بیشترلیست موضوعات جايگاه مصلحت در انديشؤ امام خميني سرآغاز 1. فصل اوّل ـ آشنايي با ماهيت مصلحت فصل دوّم ـ رابطؤ مصلحت و احكام شرعي 1. مصالح مرسله نقد و بررسي اين نسبت: مباني نظريؤ مصالح مرسله د. مصلحت عمومي باشد نه شخصي.22 ديدگاه شيعي در باب نظريه مصالح مرسله 2. سد ذرايع بنيان نظريه سد ذرايع 1 ـ آيات قرآن 2ـ روايات 3 ـ عقل نتيجه بحث 3ـ عرف دلايل حجيت عرف نظر شيعه در مورد عرف 4. استحسان نكتهاي بسيار با اهميت 2 ـ لزوم نظارت فقيه اعلم خلاصه آنچه گفته شد و پاسخ به چند پرسش توضیحاتافزودن یادداشت جدید
براساس نظريه ديگر كه اخلال به نظام حرام بوده، اما حفظ آن واجب نيست، برپايؤ اعتقاد به حرمت مقدمؤ حرام جزء اخير علت تامّؤ حرام، حرام خواهد بود و بنابراين ترك آنچه كه حفظ نظام متوقف بر اوست حرام و اطاعت از دستورات حاكم از باب اقتضاي حرمت شئ نسبت به وجوب ضد عام واجب ميباشد.در اين مورد نيز اعتقاد به عدم اقتضا نهي از شئ نسبت به وجوب ضد عام مستلزم آن خواهد بود كه وجوب اطاعت از فرامين حاكم را منكر شويم. امام خميني اين هر دو اشكال را مورد اشاره قرار داده و پذيرش آن دو را لازمه تحقيق دانسته است.70شايان ذكر است كه گاه به منظور اثبات اعتبار احكام ولايي در عرض احكام شرع به آيه "اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم"71 استدلال ميشود. با اين بيان كه: "منظور از اطاعت اولي الامر كه به مناسبت حكم و موضوع بايد گفت مختص معصومين(ع) نبوده و هركس را كه حق امارت و حكومت دارد شامل ميگردد(كه اگر جز اين بود، جعل حق حكومت براي او لغو ميگرديد) اطاعت از آنان در بيان احكام الهي نيست، زيرا اين چيزي جز همان اطاعت از خدا نميباشد و در اين صورت اوامر آنان ارشادي محض خواهد بود، در حالي كه لفظ اطيعوا تكرار شده و اطاعت از اولي الامر از اطاعت خدا جدا گرديده است. بنابراين معلوم ميشود كه در اوامري كه به نحو مولويت و از حيث ولايت آنان در امور اجتماعي صادر ميگردد اطاعت واجب ميباشد، منظور از امر نيز چيزي جز همان حكومت و اداره شئون امت نيست".72البته نويسنده اذعان دارد كه گويندؤ بزرگوار اين سخنان، هرگز مدعي اعتبار احكام حكومتي در عرض شريعت نيست، اما معتقديم كه اين سخن را ميتوان در جهت استدلال بر اعتبار احكام مذكور به صورت ياد شده مورد استفاده قرار داد، و پاسخ استدلال كه قطعاً مدّنظر گوينده محترم سخنان فوق نيز قرار دارد آن است كه:صدور فرامين حكومتي حاكم كه در راستاي تطبيق احكام اوليه و ثانويه بر موضوعاتشان صورت ميگيرد، صرفاً بيان حكم خدا محسوب نميشود(تا در نتيجه اطاعت از آن همان اطاعت از خدا محسوب شده و تفكيك بين دو اطاعت در آيؤ شريفه به عنوان شاهد برخلاف ذكر شود). بلكه واقعاً اوامر حاكم محسوب ميشوند و اطاعت از آنها، اطاعت از حاكم، اگرچه ماهيت آن احكام، چيزي جز همان تطبيقات و اجراي احكام الهي نيست.بنابراين سخن نويسندؤ محترم ولايت فقيه، با آنچه كه ما ميگوييم تعارضي ندارد.نتيجه آنچه گفته شد اين است كه براساس ديدگاه اهل سنت، حكومت اصالتاً و مستقلاً حق قانونگذاري براساس مصلحت عمومي را در عرض ادّلؤ شرعي دارد، اما مكتب تشيع اوامر و فرامين حاكم را جز در صورت استناد به شريعت معتبر نميشناسد. اين استناد نتيجؤ تطبيق احكام اوليه و ثانويه و يا مقدميت براي اين احكام ميباشند، بنابراين حاكم و حكومت نقشي جز اجراي احكام شرعي ندارد.اين تفاوتِ ديدگاه، معلول وجود اختلاف بنياديني در ميان اين دو مكتب است، چراكه اهل سنت، امكان فقدان حكم شرعي در بعضي موارد را پذيرفتهاند و به همين جهت مصالح مرسله، استحسان، سد ذرايع و ... را برگزيدهاند. اما مكتب تشيع برپايؤ اين نگرش كه هيچ واقعهاي وجود ندارد كه خالي از حكم شرعي باشد، وظيفؤ فقيه ميداند كه در استنباط حكم شرعي تلاش نمايد و معتقد است كه احكام اوليه و ثانويه، نيازهاي انسان و جامعه را پوشش ميدهد و بر فرض در مواردي از اصول به حكم، مايوس گرديد توسل به طرقي كه وظيفؤ مكلّف را معين ميسازد و از نظر شارع داراي اعتبار ميباشد ـ يعني اصول علميه ـ گره گشا خواهد بود.بنابراين، شيعه هرگز با خلا قانوني مواجه نيست و نيازي به تمسك به مصلحت مرسله، سد ذرايع، استحسان، اعتبار بخشيدن مستقل به حكم حاكم و ... ندارد.
نكتهاي بسيار با اهميت
بسياري از افراد چنين تصور ميكنند كه نظريؤ ولايت مطلقه فقيه كه به ويژه در گفتار و نوشتههاي بنيانگذار جمهوري اسلامي فراوان مطرح گرديده است، عدم تقيد محدودؤ اعتبار احكام ولايي و حكومتي و در نتيجه استقلال حكومت در عرض شريعت را اشعار ميدارد، اين تصور در ميان طرفداران و مخالفين فكري نظريؤ ولايت فقيه موافقيني دارد. نويسندهاي از همين گروه با ادعاي اينكه امام(ره) با دخالت دادن عنصر مصلحت ـ كه به زعم وي يكي از اركان نظريه ولايت فقيه ميباشد ـ فقه شيعه را دگرگون ساخته است مينويسد: