ش22ـ آيا مذهب اهل حق آيين خاصى است يا دينى است التقاطى؟
دينى است التقاطى زيرا اعتقاد اهل حق تركيبى است از: عقايد زرتشتى، مسيحى، كليمى، مهر پرستى، مانوى، هندو، مزدكى، متصوفه، اسلام و فرقه هاى غالى.(1)مبه عنوان مثال هفت تن اين فرقه شبيه هفت امشاسپندان زرتشتيهاست. كيفيت تولد رهبران اين فرقه مثل شاه خوشين و فرزندان سلطان اسحاق شبيه به تولد حضرت عيسى است و خدا خواندن آنان همچون خدا خواندن و پسر خدا دانستن حضرت عيسى توسط مسيحيان است. روزه آنان همچون روزه يهوديان است كه به مناسبت حادثه هاى مختلف مقرر شده است بيا و بس ساج نارى كه در محضر خورشيد بوده يا حضرت على(عليه السلام) خود پس از شهادت به خورشيد پيوسته، شبيه آيين مهر پرستى است وتناسخ برگرفته از آيين هندو مى باشد. و پير و مريدى و سرسپردگى از متصوفه اتخاذ شده استو خداخواندن حضرت على(عليه السلام) از فرقه هاى غالى كه در اصل نيز به اعتراف خودشان از پيروان نصير هستند كه در كتابهاى كلامى به نصيريه و نميريه شهرت دارند در اينجا به مقايسه هفت تن با هفت امشاسپندان در دين زرتشت مى پردازيماوستا امشاسپندان را چنين مى ستايد: «امشاسپندان شهر يارن تيز بين بلند بالاى زورمند دلير اهورايى را مى ستايم كه هر هفت يكسان انديشند، يكسان سخن گويند، كردارى يكسان دارند و همه رايك پدر و يك سرور است: اهوره مزدا.»(2)مسلطان اسحاق نيز خود را خدا معرفى مى كند و هفتوانه كه هر هفت نفر فرزندان او هستند و آنان را همچون هفت تن نخست بلكه عين آنان مى داند اين چنين وصف مى كند: «سكه شرط و دست نور هفت فرزن، قفلشان نه آسمان زمين كرد بن.»(3)م يعنى: سكه شرط به دست آن هفت فرزند نورانى است، آنان آسمان و زمين را با قفل خود بسته اند. همانطور كه ملاحظه مى فرماييد هفت تن اهل حق كپى هفت امشا سپندان دين زرتشت مى باشد و هيچ سنخيتى با دين اسلام نداردنويسندگان فعلى اهل حق نيز با اينكه در ظاهر همه خود را مسلمان معرفى مى كنند اما در كتابهاى خود مواضع ضد و نقيضى دارند. بعضى همچون نور على الهى نه تنها خود را مسلمان بلكه شيعه ناب ناميده اند; برخى ديگر دين خود را دينى مستقل دانسته و اعلان كرده اند، هر كسى با داشتن اين دين خود را مسلمان معرفى كند كافر است. چنانكه قادر طهماسبى يكى از نويسندگان اهل حق مى گويد: «همه مى دانيم كه مبناى يارى و شرط و اقرار يارسان پيرو پادشاهى است اهل حق تابع دستورات سرانجام پرديورى است. ديگر تابع مذهب يا مكتب ديگرى نيستزيرا چنين قانونى را براى خود دين مى داند نه مسلك كه منفك از مذهبى باشد. مشاهده مى نماييم بعضى از نويسندگان و دسته اى از پيروانشان خود را تابع شريعت محمدى معرفى نموده و مى نمايند... يك فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز روزه و به جا نياوردن سنت قرآن و در عين حال كه تابع دستورات سرانجامى است اگر ادعاى مسلمانى نمايد استغفر اللّه كفر گفته است.»(4)مو سيد كاظم نيك نژاد مى نويسد: «دين يارى ارتباطى با هيچ يك از اديان ندارد، دينى است مستقل. قديمى ترين راه و رسمى است كه شالوده اش قبل از خلقت و هرگونه پيدايش ريخته شد.»(5)مبه قول دوست بزرگوار جناب آقاى فيضى پور!«حق آن است كه آنچه اين طايفه دين خود مى دانند، نه دين است و نه مذهب و مسلك بلكه محملى است براى رسيدن به خواسته هاى مادى اعم از مالى و جنس و سياسى براى رهبران اين گروه كه تنها سوژه آنان موسيقى، كارهاى هنرى وسائل جنسى است. اما به عنوان دين حرفى براى گفتن ندارند»پ1 مشاهير اهل حق، ص 2. خاكسار و اهل حق، ص 176پ2- اوستا، دكتر جليل دوستخواه، مرواريد، 1370، ج1، ص422پ3- دوره هفتوانه، صديق صفى زاده بوركه اى، صص 68 و 120پ4- بيان الحق، قادر طهماسبى، صص 112ـ111پ5- گنجينه يارى، سيد كاظم نيك نژاد، صص 3ـ1