ش7ـ بيا و بس چيست؟ - اهل حق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اهل حق - نسخه متنی

اسماعیل قبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ش7ـ بيا و بس چيست؟

بيا و بس لفظ كردى است به معنى عهد و پيمان كه به بيا و بس ساج نارى نيز معروف است

يعنى عهد و پيمانى كه در محضر خورشيد بسته شده; (1) داستان از اين قرار است: وقتى كه خداوند هفت تن را آفريد آنان از خداوند تقاضا كردند: آسمان و زمين، ماه و خورشيد، فرشته و ملائكه، آدم و جن و شياطين را خلق كند. خدا نيز با اين شرط به آنان جواب مثبت مى دهد كه تناسخ را بپذيرند و با شكل و جسدهاى مختلف به دنيا برگردند و هفت تن نيز مى پذيرند




  • زمانى چو بگذشت زان روزگار
    پس از آنكه خداوند با هفت تن
    بياييد كنيد عهد با من كنون
    بنوشيد بر كام زهر زمان
    گهى با گدايان گهى با شهان
    ز پس هفتنان عرض كردى به شاه
    هر آنچه شده جارى از امر تو
    اگر ميل دارى به اين بندگان
    مه و خور كند جلوه در آسمان
    كواكب، بروجات چرخ فلك
    ز قدرت بنا كن همه در زمان
    ز جن و ز انس و ز اهريمنان (2)م



  • همان هفت تن بود طالب به يار
    بفرمود اى عندليبان من
    به قامت بپوشيد چند جام و دون
    بگرديد در دهر در هر مكان
    بباشيد در دون گردش كنان
    ايا پادشاه بلند جايگاه
    قبول است هم مهر و هم قهر تو
    بنا كن ز سر چتر هفت آسمان
    بتابد رخشان به روى جهان
    سماوات با حور و خيل ملك
    ز جن و ز انس و ز اهريمنان (2)م
    ز جن و ز انس و ز اهريمنان (2)م



شايد پيمان در حضور خورشيد اشاره به اين باشد كه مى گويند اهل حق معتقدند حضرت على وفات نكرده بلكه به خورشيد پيوسته است زيرا در اصل نيز خورشيد بوده است. (3) از طرفى بنابر منابع اهل حق اين بيا و بس موقعى انجام گرفته كه هنوز خورشيد و ماه و ستارگان آفريده نشده بودند تا در محضر خورشيد قرارى صورت پذيرد

بيا و بس ديگرى نيز وجود دارد به نام بيا و بس پر ديورى (4) كه منظور عهد و پيمان سلطان اسحاق است با پيروان خود كه بايد حتماً از قوانينى كه من براى شما تهيه كرده ام پيروى كنيد زيرا اين قوانين ابدى است و قابل تغييرو تبديل نيست. چنانكه سلطان خود به كردى گفته است: «اگر بيوبيون هزار خدايى، هر خدايى بيونهزار بارگايى او ناچه موچه گر كمه چه پرديور نيايى.» (5)يعنى: «اگر بى شمار خدا (صاحب كار) بيايد و هر صاحب كارى با بى شمار تشكيلات، آن عهدو پيمان مى خواهم كه در پرديور نهاده شده است

عهد و پيمانى در محضر خورشيد با آنكه طبق گفته خود آنان هنوز ماه و خورشيد آفريده نشده بود نشان دهنده دروغ بودن آن است. همچنين تقاضاى تناسخ مردود است همانطور كه خود تناسخ مردود است. بعداً در مورد تناسخ بيشتر صحبت خواهد شد

پ1 برهان الحق، نورعلى الهى، ص 33

پ2- شاهنامه حقيقت، جيحون آبادى، صص 47ـ43

پ3- دبستان المذاهب، محسن فانى، با پژوهشى از على اصغر مصطفوى (تهران، 1361) ص 240

پ4- پرديور مخفف پرداى ور است يعنى آن طرف پل، محل زندگى سلطان اسحاق در كنار رودخانه سيروان

پ5- برهان الحق، نور على الهى، ص 33

/ 31