بیشترلیست موضوعات جايگاه مصلحت در انديشؤ امام خميني سرآغاز 1. فصل اوّل ـ آشنايي با ماهيت مصلحت فصل دوّم ـ رابطؤ مصلحت و احكام شرعي 1. مصالح مرسله نقد و بررسي اين نسبت: مباني نظريؤ مصالح مرسله د. مصلحت عمومي باشد نه شخصي.22 ديدگاه شيعي در باب نظريه مصالح مرسله 2. سد ذرايع بنيان نظريه سد ذرايع 1 ـ آيات قرآن 2ـ روايات 3 ـ عقل نتيجه بحث 3ـ عرف دلايل حجيت عرف نظر شيعه در مورد عرف 4. استحسان نكتهاي بسيار با اهميت 2 ـ لزوم نظارت فقيه اعلم خلاصه آنچه گفته شد و پاسخ به چند پرسش توضیحاتافزودن یادداشت جدید
و گاه عنواني است كه ثانياً و بالعرض و با در نظر گرفتن عوارض و اضافات براي عمل ثابت ميشود، مثل عنوان مشقّتآميز بودن عمل و ...حكمي كه عنوان موضوع آن اولاً و بالذات ميباشد، حكم اوّلي و حكمي كه عنوان موضوع آن ثانياً و بالعرض است، ثانوي ناميده ميشود.بنابراين، اولي و ثانوي بودن حكم، در واقع دو وصف به حال متعلق ميباشند؛ يعني در حقيقت صفات، عنوان ماخوذ در موضوع حكمند.عناوين ثانويه منحصر در دو عنوان ضرورت و اضطرار نيست، بلكه موارد متعددي را در اين باب برشمردهاند، از جمله: ضرورت و اضطرار، ضرر، عسر و حرج، مقدمؤ واجب يا حرام، تزاحم اهم و مهم، نذر و عهد و يمين و ... و اين نگارنده يكي از آرزوهايش اين است كه در صورت تهيؤ اسباب لازم، روزي مجموعهاي از عناوين ثانويه به همراه ادله و كاركردهاي هريك را كه پس از استقراي فقه تهيه نموده است به دست انتشار بسپارد.از ميان اين عناوين، برخي، مثل ضرورت، ضرر، عسر و حرج، تقيه، مقدميت براي واجب يا حرام و تزاحم اهم بر مهم را ميتوان در ارتباط با مصلحت ديد، چرا كه در همؤ اين موارد، مصلحتي ارجح وجود دارد كه موجب انطباق حكم ثانوي ميشود و با اين بيان ميتوان بسياري از عناوين ثانوي را به تعارض مصلحت اقوي با مصلحت ضعيفتر ارجاع داد.نتيجه حاصله اين است كه: مصلحت با موضوعات احكام ثانوي مرتبط است، برخلاف احكام اوليه كه موضوعات آنها اموري ثابت و بالذات هستند كه براي ثبوت، نياز به تحقق واسطهاي به نام مصلحت نداشته و امرشان دائر بين بود و نبود و هست و نيست ميباشد. جمع بين احكام اوليه و ثانويه، موجب برقراري توازن در نظام قانونگذاري اسلام شده و آن را از ديگر نظامات متمايز ساخته است.دكتر يوسف القرضاوي نويسنده محقق عرب در اين باره مينويسد:"انّ من اجلي مظاهر التوازن والوسطية التي بها يتميز نظام الاسلام و بالتّالي يتميزبها مجتمعه عن غيره التوازن بين الثبات و التّطور... فهو يجمع بين الامرين في تناسق مبدع، واضعاً كلاً منهما في موضعه الصحيح... الثبات فيما يجب ان يخلّد و يبقي و المرونة فيما ينبغي ان يتغيّر و يتطوّر".48در اين جا سوالي كه مطرح ميشود اين است كه تشخيص تحقق با عدم تحقق مصلحتي كه موضوع احكام ثانويه را ميسازد برعهدؤ كيست؟ پاسخ اين سوال در بخش احكام فردي و شخصي روشن است، چه، تشخيص بود و نبود موضوع حكم ثانوي برعهدؤ خود شخص است و اينكه گفته ميشود تعيين موضوعات احكام به عهدؤ فقيه نيست، در همين زمينه مطرح ميگردد. و اما جواب پرسش فوق در بخش احكام اجتماعي و عمومي موكول به فصل آينده ميباشد.فصل چهارم ـ مصلحت در بُعد اجتماعي آن (مصلحت عمومي)شكي نيست كه حاكميت يك اجتماع بايد مصالح جامعه را در نظر گرفته و بر اساس آن به ادارؤ شئون مختلف بپردازد.امروزه اين اصل پذيرفته شده است كه مجوز اصلي عملكرد دولت، حاكميت مصلحت ملّي ميباشد، شرع مقدس اسلام نيز بر اين امر تاكيد دارد كه حكومت و والي بايد به ادارؤ جامعه براساس مصالح عمومي بپردازد.آن چه در اين بخش، به دنبال آن هستيم پاسخ به چند سوال زير است:1. دلايل ديني لزوم مراعات مصلحت عمومي از سوي حاكميت چيست؟2. مصلحت ملي چيست و چه معيارهاي براي تعريف آن وجود دارد؟3. آيا مصلحت در بُعد اجتماعي و جنبؤ عمومي آن(مصلحت ملّي) ميتواند مبناي قانونگذاري قرار گيرد؟ و اگر چنين است، اين قانون جزو كدام دسته از احكام شرع است و جايگاه آن در شريعت كجاست؟