شـمـارى از سـنـيـان نـيـز آن را قول درست مى دانند, مانند غزالى44, بيضاوى45, اسنوى46 و بدخشى47.اين گروه دليل آورده اند كه از خطاپذيرى اجتهاد, بدون منطق نمى توان ايمن گشت.امام خمينى مى نويسد:(منها تعلم المنطق ...لئلا يقع فى الخطا لاجل اهمال بعض قواعده.)48 يـادگيرى منطق ضرورى است, تا شخص در اثر نگه نداشتن قواعد به اشتباه دچار نشود.غـزالـى نيز ضمن وصف كردن منطق به معيار و تراز دانشها, استدلال ورزى در دانـش را بـدون مـنـطق, غير درخور اطمينان به شمار مى آورد.49 با دقـت در ايـن دلـيـل, مـى توان به سستى دليل كسانى كه منطق را ضرورت اجتهاد نمى شمارند, پى برد.ايـنان, بر اين باورند كه با توجه به خودبه خودى بودن جريان منطق در انديشه, نيازى به شناختن آن نيست.پـاسـخ اين است جريان خودبه خودى منطق را نبايد امرى ضمانت شده براى هـمـه جـاهـا دانست. در جاهايى كه انديشه در راهى سخت و پرفرازونشيب قـرار مـى گيرد, انديشه را بايد لحظه به لحظه و گام به گام, با منطق آگاهانه و عالمانه تراز كرد و گرنه, به كام اشتباه فرومى افتد. تكيه بـر جـريـان خودبه خودى منطق, در استدلالهاى عادى و آسان و درست است; امـا در موارد پيچيده و هنگامه هجوم انديشه هاى درهم تنيده آيا راهى جـز تكيه كردن بر قواعد منطق,موجود است؟و دليل قول دوم (ضرورت منطق) انـگـشـت اشـاره بـه همين نكته اساسى دارد; يعنى بدون منطق نمى توان براى درست بودن استدلال در همه موارد ضمانت داد.وحـيـد بـهبهانى نيز ضرورت منطق را از همين زاويه ديده است. او وجود مـباحث پيچيده و درهم تنيده را در منطق, دليل ضرورت منطق گرفته است. بـه اعـتـقـاد او دانـش اصول, از جمله دانشهايى است كه كانون شكها و شـبـهه هاى بى مرز و شمار گشته;از اين روى, استدلال در آن جز با منطق استوار نمى گردد.وحـيـد بـهـبهانى در تاكيد روى منطق, تا آن جا پيش مى رود كه تقليدى نـيـنديشيدن را در فقه و دانشهاى وابسته و از جمله اصول, به نگهداشت منطق پيوند مى دهد و مى نويسد:(والاحـتـيـاج اليه لتصحيح المسأل الخلافيه وغيرها من العلوم المذكوره اذلا يكفى التقليد سيما فى الخلافيات....)51نـيـاز بـه مـنـطق براى صحيح كردن مسأل اختلافى و غير اختلافى در اين دانشهاست; زيرا تقليد بويژه در مسأل اختلافى روا نيست.بـررسـى بـحـثهاى امام خمينى نشان مى دهد كه از قالبهاى منطقى بسيار بـهـره برده است. پيروزى چشمگير امام را در نقد ديدگاهها, نبايد غير وابسته به تكيه او بر اين قالبها ديد. پرداختن به جزئيات اين موضوع, به مجالى ديگر نيازمند است.از دلـيـل دوم آنان كه ضرورت منطق را باور ندارند نيز, چنين مى توان پـاسـخ داد كه: اجتهاد اصحاب امامان(ع) به دليل پيچيده نبودن اجتهاد در آن روزگـار, كـم هـزيـنـه بـوده است و نياز به منطق, همان طور كه گفتيم, در بحثهاى پيچيده,جدى و قطعى مى نمايد.