4. مصادره محاربان : - مکتب و مصلحت (6) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مکتب و مصلحت (6) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. مصادره محاربان :

امام(ع) در خاتمه جنگ جمل ,اموال[ طلحه] را مصادره و تقسيم نمودند [44] . ناقلان و راويان وقائع جمل ,از مصادره موثران ديگر جنگ جمل , حكايتى ننموده اند. مسلمااگراموال زبير و يا عايشه و ... نيز مصادره و تقسيم شده بود, مخفى نمى ماند. تفاوت برخوردامام(ع) نسبت به اموال طلحه با ديگر حادثه سازان واقعه جمل , بى توجه به شرايط مختلف اجتماعى و زمانى نبوده است .

5. خدعه در جنگ :

امام در جنگ , تاكتيكهاى فريب دهنده دشمن را, روا و جائز مى شمردند. به عنوان نمونه در موقعيتى خاص ,امام , رو به آسمان كردند و سرفرود آوردند و گفتند:[ صدق الله و رسوله]. خدا و پيامبرش راست گفتند. كنايه اى از وعده پيروزى و تحقق آن . جمعى در مجاورت حضرت بودند و گفتند: مراد چيست ؟امام فرمودند:

[ انى رجل محارب والحرب خدعه]. [45]

من مرد جنگم و جنگ , با فريب است و خدعه .

اين روش فريب دهندگى دشمن را,امام در سياست داخلى نيز به كار مى گرفتند. يكى از واليان امان نقل مى كند كه امام من را بر[ عكبرا] نصب كرد و در حضور مردم منطقه فرمود:

[تمامى خراج رااز آنان وصول كن و نبايداز تو ضعف و قصورى را در اين راه , مشاده كنند و]....

و سپس به من فرمود:

[ظهرگاه پيش من بيا].

و من رفتم .امام در آن موقع فرمود:

[ انى لم استطع ان اقول لك الاالذى قلت بين ايديهم لانهم قوم خدعه].

من جز آنچه در آنجا گفتم , نمى توانستم اظهار كنم زيرا آنان مردمى فريبكارند.

سپس امام , مرا به نرمى و ملايمت با مردم در جذب ماليات و خراج , دستور دادند. توصيه هاى امام در حدى بود كه من اظهار كردم كه دراين صورت , همانطور كه رفته ام , به خدمتتان باز خواهم گشت (و مالياتى جمع نخواهد شد.)امام فرمودند:

[وان تجيئنى كما ذهبت]. [46]

هر چند آن چنان كه رفته اى , باز گردى .

در مجموع ,امام صحنه جنگ را عرصه نظامى محض تلقى نكردند. در باورامام , دهها زمينه و ضميمه ديگر را بايدافزود تا به توفيق نزديك شد و دراين ميان , مصلحتها و شرايط تعيين كننده اند.

متخلفان از جهاد: در دوره خلافت , كسانى بودند كه از حضور در صحنه هاى جنگ سرباز زدند. در كتابهاى روائى و تواريخ , نقل شده است كه امام(ع) سهميه بيت المال آنان را قطع كردند و در مقابل اعتراض كسانى چون[ عبدالله عمر], آن را مقابله به مثل تخلف و ترديد در حضور جنگ دانستند [47] .

در مورد ديگرى ,امام , در مقابل ترديدهاى گروهى از حضور در جنگ صفين , عذر آنان را پذيرفت و يا آنان را به جبهه هاى دفاعى مقابل مشركين اعزام كرد. به عنوان نمونه گروهى از ياران عبدالله بن مسعود, محضرامام آمدند واز آن حضرت خواستند كه چون در ترديدند, در لشكر امام نباشند و بر جنگ و نزاع نظارت كنند واگر تجاوزگر را شناختند, عليه او برزمند.امام(ع) فرمودند:

[مرحبا واهلا هذا هوالفقه فى الدين]. [48]

شناخت دينى , همين است .

و يا گروهى ديگر كه در آن جمع ,[ ربيع بن خيثم] بود,ازامام تقاضا كردند كه از جنگ صفين فاصله بگيرند و در مرزها, به جهاد و دفاع بپردازند وامام , اين خواسته را پذيرفت [49] .

مشاهده مى كنيم كه امام , بدون سلب امتيازات , اين گروهها را مى پذيرد و سخن از حذف و قطع حقوق مالى نيست . در ارتباط با متخلفان , برخورد ديگرى رااز يكى از فرماندهان لشگر امام (ع) مى بينيم. [ نصر بن مزاحم] مى نويسد:

مالك بن حبيب (يربوعى ), مردى از كناره گيران ازامام على(ع) را گردن زد و... [50].

آنچه دراين بخش , مورد نظر بود, دسترسى به اين نتيجه است كه روشهاى گوناگون برخورد با متخلفان از حكومت و جهاد, چيزى جز به اعتبار تفاوت شرائط و مصالح نبوده است . حكومت علوى با كناره گيرى از جنگ , برخوردى يكسان نشان نداد:از گروهى امتيازات مالى و شهريه حكومتى را قطع كردند و گروهى ديگر را معذور شمردند و در كارهاى ديگر از آنان استفاده نمودند و جمعى ديگر به جرم اين تخلف , به قتل رسيدند.اين تنوع برخورد را, همانطورى كه اشاره رفت با ديدگاه مصلحتى و حكومتى , مى توان تفسير و توجيه كرد.

/ 17