ش1ـ «اهل حق» چه كسانى اند و عقايدشان چيست؟ - اهل حق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اهل حق - نسخه متنی

اسماعیل قبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ش1ـ «اهل حق» چه كسانى اند و عقايدشان چيست؟

«اهل حق» گروهى هستند كه از حضرت على(عليه السلام) به عنوان خدا ياد مى كنند و اين گروه را «على اللهى» هم مى خوانند نعمت الله جيحون آبادى يكى از رهبران «اهل حق» در كتاب شاهنامه حقيقت مى نويسد: وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى خواست به معراج برود، شيرى راه را بر حضرت مى بندد ، جبرئيل به حضرت پيشنهاد مى كند: نيازى به او بده تا راه را باز كند. پيامبر انگشترى خود را به شير مى دهد و عبور مى كند. وقتى به آسمان مى رسد و مهمان خدا مى شود، سفره اى جهت پذيرايى آماده بوده، دست خدا شبيه به دست حضرت على از پشت پرده ظاهر مى گردد و صدايى شنيده مى شود كه: سهم ما را بده. حضرت سيب را نصف مى كند و نيمى از آن را به او مى دهد. پس از مراجعت، حضرت على به استقبال پيامبر مى رود و انگشترى با نصف سيب را به پيامبر مى دهد، بدين طريق پيامبر در مى يابد على خداست




  • هماندم محمد بشد با بصير
    هماندم محمد ببردش نماز
    محمد از آن گشت حاجت قبول
    گرفتى چنان دامن او بصدق
    بگفتا على اول و آخر است
    خداوند در ظاهر و باطن است



  • شد آگاه از ذات شاه كبير
    سپردى سرش را به آن بى نياز
    كه بسپرد سر را به زوج بتول
    به اوصاف او اول آمد به نطق
    خداوند در ظاهر و باطن است
    خداوند در ظاهر و باطن است



جز حيدر نباشد به من كس خدا كه ديدم همه اوست در دو س را على گفت با احمد اى نيك رو نكن كشف بر كس تو سرّ مگ و زمانى به خلوت رسول حليم به گفتا به آن ذات پاك كريم

گواهى دهم بر تو اى مرتضى تو هستى به من در دو عالم خدا

اميدم چنان است روز جزااز اين بنده خود بباشى رضا(1) اعلى دين يكى ديگر از بزرگان اين فرقه پس از نقل داستان معراج اضافه مى كند: بعد از آن ندا آمد «اى پيامبر كتفت را برهنه كن و نشانه بگير، پيامبر كتف مبارك را برهنه كرد ديد پايى آمد بر كتف پيامبر گذاشت و آن هم پاى على است و مهر نبوت از آن است.»(2) در داستان خلقت نيز آمده است وقتى هفت تن تقاضاى همدم كردند، خدا از دُرّ بيرون آمد و خود را آشكار ساخت، بنابراين آنان مشاهده كردند كه على خداست




  • بنابر دعا وزيران كار
    چو شد ذات حق در جهان آشكار
    بيامد ابر دون خاوندگار



  • برون آمد از بطن درّ كردگار
    بيامد ابر دون خاوندگار
    بيامد ابر دون خاوندگار






  • على بود آن صاحب عدل و داد
    كه خود كرد ظاهر به پيران راد



  • كه خود كرد ظاهر به پيران راد
    كه خود كرد ظاهر به پيران راد



داد(3)م

عقايد اين فرقه در طى سى پرسش و پاسخ بيان مى گردد. ان شاءالله

پ1- شاهنامه حقيقت، حاج نعمت اللّه جيحون آبادى مكرى، با مقدمه دكتر محمد مكرى (تهران، 1345) صص 205ـ204

پ2- مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، تصحيح و. ايوانف، (بمبئى، انتشارات انجمن اسماعيلى، چاپخانه قادرى) ص 24

پ3- شاهنامه حقيقت، جيحون آبادى، ص 49

/ 31