ش26ـ چرا اهل حق كتاب هايشان را به ديگران نشان نمى دهند؟ - اهل حق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اهل حق - نسخه متنی

اسماعیل قبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ش26ـ چرا اهل حق كتاب هايشان را به ديگران نشان نمى دهند؟

همانطور كه قبلا گفته شد مى گويند مطالب اين كتاب ها سرّ مگو است. (1) و گفتيم مراد از سرمگو همان تقيه است. اما حقيقت اين است كه اين كتاب ها مملو هستند از مطالب سست بى سند، ضد و نقيض، غلو، حلول، تناسخ و در يك كلام تمام مطالب آنها داستان سرائى و دروغ است. لذا تلاش مى كنند مطالب آنها را پوشيده بدارند تا از نقد و انتقاد آسوده باشند

در اينجا توجه خوانندگان محترم را به نمونه هايى جلب مى نمائيم. مى گويند: «حضرت على(عليه السلام)فرمود: غشاى روى اين ماست براى قباله سرّمگو خوب است. بعد ستون مسجد را بلند كرد و قباله سرمگورا زير ستون گذاشت و فرمود: اين عهد و پيمان من است. هر وقت خورشيد سه مرتبه سجده كرد، هنگام ظهور حيدر كه مرگ و زندگانى به دست اوست مى باشد.» (2)م

جيحون آبادى مى نويسد: در سفر معراج شير راه را بر پيامبر بست، (3) اعلى دين مى نويسد: اژدهاى هزار سر راه را بر آن حضرت گرفت، (4) يكى مى نويسد: در آسمان على(عليه السلام) به پيامبر سيب داد و ديگرى مى گويد در زمين سيب داد و...، حرف كدام يك بپذيريم، در اين مسابقه داستان سازى اعلى دين از جيحون آبادى جلو افتاده مى نويسد: پيامبر نود هزار شهر ديد و در هر شهر پانصد هزار مسجد بود و مولا بر منبرها نشسته موعظه مى كرد. در آسمان چهارم قطار شتران بارهاى مدح و ثناى حضرت را حمل مى كردند. در طبقه هفتم آن شهسوار اسب سوارى مى كرد. (5)م

مى گويند: سلطان اسحاق هنگام ورود به اورامان معجزه نشان داده; با قاليچه بر روى سيروان مى نشيند، سوار ديوار شده و ديوار همچون اسب به او سوارى مى دهد و از دريا ماهى پخته بيرون مى آورد. (6) مى نويسد: سلطان اسحاق در يك روز صاحب هفت پسر شد و در همان روز فرزندان او به رشد و كمال رسيده، چنان هم شكل و هم سن و سال پدر بودند كه پدر و پسر از هم تمييز داده نمى شد. (7) بابا يادگار و شاه ابراهيم از انار به وجود آمده اند. (8) مادر شاه خوشين كه دخترى باكره بوده با خميازه كشيدن و بلعيدن پرتوى از نور خورشيد باردار شده است. (9) دختر باكره مولوى با خوردن خاكتسر جسد حلاج آبستن شده و شمس تبريزى از او متولد شده است. (10)م

جيحون آبادى درباره خلقت زمين و ماه و خورشيد چنين داستان سرائى مى كند: خداوند به ته دريا نظر افكند تخته سنگى ايجاد شد. سپس ماهى را آفريد و بر روى سنگ قرار داد. بعد گاوى آفريد و بر روى ماهى نصب ساخت و زمين را روى شاخ گاو گذاشت، سپس شيرى آفريد و آن را سوار بر گاو كرد. تخت خود را بر پشت شيراستوار نمود، آنگاه ماه را از پيشانى گاو و خورشيد را از پيشانى شير آفريد. (1)م

هارون الرشيد تبديل به ناقه شد. (2) حضرت على(عليه السلام) هنگامى كه هنوز در گهواره بود اژدهايى عظيم الجثه به طول دو فرسنگ را از پاى در آورد. (3) اين دروغهاى شاخدار انسان را به ياد سخن امام صادق(عليه السلام) مى اندازد كه فرمود: (عن ابى عبداللّه(عليه السلام) و ذكر الغلاة و قال ان فهيم من يكذب حتى ان الشيطان ليحتاج الى كذبه) (4) در ميان غاليان دروغگويانى هستند كه شيطان بايد از آنان دروغ ياد بگيرد

تيزترين اسلحه پيشوايان اهل حق دروغ است. به كمك دروغ هر قصدى داشته باشند به آسانى مطرح مى كنند و احتياج به هيچ سند و مدركى ندارند. از آنجا كه سخنان آنان ساختگى است و مستند به هيچ سندى نيست. سخن هر يك از آنان با ديگرى تناقض دارد. نور على الهى كه خود و پدرش از رهبران اين فرقه بوده اند به تناقض گويىو بى سندى اين كتابها اعتراف كرده مى نويسد: «اگر از تأليفات ابوى در بعضى مطالب اختلافاتى مشاهده مى فرمايند، بدين جهت است كه جماعت اهل حق سند كتبى راجع به دستورات دينى خود نداشته اند يا اگر هم بوده از بين رفته است و مطالبى هم كه به طريق نقل قول رسيده است غالباً مختلف الروايات بل ضد و نقيض و بدون سند است.» (5)م

حيف نيست كسانى كه در نظام مقدس جمهورى اسلامى زندگى مى كنند به چنين خرافاتى معتقد باشند يا چشم بسته دنبال افراد خرافى بروند؟ در كشورى كه مردم آن سند محكم قرآن را در دست دارند با انواع تفسيرهاى مختلف كه بعضى از اين تفسيرها به چهل جلد كتاب بالغ مى شوند. همچنين احاديث معصومين(عليهم السلام) كه در كتاب هاى ده جلدى و بيست جلدى گرد آورى شده است، كه در بين نويسندگان آنها محدثان بزرگى همچون كلينى(رحمه الله) وجود داردكه در سال هاى نزديك به عصر غيبت مى زيسته و كتابى متقن همچون كافى نگاشته است و احاديثى كه وى يا علماى ديگر نقل نموده اند تماماً با ذكر سند مى باشد. يعنى هر سخنى نقل كرده اند، نوشته اند اين سخن را فلان عالم از فلان عالم و او از امام زمان خود يا پيامبر شنيده است. و در اين باره كتاب هاى رجال تدوين شده كه در آنها خصوصيات هر يك از ناقلين احاديث مورد بررسى قرار گرفته به طورى كه اگر كسى در ميان آنان مجهول يا غير موثق شناخته شود، حديث او را نمى پذيرند.

در ميان كتاب هاى حديثى كتابى همچون بحارالانوار وجود دارد كه يكصد و ده جلد است. و چون درياهايى نورانى از سخنان چهارده معصوم(عليهم السلام) موج مى زند. مسلمانانى كه در سواحل چنين درياهايى زندگى مى كنند همواره از باران رحمت برخوردارند. اين بهتر است يا به هواى سراب زندگى كردن كه داعيان اهل حق از هر چه سؤال شود، با جمله كليشه شده سرّمگو از جواب سرباز مى زنند؟

پ1 مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، ص 5 از تذكرة اعلى و ص، 99 از رساله درويش نور على شاه

پ2- سرودهاى دينى يارسان، ماشاء اللّه سورى، صص 88ـ84

پ3- شاهنامه حقيقت، نعمت اللّه جيحون آبادى، ص 202

پ4- مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، و. ايوانف، ص 22

پ5- همان مدرك، ص 23

پ6- سرودهاى دينى يارسان، ماشاء اللّه سورى، صص 112ـ103

پ7- مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، و. ايوانف، ص 78. شاهنامه حقيقت، ص 377

پ8- شاهنامه حقيقت، نعمت الله جيحون آبادى، ص 401

پ9- مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، همان، ص 31

پ10- شاهنامه حقيقت، همان، ص 262

پ11- همان مدر، صص 58ـ56

پ12- همان مدرك، صص 228ـ226

پ13- همان مدرك، صص 193ـ192

پ14- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 25، ص 296

پ15- مقدمه نور على الهى بر شاهنامه حقيقت

/ 31