الـف. واژه گـرايـى: - پیش نیازهای اجتهاد از نگاه امام خمینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیش نیازهای اجتهاد از نگاه امام خمینی - نسخه متنی

احمد مبلغی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


الـف. واژه گـرايـى:

كـسانى كه زياده از اندازه, به واژه هاى علمى و مـعـانـى دقيق آنها دل مى سپارند, به يقين در مواردى قدرت درك معانى عرفى را از دست مى دهند.

امام خمينى در اين زمينه مى نويسد:

(قـد يقع الخلط لبعضهم, بين الاصطلاحات الدأمه فى العلوم الفلسفيه او الادق منها و بين المعانى العرفيه.)95

گاه شمارى از عالمان ميان واژه هاى رايج در دانشهاى فلسفى يادقيق تر از آن و ميان معانى عرفى درهم مى آميزند.

ب. تـاويل گرايى:

گاه انسان به تاويل گرايى دچار مى شود و اين حالت, توانايى و شم استظهار عرفى را از وى سلب مى كند.

وحيد بهبهانى مى نويسد:

(ان لايـانس بالتوجيه والتاويل فى الآيه والحديث الى حد يصير المعانى الـمـوولـه من جمله المحتمله الماديه للظاهر المانعه عن الاطمئنان به كـمـا شـاهـدنا من بعض ولايعود نفسه بتكثير الاحتمالات فى التوجيه فانه ايضا ربما يفسد الذهن.)96

نـبـايـد به توجيه و تاويل آيه يا حديث, تا آن جا انس گرفت كه معانى تـاويـلـى, بـا مـعناى ظاهر برابر گردد و در نتيجه, از اطمينان پيدا كـردن بـه مـعـنـاى ظاهر جلوگيرى كند, آن گونه كه ما در برخى مشاهده كـرده ايـم. نـبـايـد خود را به فراوان سازى احتمالها در توجيه عادت دهد, چه آن كه اين نيز ذهن را فاسد مى كند.

ج. ريزبينى:

با پرداختن پيوسته به نكته هاى دقيق دانشها, رفته رفته, نـگـاه انسان ريزبين مى شود. اين ريز بينى, گرچه در بسيارى از موارد دسـت مـايه ابتكار و پيشرفت دانش, و در نتيجه خوش آيند و ضرورى است; امـا از سـويى به از بين رفتن نگاه عرفى در انسان مى انجامد; از اين روى بايد چاره اى انديشيد كه از اين نتيجه منفى در امان ماند.

از بين رفتن نگاه عرفى, ناموفقى در استنباط حكم شرعى را در پى دارد; چـه آن كـه واژگـان و عـبـارتهاى شرع, بر پايه معانى عرفى شكل گرفته است.

امام خمينى در اين باره مى نويسد:

(... الاحـتـراز عـن الـخلط بين دقأق العلوم والعقليات الرقيقه وبين الـمـعـانـى الـعرفيه العاديه فانه كثيرا مايقع الخطا لاجله كما يتفق كـثيرا لبعض المشتغلين بدقأق العلوم حتى اصول الفقه بالمعنى الرأج فـى اعـصـارنـا الـخلط بين المعانى العرفيه السوقيه الرأجه بين اهل المحاوره المبنى عليها الكتاب والسنه.)97

بـايـد از درهـم آميختن ميان دقايق دانشها و ريزبينيهاى عقلى و ميان مـعـانـى عـرفـى و عادى دورى جست. در بسيارى از اين موارد, اين درهم آمـيـخـتگى منشا اشتباه در استنباط است. شمارى از كسانى كه به دقايق دانـشها و حتى اصول فقه, به معناى رايج آن در اين عصر, سرگرم هستند, در مـواردى بـسـيار معانى عرفى و بازارى رايج نزد اهل محاوره را, كه كـتـاب و سـنت بر پايه آن بنا شده است, با دقتهايى خارج از فهم عرف, درهم آميخته اند.

ريـزبينى, كه در سايه دقايق و ريزه كاريهاى دانشها رشد مى يابد, ذهن را بـه شـبـهـه سـازى دچـار مى كند. شبهه سازى اوج ريزبينى زياده از انـدازه اسـت كـه با وجود آن, به طور قطع, جريان عرف شناسى به از هم گسستگى و آشفتگى دچار مى شود.

وحيد بهبهانى به اين موضوع توجه نشان داده و مى نويسد:

(ربـمـا يدخل فى ذهن المجتهد بعض الشبهات فيصير ذهنه مووفا فى معرفه الـعـرف مـع انه من جمله العرف ولايفهم مثلهم لتطرق الشبهه... ومن لم يتفطن بما ذكرناه يخرب كثيرا فى الفقه.)98

گـاه ورود بـرخى از شبهه ها به ذهن مجتهد, به آفت زدگى در شناخت عرف مـى انجامد. اين راه يافتگى شبهه به ذهن, سبب مى شود كه مجتهد همچون عـرف نـيـنـديـشـد, بـا آن كـه از عرف است... كسى كه به آنچه گفتيم, هشيارانه ننگرد, فقه را در موارد بسيار ويران مى كند.

/ 20