذكر فى الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا». [ سوره ى مريم: آيه ى 56. ] «و ياد كن در كتاب خدا احوال ادريس را كه او شخصى بسيار راستگو و پيامبر خداست».«ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قله الرسل و امه صديقه». [ سوره ى مائده، آيه ى 75. ] «مسيح پسر مريم پيامبرى بيش نبود كه پيش از او نيز پيامبرانى آمده اند و مادرش هم زنى بسيار راستگو و صديقه بود».«و اذكر فى الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا». [ سوره ى مريم، آيه ى 41. ] «ياد آور در كتاب خدا شرح حال و ماجراى ابراهيم را كه وى شخصى بسيار راستگو و پيامبر بود».از آن چه كه گفته شد مى توانيم اين نتيجه را به دست بياوريم كه فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) بانوى دو جهان به مرتبه و مقام و موقعيت صديقان رسيده است و رسول خدا ايشان را صديقه نام نهاده است و در كلام اهل سنت از جمله در كتاب «الرياض النضرة» كتاب «شرف النبى» از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) خطاب به على (عليه السلام) آمده است:«عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انه قال لعلى: اوتيت ثلاثا لم يؤتهن احدا لا انا: اوتيت صهرا و لم اوت انا مثلى. و اوتيت زوجة صديقة مثل ابنتى و لم اوت مثلها زوجة. و اوتيت الحسن و الحسين من صلبك و لم اوت من صلبى مثلها و لكنكم منى و انا منكم».«سه چيز به تو داده شده كه نه به من داده شده و نه به كسى ديگر: 1- تو داماد من هستى و پدر خانمى مانند رسول خدا دارى و من داماد كسى نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.2- تو همسرى صديقه مانند دخترم دارى كه من چنين همسرى ندارم.3- به تو فرزندانى مانند حسن و حسين (عليهماالسلام) داده شده، در حالى كه من فرزندانى مانند آنها ندارم. ولى در عين حال شما از من هستيد و من از شما هستم». [ الرياض النضرة، ج 2، ص 202 و كتاب شرف النبى. ] در رابطه با اين موضوع به كتابهاى ذيل مراجعه نماييد: تاريخ بغداد، جلد يك، صفحه ى 259 و مستدرك حاكم، جلد 3، صفحه ى 160 و استيعاب، جلد 2، صفحه ى 751 حلية الاولياء، جلد 2، صفحه ى 41 (اين چهار كتاب چاپ بيروت، دارالاحياء التراث العربى است.) و كتاب «فاطمه من المهد الى اللحد» اثر سيد كاظم قزوينى (ره).