مـقـدمـه يـكـم:بـسيارى از احكام فقهى, ضرورى و بديهى نيستند و راه دستيابى به آنها اعمال نظر و اقامه دليل و برهان است.(ان الاحكام الشرعيه ليست من الامور الضروريه التى لايحتاج اثباتها الى دليل وانما هى امور نظريه يتوقف على الدليل و البرهان.)22احـكـام شـرعى, امورى روشن و ضرورى كه براى ثابت كردن آنها نيازى به دليل نباشد, بلكه امورى نظريند كه بستگى بر دليل و برهان دارند.
مقدمه دوم:
قاعده هاى اصولى كبراهاى قياسها و برهانهايى را تشكيل مى دهند كه در عرصه استنباط, براى دستيابى به احكام اقامه مى شوند.نتيجه اين كه:قاعده هاى اصولى ضرورى هستند.گفتنى است اين نتيجه, در واقع روشن است و نيازى به ذكر دو مقدمه ياد شـده ندارد, بلكه يادآورى دو مقدمه براى واداشتن طرف مقابل ضرورت مى يابد.وحيد بهبهانى مى نويسد:(احتياج المجتهد الى هذا المسأل بديهى.)23
قياس دوم:
مـقدمه يكم:قاعده هاى اصولى, خود, نظريند و نه بديهى. وحيد بهبهانى مى نويسد:(ليس احد الطرفين فى هذه المسأل بديهيا.)24هيچ يك از دو سوى هر مساله اصولى, بديهى نيست.
مـقدمه دوم:
اين قاعده ها را نمى توان (عن تقليد) به كار بست; زيرا:(لـو كـانـت تقليديه لادى الى التقليد من الاحكام لان النتيجه تتبع اخس المقدمتين.)25اگـر قـاعده هاى اصولى از سوى تقليد, دريافت و به كار بسته شوند, به تـقـليد در احكام مى انجامد, چه آن كه نتيجه تابع اخس دو مقدمه است.نـتيجه قياس اول:(نياز به قواعد اصولى) انديشه اخباريان را درهم مى ريزد و نتيجه قياس دوم: (نياز به طرح تحقيق و تدوين مسأل اصولى) خط بـطـلان بـر انـديـشه كسانى مى كشد كه به علت سرخوردگى از سير بحثهاى تـورم زاى اصول, به زيادروى كشيده شده و ندانسته پرداختن به اصول را زيـر سوال بردند, بى آن كه بسيارى از قاعده هاى آن را كنار بگذارند. امـام خـمـينى, هر دو نتيجه را در عبارتى كوتاه مورد توجه قرار داده است:(ضـروره تـقوم استنباط كثير من الاحكام با تقان مسأله و بدونه يتعذر الاستنباط فى هذا الزمان.)26روشـن است استنباط بسيارى از احكام بر پايه محكم و استوار مسأل علم اصول قرار دارد و بدون آن استنباط در اين زمان, امكان ندارد.در عـبـارت بالا, هم از نياز استنباط به قاعده هاى اصولى سخن به ميان است و هم از ضرورت محكم و مستدل سازى قواعد اصولى.2. ديـدگاه كسانى كه كوتاهى كرده اند:مشكل اصول اين است كه نسبت به آن تندروى و كندروى شده و مى شود. بايد اعتراف كرد: كم نيستند كسانى كه اكنون دچار ديدگاه تفريطى هستند.در زير اين ديدگاه را بر مى شمريم: