ش21ـ نور على الهى كيست و چه اعتقاداتى دارد؟
نور على الهى فرزند نعمت اللّه جيحون آبادى در سال 1274 شمسى در روستاى جيحون آباد كرمانشاه متولد شد و سال 1353 شمسى در سن 79 سالگى در تهران مرد و در شهر هشتگرد مدفون گرديد. وى علاوه بر پيشوايى اهل حق مدت 28 سال در كرمانشاه، مازندران، قم، تهران و شهرهاى ديگر قاضى رسمى حكومت پهلوى بوده استنور على الهى يكى از بزرگترين رهبران اهل حق بوده است و در كتابهاى برهان الحق و معرفت الروح، خود و اهل حق را مسلمان به تمام معنا جلوه داده است به طورى كه كمتر مى شود از او ايراد گرفت و خود او نيز درباره زيركى اش گفته است «چيزى كه مى گويم طورى مى گويم كه نه عام و نه عارف نتواند آن را رد كند و آنچه مى گويم صحيح است»(1)موى در اين كتابها ادعا مى كند ما تناسخ را قبول نداريم بلكه مكتب ما مكتب كمال است و تمام آنچه را اسلام گفته همه را قبول داريماما پس از مرگ وى دكتر بهرام الهى فرزند نور على الهى گفتارهاى پراكنده پدرش را كه در محافل خصوصى اهل حق ايراد شده بود در دو جلد به نام آثار الحق منتشر كرد; كه در لابلاى سخنانش بوى كفر و الحاد استشمام مى شود. وى كه در معرفت الروح تناسخ را رد مى كرد در اين كتاب مى گويد: «روح من سيد بوده است و براى همين اسمم را سيد نور على گذاشتند، مربوط به يكى از بزرگان اهل حق بوده به نام سيد نور على كه در هندوستان مى زيسته، اين روح در جاهاى بسيارى بوده، شاه بوده، سردار بوده، درويش بوده، و چند بار هم شهيد شده است.»(2)مهمو در جاى ديگر پا از اين فراتر گذاشته ادعاى معراج وصعود به آسمان مى كند و مى گويد: علاوه بر ارواح زمينى روح موجودات كرات ديگر نيز ممكن است به بدن انسان هاى خاكى بيايد. عين عبارت چنين است: «در كرات ديگر زندگى هست، در گردش هايى كه مرا به كرات ديگر بردند چيزهاى بسيار جالب و عجيب ديدم. خيلى از آنها از ما جلوتر هستند. سؤال شد آيا ممكن است روحشان داخل جسم يك بشر شود؟ فرمود: بلى، وقتى رو به انحطاط بروند ممكن است به جسم يك فرد خاكى بيايند.»(3)مبعضى از ادعاهاى نور على الهى به فيلم هاى خيالى تلوزيون شبيه است، آنجا كه مى گويد: «امروز ستاره جديدى را نشانم دادند و گفتند: ببين آيا در زمين يك همچنين چيزى را تا حالا شناخته اند. ديدم نه، گفتنداگر مى خواهى چيزهاى تماشايى ببينى بيا اينجا، وسيله اش تا يك ساعت ديگر مى آيد شما را ببرد و اسمش ايكادو است. من هم گفتم تا يك ساعت ديگر حوصله ندارم صبر كنم و تركشان كردم.»(4)مادعاى نبوت و دين جديد «در زيارت نجف كه بودم سؤال كردم خداوندا اين رويه اى كه من اتخاذ كرده ام آيا اشتباهى دارم يا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند: دين تو دين ابداعى است ولى نيك ابداعى است. سپس پرده عوض شد و ديدم دو نفر آمدند و با هم صحبت مى كنند و يكى به ديگرى مى گويد: ديدى كه خود مولا آمد و دين فلان كس (نور على) را تصويب نمود. پس فلان كس پيغمبر شد.»(5)مجملاتى ديگر از سخنان نور على الهى: «شريعت را محمد كامل كرد، على ولايت را كامل كرد، سلطان هم آمد حقيقت را تمام كرد، ما ديگر با كسى كارى نداريم.»(6)م«تمام مظهرها از لحاظ مكتب با هم فرقى ندارند زندگانى خود من تطبيق مى كند با زندگانى على و هيچ فرقى ندارد.»(7)م«حتى به آفتاب پرست و بت پرست نمى توان ايرادى گرفت هر كدام به جاى خود صحيح بودند.»(8)م«ذات على و سلطان يكى است و شيداى هر دو هستم اما سلطان را از على بيشتر دوست دارم.»(9)مهمانطور كه گفته شد اين سخنان بعد از مرگ نور على الهى منتشر شد و پرده از روى نفاق وى برداشت. شخصى كه ادعاى مسلمانى داشت و زمانى هم با تعدادى از هم مسلكانش به نزد آية اللّه بروجردى رفته و ظاهراً توبه كرده بود. در اين باره آقاى حاج سيد محمد علوى طباطبايى بروجردى كه از نزديكان سببى و نسبى آيت اللّه بروجردى هستند، نوشته اند: «نور على الهى كه متأسفانه نوشته هاى او را اين اواخر به نام بى مسمى آثار الحق و برهان الحق انتشار داده اند با جمعى از افرادى كه با او هم عقيده بودندبه حضرت استاد الفقهاء و المجتهدين سيدنا الاعظم آية اللّه الاكبر آقاى حاج حسين طباطبايى بروجردى (قدس اللّه روحه العزيز) رجوع نمودند و از عقايدى كه داشتند توبه كردند. ولى گويا متأسفانه اين توبه را به لحاظ تخطئه ساير خاندان هاى اهل حق و جلب توجه شيعيان انجام دادند تا بتوانند تحت پوشش اين شهرت به كار خود ادامه دهند.»(10)مبسيار هم زيركانه كار خود را انجام داد تا جايى كه حالا هم بين مريدان ساده لوحش به حضرت استاد شهرت دارد. و باغ بزرگ وى كه در آن مدفون است، شبيه به يك پارك تفريحى ـ زيارتى است. بناى مقبره اش از سنگ مرمر سفيد ساخته شده است. و در داخل طاقچه هاى درونى آن عكس هاى متفاوت وى با لباس روحانيت، در جامعه درويشى و موى دراز تا كمر رسيده و با لباس معمولى مشاهده مى شود. اين مكان در شهر هشتگرد نزديك بلوار بزرگى قرار دارد كه در كنار آن روى تابلوى بسيار بزرگى با خط درشت نوشته شده است:كوى نور. درون باغ علاوه بر ساختمان يادبود، جمعخانه براى گردهمايى اهل حق و اطاقهايى در يك رديف براى زائرين ساخته شده است. و محلى نيز براى پارك وسايل نقليه مشخص گرديده است. در روز جمعه اى كه نگارنده براى ديدن اين محل به آنجا رفته بود، هنگام ورود، جوانى خوش قيافه در كنار سبدى بزرگ، مملو از انگور ايستاده بود و با احترام خوشه هاى انگور را بين زايرين تقسيم مى كرد. و هنگام خروج نيز همان جوان پلاستيك بزرگى از شكلات در كنار خود داشت و به تقسيم آن مشغول بودپ1- آثار الحق، نور على الهى، ج 1، ص 706، گفتار 2072پ2- همان مدرك، ج 2، ص 128، گفتار 373پ3- همان مدرك، ص 34، گفتار 100پ4- همان مدرك، ص 61، گفتار 189پ5- آثار الحق، ج 1، ص 644، گفتار 1932پ6- همان مدرك، ص 526، گفتار 1706پ7- همان مدرك، ص 12، گفتار 16پ8- آثار الحق، ج 2، ص 90، گفتار 271پ9- آثار الحق، ج 1، ص 442، گفتار 1432پ10- سلوك در تاريكى، خليفه مازندرانى، ص 427