نتيجه
الف:سرزمين يمن از حدود 1200 ق م داراى نظام سياسى بود و حكومت هاى مَعين، قَتبان و سبأ بر آن حكمرانى داشتند. پادشاهان سبأ كه از حدود 650 ق.م بر يمن حكومت مى كردند از قبايل مختلف يمنى بودند و هر از گاهى يكى از قبايل فيشان، حِمْيَر و هَمْدان بر تخت سبأ مى نشست. از كتبيه هاى عربستان جنوبى برمى آيد از قرن چهارم دوران شمريُهَرْعَش شاهان يمن از جنگاوران قبايل جنوبى و شمالى سود جستند تا سرانجام عبارت «عرب هاى كوهستان و تهامه» بر عنوان آنان افزوده شد. از كتبيه ها روشن مى گردد قبايل كِنْدَه، مَذْحِج و مضر بيابان گرد بوده اند و شاهان يمنى براى سركوبى دشمنان خود از آنان سود مى جستند. از نيمه قرن پنجم ميلادى نظام پادشاهى سبأ گرفتار آشوب هاى داخلى شد. قدرت حميريان ضعيف گرديد و رقابت دو قدرت جهانى روم و ايران با يكديگر، پاى آنان را يك قرن در يمن باز كرد. نظام پادشاهى و تمدن يمن فرو ريخت و يمنى ها با خفت و خوارى زير سلطه بيگانگان درآمدند. يك سده سلطه خارجى، حكومت و مقامات كليدى را از دست يمنى ها خارج كرد و جز خاطره و اسطوره از نظام پادشاهى براى آنان باقى نماند. در اين حال رهبران و شيوخ قبايل هر كدام در مناطق و دره هاى تحت تصرف خود از استقلال داخلى برخوردار شدند و با ادعاى عنوان پادشاهى سرزمين خود را اداره كردند در حالى كه تنها مالك دره هاى خود بودند و آنان را نظامى نبود. بدين سان يمن در آستانه ظهور اسلام زير سلطه بيگانگان قرار گرفت و نظام حكومتى مستقل نداشت. اختلاف و دسته بندى سياسى و نزاع بين رهبران قبايل مهم ترين شاخص سياسى آن سرزمين بود.ب:
با ظهور اسلام، آواى آن پيش از هجرت به يمن راه يافت ولى از سال هفتم هجرى قبايل يمنى به گونه اى فراگير آرام آرام اسلام را پذيرفتند. در سال هاى نهم و دهم هجرى همه قبايل يمنى جز عَنْس كه گزارش روشنى براى آن نيست، اسلام آوردند و بتكده ها ويران شد. قبايل يمنى با ارسال نمايندگان خود به مدينه منوّره، تابعيت قدرت سياسى رسول الله(ص) را قبول كردند و شهرها و مخلاف هاى يمن به وسيله مأموران اعزامى مدينه و يا نيروهاى محلى اداره مى شد.بدين سان اسلام به صورت آزادانه و سريع وارد سرزمين يمن گرديد و قبايل يمنى اسلام را پذيرفتند و به احكام و مبادى آن عمل كردند. آنان خمس و زكات پرداختند و در مراسم حج سال دهم هجرى حضور گسترده پيدا يافتند آن چنان كه از قبيله صُداء تنها يكصد نفر شركت داشتند.ج
: نخستين ياران على(ع) از ميان مهاجران و انصار، از قبايل مختلف نزارى و يمنى بودند، ولى حمايت انصار يمنى از على(ع) نسبت به نزارى ها قوى تر بود، اگرچه در ميان آنان حاميان خليفه حضور داشتند.د:
امامت و رهبرى سياسى خاندان رسول الله(ص) نه تنها در حجاز بلكه در بين يمنى ها طرفدارانى داشت. ارتباط يمنى ها با على(ع) از مأموريت وى به سرزمين هَمْدان و مَذْحِج شروع شد. بسيارى از مردم اين دو قبيله بزرگ يمنى كه از تاريخ و معرفت فرهنگى و ساختار تمدنى عميقى برخوردار بودند، به وسيله على(ع) اسلام آوردند و او موفق شد در سرزمين هَمْدان و مَذْحِج همانند رسول اللّه در مدينه منوّره به اقدامات حكومتى با اختيار كامل مالى، قضايى و اقتصادى دست زند و به تعليم و تبليغ اسلام بپردازد و خمس، زكات، جزيه و غنايم بگيرد. از اين جا يمنى ها با على(ع) آشنا شدند و مهر و محبت وى در قلب آنان افتاد. همچنين شناخت و درك فضايل و مناقب على(ع) كه از سوى رسول الله(ص) بيان شده بود به پيوند و شناخت بيشتر يمنى ها با وى كمك كرد.ه:
در آغاز خلافت ابوبكر برخى قبايل يمنى از دين برگشتند و يكى از پيامبران دروغين از آنان بود، ولى بسيارى از قبايل يمنى مثل طَى، هَمْدان، نَخَع و خُزاعه بر اسلام باقى ماندند و برخى از رهبران يمنى مثل مالك بن حارث نَخَعى، فَرْوَةبن مُسَيْك مُرادى، عدى بن حاتم طايى و طُفَيْل بن عمرو دَوْسى با بازگشتگان از اسلام مبارزه كردند و حتى آخرى در اين راه جان باخت. از اين جا نگرش متفاوت قبايل يمنى به اسلام بر ما روشن مى گردد. گروهى با معرفت و آگاهى عميق اسلام را پذيرفتند و دسته اى ديگر از قبايل يمنى همچون قبايل نزارى غَطَفان در نجد و برخى شاخه هاى تَميم اسلام را به ظاهر پذيرفته و در قلب آنان رسوخ نكرده بود، چون رسول خدا(ص) از دنيا رفت و پيام آوران دروغين ظهور كردند، از اسلام بازگشتند.و:
در پى فتوح اسلامى، يمنى ها به عراق و شام مهاجرت كردند، ولى به واسطه عصبيت قريشى ها و نزارى ها در شام موقعيت چندان مهمى به دست نياوردند، امّا در عراق به مقامات مهم نظامى و سياسى دست يافتند. با تأسيس كوفه بيشترين ساكنان آن را يمنى ها از جمله سه قبيله بزرگ هَمْدان، مَذْحِجْ و طَى كه اسلام آنان از على(ع) بود و دل در گرو محبت او داشتند، تشكيل مى دادند. حضور برخى شيعيان نخستين على(ع)، از ياران رسول الله(ص) مثل حُذَيْفَة بن يمان و قبايل دوستدار على(ع) در كوفه سبب شد، اين شهر به صورت كانون دوستى على(ع) درآيد.ز:
در پى تبعيضات و بى عدالتى نظام عثمانى قيام بر ضد وى در دوره دوم خلافت وى شكل گرفت. اولين معترضين، از اصحاب رسول خدا(ص) بودند، ولى نخستين حركت براندازى خليفه سوم به وسيله بزرگان نخعى كوفه كه از بى عدالتى ها در رنج بودند، شكل گرفت و مالك بن حارث نخعى از شيعيان على(ع) رهبرى جنبش مخالفان كوفى عليه عثمان را به دست گرفت. آنان خواهان عزل عثمان و خلافت على(ع) بودند.ح:
1- در بيعت با اميرمؤمنان على(ع) قبايل يمنى و نزارى شركت داشتند، ولى يمنى ها كه در دوران عثمان مورد بى مهرى واقع شده بودند، اشتياق بيشترى براى اين كار نشان دادند. در عين حال از فهرست قاعدين برمى آيد برخى آنان از شاخه هاى بجيله و كِنْدَه و انصار بودند. فهرست كارگزاران على(ع) شامل سى نفر يمنى حكايت از نفوذ بيشتر يمنى ها در نظام حكومتى على(ع) دارد.2- در جنگ جمل ياران على(ع) از هر دو گروه يمنى ها و نزارى ها شامل 37 درصد يمنى و 63 درصد نزارى و ياران ناكثين 25 درصد يمنى و 75 درصد نزارى بودند. در اين صورت قبيله معيار صف بندى نبود و به واسطه نگرش متفاوت در عقيده براى اولين بار در تاريخ اسلام شاهد رو در رويى بومى به جاى صف بندى قبيله اى هستيم، آن چنان كه افراد ازد بصره در مقابل ازد كوفه قرار گرفتند.3- تحليل آمارى از پيكار صفين نشان مى دهد ياران على(ع) 58 درصد نزارى و 42 درصد يمنى و ياران معاويه 59 درصد يمنى و 41درصد نزارى بودند. در اين صورت معيار صف بندى شام و عراق عقيدتى بوده است نه قبيله اى و بيشتر ياران معاويه يمنى بودند. در جبهه على(ع) قبايل يمنى هَمْدان و مَذْحِجْ و نزارى ربيعه بيشترين فداكارى و از جان گذشتگى را داشتند. در جبهه معاويه قبايل يمنى عَك، حِمْيَر، لَخم، اَشْعَر و شاخه هاى سَكون و سَكاسِك كِنْدَه بيشترين مدافعان وى بودند. از سوى ديگر اشرافيت يمنى با كمك اشرافيت ربيعه عامل اختلاف و شكاف در سپاه على(ع) بود و جنگ را بدون نتيجه به سود خود خاتمه داد.4- بافت قبيله اى جنبش خوارج از قبايل مختلف يمنى و نزارى كوفه شكل گرفته بود و رهبرى آنان با يمنى ها بود، برخلاف نظر برخى از پژوهشگران بيشترين نيروى خوارج از تميم و بكر نبود.5- ساختار قبيله اى غارات نشان مى دهد قبايل يمنى در دو رويه دشمنى و همكارى با على(ع) حركت مى كردند آن گونه كه مردم حِميَرى شهر جَنَد از دشمنان سرسخت على(ع) بودند، و مردم جَيْشان از حِمْيَر و هَمدانيان ساكن يمن بيشترين حمايت را از على(ع) داشتند و در اين راه كشته هاى بسيارى دادند.ط:
بافت قبيله اى قيام حُجربن عَدى و مُسْلِم بن عَقيل از قبايل نزارى و يمنى كوفه تشكيل مى شد. اگر چه گزارش مستندى در باره حضور رهبران سنتى شيعه سليمان بن صُرد و عدى بن حاتم در اين دو قيام وجود ندارد، ولى قبايل يمنى و نزارى كوفه با شور و علاقه گسترده اى در آن ها شركت جستند. سرانجام زياد و پسرش عبيدالله با استفاده از نيروى اشرافيت قبيله اى به ويژه يمنى ها قيام حُجر و مُسلم را سركوب كردند.ى:
در واقعه روز عاشورا ياران امام حسين(ع) از قبايل يمنى و نزارى بودند. از شمار هفتاد و دو نفر شهداى كربلا، سى وچهار نفر آنان يمنى بودند. از اين شمار به ترتيب هَمْدانيان، مَذْحِجيان و انصار بيش از ديگر قبايل يمنى به شهادت رسيدند. از سخنان برخى از آنان همچون بُريرّبن حُضَير هَمدانى، ابوثُمامه زيادبن عمرو هَمْدانى و زُهَيربن قين بَجَليّ برمى آيد آنان با يك انتخاب باشعور و آگاهانه و عاشقانه مبتنى بر شناخت عميق نسبت به مقام و موقعيت امام حسين(ع) كه او را جانشين رسول خدا(ص) و حامل ميراث نبوى مى دانستند، در راه وى گام برداشتند و شهادت را اختيار كردند و به او گفتند: «به خدا از تو جدا نمى شويم تا جان هاى خود را فدايت كنيم». بدين سان حركت آنان مبتنى بر عقيده به مبانى شيعه و انتخاب آگاهانه بود و هيچ گونه گرايش قبيله اى، قومى و موروثى در آن راه نداشت. در اين صورت برخلاف نظر برخى محققان انتخاب عقيده شيعى از سوى برخى مردم جنوب عربستان ارتباطى با ميراث تاريخى و حكومت هاى باستانى يمن كه گرفتار يك گسست عميق شده بود، ندارد. نظام سياسى يمن از قرن چهارم ميلادى ماهيت قبيله اى داشت، ميراث فرهنگى و تمدن باستانى يمن فرو ريخته بود و از نظام موروثى جز خاطره اى براى آنان باقى نمانده بود. محبّت هَمدانيان به خاندان پيامبر(ص) و على دوستى آن ها از ارتباط نخستين ايشان در يمن با على(ع) آغاز مى شود. بدان گونه كه در فصل هاى ششم و هفتم بر ما روشن شد اشراف حِمْيَرى و كِنْدى كه بيش از ديگر قبايل يمنى ادعاى پادشاهى موروثى را داشتند، بيشترين ضربات را در صفين و خنثى سازى اهداف على(ع) و در قيام هاى حُجر، مُسْلِم و مختار بر پيكر تشيع وارد ساختند. نبايد فراموش كرد بيشترين نيروى عبيدالله بن زياد را در كربلا اشراف يمنى كوفه تأمين كردند و قاتل حسين بن على(ع) دو نفر يمنى بودند، همان گونه كه قاتل امير مؤمنان على(ع) نيز يمنى بود.همين مسائل تأكيدى بر بى تأثيرى نظام موروثى بر پذيرش تشيع به وسيله يمنى ها مى باشد، پس شيعيان يمنى و نخبگان آن در دوره مورد بحث هم در تحكيم قدرت سياسى نظامى شيعه و جنبش هاى اجتماعى آن و گسترش جغرافيايى و فرهنگى شيعه نقش بسزايى داشتند و هم در مخالفت و مبارزه با آن مؤثر بودند.ك:
موقعيت يابى شيعه در دوره مورد بحث نشان مى دهد اولين مراكز شيعه شهرهاى مدينه، كوفه و اطراف آن، مدائن و برخى محله هاى بصره بود و يمنى ها همراه با نزارى ها در گسترش آن نقش مؤثرى داشتند. شيعه به وسيله يمنى ها در شهرهاى تَباله، جَيْشان، صنعا، مأرب و سرزمين هَمْدان و مَذْحِج گسترش پيدا كرد. بدين سان در مناطق وسيعى از يمن شيعه گسترده بود و به همين جهت ابن عباس در مكه به امام حسين(ع) گفت: «اگر قصد رفتن دارى به سوى يمن برو كه در آن جا قلعه ها و دره ها و سرزمين پهناورى است كه شيعيان پدرت آن جا هستند.»ل:
از حوادثى كه مورد بررسى قرار گرفت، روشن مى گردد
:
1- گروش يمنى ها به تشيع در دو شكل ميدان بروز و ظهور داشت.الف: گروهى عقيده شيعى آنان مبتنى بر يك شناخت عميق و احساس پرشور مذهبى بود كه تا پايان عمر بر آن پايدار بودند و جان خود را بر سر اين راه مى باختند.ب: گروه ديگرى كه عقيده شيعى آنان مبتنى بر شناخت عميق و پرشور نبود و ديدگاه آنان وابسته به شرايط و مقتضيات سياسى، اجتماعى و فرهنگى حاكم بر جامعه بود و جهت گيرى عقيدتى آنان بى ثبات بود. گاهى با على(ع) و فرزندانش همراهى مى كردند و گاه بى تفاوت و يا در جبهه مخالف آنان قرار مى گرفتند.2- شيعيان در سير حوادث به نام هاى مختلفى از جمله شيعه خاندان پيامبر(ص)، شيعه، شيعه على(ع)، شيعه ابوتراب، شيعه رسول و خاندان رسول (ص)، بر دين على(ع)، شيعه حسن بن على(ع)، شيعه حسين بن على(ع) و ترابيان ناميده مى شدند و دشمنان آنان به نام شيعيان عثمان، بر دين عثمان و خونخواهان عثمان ناميده مى شدند.م: يكى از بازتاب هاى قيام امام حسين(ع) جنبش توابين بود كه هسته رهبرى آن را شيعيان عرب يمنى و نزارى كوفه تشكيل مى دادند. اساس اين قيام بر بازگشت از گناه، خونخواهى خاندان رسول الله(ص)، واگذارى حكومت به آنان و شهادت خواهى بود.ن: بازتاب ديگر واقعه كربلا قيام مختار با شعار خونخواهى خاندان پيامبر(ص)، در كوفه بود. پيروزى نخستين مختار مرهون همراهى يمنى هاى كوفه بود. اگرچه در همه مراحل اين قيام يمنى ها و سپس «موالى» نيروى اصلى آن را تشكيل مى دادند، ولى نزارى ها همانند بنى اسد و عَبْدالقَيْس با مختار همكارى داشتند. توجه مختار به موالى و برنامه هاى اجتماعى وى سبب مخالفت اشراف كوفه با وى شد و بيش از همه رهبران هَمْدان و كِنْده مشتاقانه در طرح براندازى برضد او شركت كردند، ولى طرح آنان با كوشش يك قهرمان يمنى خنثى شد. حكومت مستعجل مختار سرانجام با اتحاد و همكارى اشراف كوفه و زُبيرى ها سرنگون شد، ولى بازتاب آن به مهاجرت اعراب يمنى مَذْحِج و اَشْعَر به ايران منجر شد و شيعه به وسيله اين عناصر يمنى به ايران مركزى راه يافت.ص: بدين سان در همه مراحل فراز و نشيب خلافت، جنبش ها، حركت هاى اصلاحى و اجتماعى شيعه در دوره مورد بحث، نيروهاى قبايل عرب يمنى و نزارى در كنار هم در آن ها شركت داشتند، در مقابل نيروهاى مخالف و سركوبگر اين حركت ها نيز از هر دو گروه قبايل يمنى و نزارى بودند. در اين صورت معيار همراهى و مخالفت با شيعه و جنبش هاى آن عقيده بود نه يمنى يا نزارى بودن، البته ملاحظات قبيله اى و بومى در درجات شدت و ضعف آن تأثير داشته است.