الف: "وَ لا تسبّوا الذينَ يدْعوُنَ مِن دونِ اللّه، فيسبّوا اللّه عدواً بغَير علمٍ، كذلك زيّنا لكلّ اُمّةٍ عَمَلَهُم، ثمّ الي ربّهم مَرْجِعُهُم فيُنَبِئُهُم بِماكانوُا يعمَلوُنَ" *در اين آيه از دشنام دادن به مشركين به علّت اين كه موجب مقابله به مثل ايشان و دشنام به ذات مقدس الهي ميگردد نهي شده است، بنابراين يك عمل(سبّ مشركين) به خاطر آن كه ذريعه و وسيلؤ گناه(سب خدا) ميباشد حرام گرديده است.ب: "... وَ لايُضْرِبْنَ بِارجُلهِنّ لِيعْلَمَ ما يُخفينَ من زينتهِنّ..." **در اين آيه نيز از كوبيدن پاي بر زمين كه موجب آشكار شدن زينتهاي مخفي زنان و در نتيجه تحريك مردان نسبت به ايشان ميشود نهي شده است؛ يعني باز هم عملي(كوبيدن پاي بر زمين) به خاطر آن كه وسيلؤ تحقق گناهي به شمار ميرود، محكوم به حرمت گرديده است.نويسنده دانشمند كتاب اصول العامة للفقه المقارن در پاسخ اين آيات ميگويد: "در اين روايات و نظائرشان تصريح شده است كه تحريم عمل، به خاطر وسيله بودن براي معاصي است نه به خاطر مفسده ذاتي اعمال، و اگر شك كنيم كه حرمت عمل، نفسي است يا غيري، مقتضاي اطلاق نفسي بودن است، زيرا غيريّت، نيازمند بيان زائد ميباشد و با عدم بيان زائد، اخذ به اطلاق ميشود".36به عقيده ما اين پاسخ مورد مناقشه ميباشد. زيرا به حسب ظاهر حرمت سبّ آلهؤ مشركين و زدن پاي بر زمين معلّل گرديده و گفته شده است: "فيسبّوا اللّه بغير علم...(يا) ليعلم ما يخفين من زينتهن..." و اين تعليل اناطؤ حكم به علت را ميرساند، در نتيجه، حرمت اين اعمال، غيري خواهد بود.بنابراين بهتر آن است كه در پاسخ اين آيات بگوييم: دشنام به آلهه مشركين و زدن پاي بر زمين، با علم به حصول معصيت از غير، مصداق اهانت بر امم بوده و از اين باب محكوم به حرمت ميباشد. بنابراين ربطي به سدّ ذرايع كه به طور عام و بدون قيد، حكمِ نتيجه را براي وسيلؤ آن نيز ثابت ميداند، نخواهد داشت.مرحوم طبري در مجمع البيان در ذيل همين آيه 108 انعام مينويسد:"و في هذا دلالة علي انّه لاينبغي لاحد ان يفعل او يقول ما يودّي الي معصية غيره"37گذشته از آن ممكن است برخي از نتايج در نظر شارع از چنان اهميتي برخوردار باشد كه حتي وسايلي كه امكان ايصال به آن نتايج را دارا هستند نيز مورد توجه قرار گيرند، بنابراين هيچ بُعدي ندارد، اگر شارع مقدس به منظور جلوگيري از رميدن مشركين و رويگرداني از دين حق، چنين برخوردهايي را ممنوع ساخته باشد اين پاسخ در رابطه با حفظ عفت و سلامت اجتماع نيز صادق است و ميتواند ممنوعيت هر اقدام تحريكآميز از جمله كوبيدن پاي بر زمين را توجيه نمايد.نتيجه آن كه: نميتوان از اين آيات، قاعدؤ كلي در رابطه با سد ذرايع استنتاج نمود.از طرف ديگر نيز اين آيات اخص از مدّعا است، زيرا چنان كه مشهود ميباشد، تنها وسايل وصول به حرام را در بر ميگيرد.
2ـ روايات
روايات متعددي نقل شده است كه براساس آن ها، عملي تنها به خاطر نتيجهاي كه در پي داشته محكوم به حكمي گرديده است. خودداري پيامبر اكرم(ص) از كشتن منافقين به خاطر آن كه متهم به قتل اصحاب خويش نگردد،38 نهي ايشان از گرفتن هديؤ شخصي بدهكار توسط طلبكار تا منجر به ربا نشود، نهي از قطع دست سارقين در جنگ تا به مشركين نپيوندند،39 و نهي از احتكار توسط پيامبر اكرم(ص) را ميتوان از اين ميان ذكر نمود.به عقيده ما استدلال به اين روايات نيز ناصحيح است، زيرا گذشته از مناقشات سندي فراوان كه ميتوان دربارؤ اين روايات مطرح نمود، انطباق اين اخبار بر مسئلؤ سد ذرايع مورد ترديد جدّي است، چراكه تمام مواردي كه در اين روايات ذكر گرديده احكام اداري و حكومتي محسوب ميشود كه نتيجه تطبيق احكام اوليه يا ثانويه ميباشند، چنانكه در جاي خود به تفصيل اشاره خواهد شد، و بنابراين نميتوان از اين اوامر و فرامين، حجيت سد ذرايع در عرض ادلؤ ديگر را نتيجه گرفت.