بايد مبانى سلف را قبل از هر چيز شناخت, چه آن كه ايـن مـبناشناسى راه برخورد با فتاواى سلف و نوع و چگونگى بهره گيرى از آن را روشـن مى كند تا هنگامى كه ندانيم شيخ صدوق يا شيخ طوسى در افـتـإ از چه مبناهايى بهره گرفته اند و در هر مساله فتوا را بر چه مـبـنـاى اجـتـهادى يا غير اجتهادى رقم زده اند, نمى توانيم استفاده شـايـسـتـه را از فتواى آنان در استنباط ببريم, استفاده هايى كه گاه سرنوشت استنباط و فقه را رقم مى زنند.امام خمينى به اين موضوع اشاره كرده است:(ولابـد لـلـطـالـب الاعتنإ بكلمات امثالهم و بطريقتهم فى الفقه وطرز اسـتنباطهم فانهم اساطين الفن مع قربهم بزمان الأمه(ع) وكون كثير من الاصـول لـديـهـم مـمـا هى منقوده فى الاعصار المتاخره حتى زمن المحقق والعلامه.)104جـويـنـدگـان فـقه بايد به سخنان پيشينيان و راه آنان در فقه و شيوه اسـتـنـباط آنان توجه كنند. آنان استوانه هاى فن هستند و زمان ايشان بـه عـصـر امـامان(ع) نزديك بوده است. بسيارى از اصول نزد آنان وجود داشـتـه كـه در دوره هاى بعد, حتى در زمان محقق و علامه, اين اصول در دسترس نبوده اند.مـبـنـاشـنـاسى سلف, بحثى مهم و پردامنه و نيازمند تحقيقى جامع است. مـتـاسـفـانه چنين تحقيقى هنوز به صورت بايسته انجام نگرفته است. هر چـنـد كـه جـسـته و گريخته نكاتى در فرق بين دو مدرسه قميها با محور بـودن شـيخ صدوق و بغداديها, با محور بودن شيخ مفيد, ارأه شده است.
2. فـتـواشـناسى سلف:
همان گونه كه گذشت, فتواشناسى سلف از دو مرحله تشكيل مى شود كه در زير شرح خواهيم داد:الف. ضابطه شناسى دستيابى به فتاواى سلف:سـلـف فـتـاوى را در قـالبها و الفاظ خاصى مى ريخته, كه با قالبها و الـفـاظـ مـورد اسـتفاده در فتوا دهى زمانهاى بعد تفاوت اساسى داشته اسـت, بـدون بهره گيرى از نور اين ضوابط نمى توان فتاواى آنها را به دسـت آورد. گاه انسان در نسبت دادن ديدگاهى به آنان, به خطا مى افتد و گـاه نـيـز به خاطر ناآشنايى به معيارها و ملاكها, فتواهاى آنان از نـظـرهـا پـوشيده مى مانند اين موضوع نيز زواياى گسترده و ناگفته اى دارد و نيازمند تحقيقى بايسته است.105ب . پژوهش و جست وجو براى دستيابى به فتاواى سلف:آنچه به عنوان سلف شـنـاسـى رواج يافته, بيش تر به معناى جست وجو و پژوهش براى دستيابى بـه فـتـاواى عالمان است و بس (كه البته اين نيز, لباس عمل چندان در اسـتنباطها نپوشيده است) از مبناشناسى و ضابطه شناسى كه گذشت, بحث و خـبـرى نـيست. به هر حال, جست وجو و پژوهش در ديدگاههاى سلف, ضرورتى پرهيز ناپذير براى فقه است.(لو لم يطلع عليها راسا لايمكن الاجتهاد والفتوى.)106اگـر از فـقـه پيشينيان اطلاع حاصل نيايد, اجتهاد در فتوا دادن امكان پذير نيست.خـلاصـه آنـچـه در ايـن بـحث(سلف شناسى) گفتيم اين كه: بدون آگاهى از فـتـاواى سـلف, اجتهاد انجام نمى پذيرد و بدون آگاهى از ضابطه شناسى فـتـواى سلف, فتواهاى ايشان شناخته نمى گردد و بدون مبنا شناسى سلف, چـگونگى بهره گيرى درست از فتواهاى اينان, آشكار نمى گردد, پس به هر سه مقوله جداگانه نظر بايد انداخت.