سخن واپسين - اف‍ش‍ای‌ ی‍ک‌ ت‍وطئ‍ه‌ پ‍اس‍خ‍ی‌ ب‍ه‌ ک‍ت‍اب‌ اه‍ل‌ ب‍ی‍ت‌ ع‍ل‍ی‍ه‍م‌ال‍س‍لام‌ از خ‍ود دف‍اع‌ م‍ی‌ک‍ن‍ن‍د نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اف‍ش‍ای‌ ی‍ک‌ ت‍وطئ‍ه‌ پ‍اس‍خ‍ی‌ ب‍ه‌ ک‍ت‍اب‌ اه‍ل‌ ب‍ی‍ت‌ ع‍ل‍ی‍ه‍م‌ال‍س‍لام‌ از خ‍ود دف‍اع‌ م‍ی‌ک‍ن‍ن‍د - نسخه متنی

ع‍ل‍ی‌ آل م‍ح‍س‍ن‌؛ م‍ت‍رج‍م:‌ ح‍م‍ی‍درض‍ا آژی‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخن واپسين

پس از اين گردش طولانى در كتاب «لله ثمّ للتاريخ» براى خوانندگان آشكار شد كه همه ايرادهاى آمده در اين كتاب، چيزى جز اوهام باطل و شبهات تباه نبود.

و ما ـ به حمد و نعمت الهى ـ پرده از اين تباهى برگرفتيم و كاستى آن را نمودار ساختيم چندان كه براى هر كس كه دلى دارد يا گواهى كه گوش مى سپرد، پاك پيدا شد.

اگر ما در همه اشكالهاى اهل سنّت اعمّ از شبهات و خرده گيريهاى آنها در انتقاد از مذهب شيعه اماميه بنگريم همه را در همين مجرا، جارى مى يابيم، پس ديگر چگونه مى توان به سخن آنها اعتماد يافت و نقل قولهايشان را پذيرفت و به كلامشان اطمينان كرد؟
هر پژوهشگر منصفى در مى يابد كه اين جماعت در انتقاد از مذهب شيعه نيّتى صادق ندارند و حتم مى يابد كه انگيزه آنها در نقد يا تعصّبِ باطل است يا تصميم در افكندنِ جدايى ميان مسلمانان يا گرفتارى به جهلى كه دلهايشان را كور و گوشهايشان را كر كرده است
ما از هر پژوهشگر منصفى مى خواهيم كه مذهب شيعه را از لابلاى كتب معتبر شيعه ـ كه اسطوانه هاى مذهب، در عقايد، فقه، اصول، تفسير و جز آن نگاشته اند ـ بشناسند و اين همه را با درنگ و انصاف از نظر بگذرانند تا با عقايد شيعه و احكام ايشان آشنايى يابند.

چنان كه از خوانندگان بزرگوار مى خواهيم كتاب ما را با نام «لله وللحقيقة» در ردّ بر كتاب «لله ثُمّ للتاريخ» بخوانند، زيرا آن كتاب دربردارنده فوايد بسيار و مطالب مهمى است كه در اين كتاب نياورده ايم.

از خداى مى خواهيم سلامت دين و دنيا عطا فرمايد و سخن مسلمانان را بر پايه خشنودى خويش يكى كند و آنها را برادرانى گردانَد كه همچون بنيانى مرصوص يكديگر را [دوست] بدارند و هم را استوارى بخشد و هيبت آنها را بر كسانى نهد كه به ايشان ستم كرده اند يا بدخواه آنهايند، چنان كه مسألت داريم آنها را بر دشمنان خدا پيروزى ارزنده اى بخشد تا درفش والاى اسلام در جاى جاى آباد زمين به اهتزاز درآيد كه او شنواى نزديك است و دعا را پاسخگو، و فرجامين دعاى ما اينكه ستايش از آنِ خداوند جهانيان است و درود خدا بر محمّد و خاندان طيّب و طاهر او.

1 كتاب «اهل بيت از خود دفاع مى كند» ترجمه شده همين كتاب است.

2 شرح حال سيد شرف الدين، آمده در مقدّمه كتاب النص والاجتهاد، ص 39
3 اين در صورتى است كه اجازه كذايى در سال فوت كاشف الغطاء(قدس سره)يعنى سال 1373 هجرى بوده باشد، و اگر پيش از آن بوده باشد بيش از پنجاه سال از دريافت اجازه اجتهاد او مى گذرد.

4 فرق الشيعه، ص 22
5 سنن ترمذى، ج 5، ص 633. ترمذى مى گويد: اين حديث، حسن و صحيح است. مستدرك حاكم، ج 3، ص 109، 110 و 116. او اين حديث را صحيح دانسته است. سيوطى در قطف الازهار المتناثرة فى الاحاديث المتواترة، ص 277، و محمّد ناصرالدين الألبانى در: سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 4، ص 343 آن را از احاديث متواتر شمرده اند، چنان كه بسيارى از بزرگان اهل سنّت اين حديث را صحيح دانسته اند.

6 مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 330 و 331; المستدرك، ج 3، ص 133. حاكم مى گويد: اِسناد اين حديث صحيح است، ليك هيچ يك از اين دو آن را به يك شيوه نقل نمى كنند. ذهبى با حاكم هم سخن است. كتاب السنّة، ج 2، ص 551. اَلبانى در حاشيه خود مى گويد: اِسناد اين حديث، حسن است. او اين حديث را در صفحه 589 چنين آورده است: «جز آنكه تو پيامبر نيستى و تو پس از من بر هر مؤمنى جانشينى».

بوصيرى در اتحاف الخيرة المهرة، ج 9، ص 259 و مختصر اتحاف السادة المهرة، ج 9، ص 180، به نقل از ابويعلى مى گويد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «شايسته نيست من بروم مگر آنكه تو پس از من جانشينم باشى». كتاب السنة، ج 2، ص 551. البانى در حاشيه خود مى گويد: اِسناد اين حديث صحيح است.

7 سنن ترمذى، ج 5، ص 632. ترمذى مى گويد: اين حديث، صحيح و غريب است. مسند احمد، ج 4، ص 438 و 356; المستدرك، ج 3، ص 111، حاكم مى گويد: اين حديث صحيح است اگر مسلم آن را تأييد كرده باشد. ذهبى درباره آن سكوت كرده است. كتاب السنة، ج 2، ص 550. البانى در حاشيه خود مى گويد: اِسناد اين حديث صحيح است و رجال آن، اگر مسلم تأييد كند، ثقه هستند.

8 بنگريد به: صحيح بخارى، ج 3، ص 1286; صحيح مسلم، ج 3، ص 1380
9 تاريخ طبرى، ج 2، ص 696
10 شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 48، چاپ منقّح، ج 1، ص 147
11 بنگريد به: رجال نجاشى، ج 2، ص 269 و ج 1، ص 412
12 بنگريد به : رجال نجاشى، ج 1، ص 417
13 احزاب / 37; و آن گاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز ]به او نعمت داده بودى، مى گفتى: همسرت را پيش خود نگه دار و از خدا پروا بدار.

14 يعنى شخصى كه عقيده ثابتى ندارد، گاهى به جبر و گاهى به قَدَر اعتقاد پيدا مى كند، و يا كسى كه امير مؤمنان على(عليه السلام) را دوست دارد ولى از دشمنان وى تبرّى و بيزارى نمى جويد. به نقل از مجمع البحرين ماده خلط. و به اصلاح امروز التقاطى است.

15 رجال ابن عضائرى، ص 103; رجال علامه، ص 265; رجال ابن داوود، ص 285; الوجيزه، ص 201; معجم رجال الحديث، ج 20، ص 168
16 حج / 13; وه چه بد مولايى و چه بد دمسازى.

17 اسراء/ 72; هر كه در اين دنيا كور [دل] باشد در آخرت هم كور [دل] و گمراه تر خواهد بود.

18 هود/ 34; اندرز من اگر بخواهم به شما اندرز دهم سودتان نخواهد داشت.

19 نكاح دختر صغيره بايد با اذن ولىّ او انجام گيرد و ولىّ موقعى ولايت دارد كه رعايت مصلحت بچه را بكند چه در رابطه با اموال او و چه ازدواج او وگرنه ولايت ندارد.

20 چنان كه مى توانند توافق كنند كه مرد با دخترك نزديكى نكند و تنها با بوسه، تفخيذ و نظاير آن از او كام جويد، ولى با دخترك در هم نياميزد و كامجويى از او در امورى باشد كه به دخترك زيانى نرسد.

21 مائده / 87; اى كسانى كه ايمان آورديد آنچه خدا براى شما حلال كرده حرام نكنيد و از حدّ درنگذريد كه خدا از حد درگذرندگان را دوست نمى دارد.

22 ازدواج مِسْيار همان ازدواجى است كه مردى با مَهر و گواه و موافقت ولىّ با دخترى ازدواج مى كند، ولى دختر در خانواده خود مى مانَد و همه حقوق او اعمّ از نفقه و همخوابگى و ارث ساقط مى شود و تنها شوهر مى تواند هرازگاهى سرى به او بزند و كامى برآورَد.

23 احزاب / 50; اى پيامبر! ما براى تو آن همسرانى را كه مَهرشان را داده اى حلال كرديم و كنيزانى را كه خدا از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده.

24 نساء/ 24; در صورتى كه پاكدامن باشيد زنانى را كه متعه كرده ايد مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد.

25 انعام / 145; بگو در آنچه به من وحى شده هيچ حرامى نمى يابم.

26 انعام / 145; يا گوشت خوك كه پليدى يا تباهى است.

27 بنگريد به: صحيح بخارى، ج 3، ص 1282 و 1283; صحيح مسلم، ج 3، ص 1537 1541; سنن ترمذى، ج 4، ص 254; سنن ابى داوود، ج 3، ص 356; سنن نسايى، ج 7، ص 230 233; سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1064
28 نساء/ 24; زنان ديگر را به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد.

29 نور/ 33; و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمى يابند بايد عفّت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بى نياز گردانَد.

30 نساء/ 25; و هر كس از شما، از نظر مالى نمى تواند زنان [آزاد ]پاكدامنِ با ايمان را به همسرى [خود] در آورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند ] تا آنجا كه مى فرمايد اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان ]براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است.

31 نساء/ 24; و زنانى را كه متعه كرده ايد مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از [تعيين مبلغ ]مقرّر، با يكديگر توافق كنيد [كه مدّت عقد يا مهر را كم يا زياد كنيد]، مسلماً خدا داناى حكيم است. و هر كس از شما از نظر مالى نمى تواند زنان [آزادِ] پاكدامن با ايمان را به همسرى درآورَد، پس با دخترانِ جوانسالِ با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند].

32 اعراف / 199; و از نادانان رُخ برتاب.

33 بقره / 223; زنانتان كشتزار شما هستند، از هر كجاى ايشان خواهيد درآييد.

34 بقره /222; از تو درباره عادت ماهانه [زنان ] مى پرسند، بگو آن رنجى است، پس هنگام عادت ماهانه از زنان كناره گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند.

35 صحيح بخارى، ج2، ص602 صحيح مسلم ج1، ص242 و243 سنن ترمذى، ج1، ص239
36 بقره / 222; پس هرگاه زنان [حائض] پاك شدند از آنجايى با آنها نزديكى كنيد كه خداى، شما را فرموده است.

37 انفال / 41; بدانيد از هر چه غنيمت ستانديد يك پنج آن از خدا و رسول خدا و نزديكان اوست.

38 بنگريد به: جامع الرواة، ج 2، ص 534; معجم رجال الحديث، ج 7، ص 126
39 قمّاط بر وزن شدّاد به معناى قنداق ساز يا ريسمان باف است م.

40 يعنى حتّى از سود كسب كه آن را به مفهوم لغوى «غنيمت» شمرده اند.

41 يعنى اگر ائمه(عليهم السلام) حق خود را معاف بدارند حق ديگر طبقات سزاوار خمس از ميان نمى رود.

42 يعنى اخبارى كه ظهور در معافيت شيعيان از پرداخت خمس دارند.

43 يعنى معافيت مطلق خمس تنها هنگام صدور اين روايت، نه ديگر زمانها.

44 مقصود او ظاهراً همان علماست م.

45 بخارى در صحيح ، ج 3، ص 1109 به سند خود از ابو هريره نقل مى كند كه گفته: من سه سال همراه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)بودم.

46 بصائرالدرجات، ص 192
47 سنن ترمذى، ج 4، ص 449، ترمذى مى گويد: اين حديث، حسن، غريب و صحيح است; مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 167; كتاب السنه از ابن عاصم، ج 1، ص 154 كه البانى بر آن چنين حاشيه زده است: اسنادش حسن است و در صحيحه (848) نقل شده; سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 2، ص 503
48 مريم / 16 21; و در اين كتاب از مريم ياد كن، آن گاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت. و در برابر آنان پرده اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل ]بشرى خوش اندام بر او نمايان شد. [مريم ]گفت: «اگر پرهيزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى برم.» گفت: «من فقط فرستاده پروردگار توام، براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم.» گفت: «چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبوده ام؟» گفت: [فرمان ]چنين است، پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، و تا او را نشانه اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم و [اين] دستورى قطعى بود.»
49 مراجعه كنيد به: رجال نجاشى، ج 1، ص 270; رجال ابن غضائرى، ص 44; رجال علامه حلّى، ص 207
50 بقره / 83 ; و با مردم [به زبانِ] خوش سخن بگوييد.

51 فتح / 28 ; محمّد فرستاده خداست و آنان كه همراه او هستند بر كافران سخت گير و در ميان خود مهربان اند.

52 فتح / 28 ; تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد.

53 رجال نجاشى، ج 2، ص 127; اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 748; تنقيح المقال، ج 2، ص 345
54 تحريم / 10; خدا براى كسانى كه كفر ورزيده اند زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [كه] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت كردند، و كارى از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود. و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد.»
55 رجال نجاشى، ج 2، ص 78; رجال ابن غضائرى، ص 79
56 اين بخش از نسخه سفيد است و به نظر مى رسد نام «موسى بن صالح» چنانكه در اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 789 آمده، ساقط شده است.

57 بنگريد به: معجم رجال الحديث، ج 19، ص 287 كه آية الله خويى نيز اين روايت را ضعيف دانسته است.

58 سكرجه: ظرفى كوچك است كه در آن خوراك اندك خورده مى شود. اين واژه فارسى معرَّب است (از نويسنده).

59 بنگريد به: فهرست طوسى، ص 208; رجال كشى، ج 2، ص 303
60 فرقان / 23; و به هرگونه كارى كه كرده اند مى پردازيم و آن را [چون ]گَردى پراكنده مى سازيم.

61 المعتبر، ج 1، ص 292; المهذّب البارع، ج 1، ص 182; مسالك الافهام، ج 3، ص 394
62 بنگريد به: الفهرست، ص 83 ; رجال نجاشى، ج 1، ص 218
63 بنگريد به: رجال شيخ طوسى، ص 336، شماره 3 .

64 زيرا وى كور بود (حاشيه نويسنده).

65 مراجعه كنيد به روايات تحريف قرآن به نقل از منابع اهل سنت در كتاب ما با نام كشف الحقائق، ص 67 75
66 به نقل از مقدمه كامل سليمان بر كتاب جوامع الجامع، ج 1، ص 7
67 رجال نجاشى، ج 2، ص 291 و 292; فهرست طوسى، ص 210 و 211
68 آل عمران/ 64; بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم.»
69 در اينجا بدون آوردن شكل عربى كلام، مقصودِ دقيق دانسته نمى شد م.

70 اعتقاد به خيانت جبرئيل(عليه السلام) از عقايد غرابيه و كيسانيه است كه از فرقه هاى شيعه هستند (حاشيه نويسنده).



/ 22