3 ـ عقل - جایگاه مصلحت در اندیشه امام خمینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جایگاه مصلحت در اندیشه امام خمینی - نسخه متنی

جواد فخار طوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 ـ عقل

دليل عقلي بر حجيت سد ذرايع به گونه‏هاي مختلفي تقرير شده است و از جمله بهترين تقريرها، بياني است كه ابن قيّم در اعلام الموقعين دارد. وي مي‏گويد: "...اذا حرّم شيئاً وله طرق و وسائل تفضي اليه، فانّه يحرمها و يمنع عنها تحقيقاً لتحريمه و تثبيتاً له و منعاً ان يقرب حماه..."40

پاسخ: احكام شرعي مولود مصالح و مفاسدي هستند كه در متعلقات آن‏ها موجود است و اگر در چيزي مفسده‏اي بود كه موجب جعل حرمت گرديد، لازم نيست كه در ذريعه هم مفسده باشد.

سوالي كه در اين‏جا مطرح مي‏شود اين است كه: هدف از جعل احكام، جعل دواعي در نفوس مكلفين است و با جعل حكم بر ذرايع، دواعي امتثال تكميل مي‏گردد؟

در پاسخ اين سوال گفته شده است: اگر امر به غايت(نتيجه) انگيزه‏آور باشد، جعل حكم بر ذريعه، تحصيل حاصل خواهد بود و اگر نباشد، لغو و بيهوده است، چرا كه هرگاه با وجود امر به غايت، شخص انگيزه نمي‏يابد، با امر به ذريعه نيز انگيزه خواهد يافت. نگارنده اين پاسخ را نيز مورد مناقشه مي‏داند، زيرا قابل انكار نيست كه اين امكان كه شخص نسبت به خودِ عمل انگيزه‏اي داشته باشد، اما پس از به جاي آوردن مقدمات و تهيؤ ذرايع، نسبت به آن انگيزه پيدا كند، وجود دارد، بنابراين جعل حكم بر ذرايع لغو و بيهوده نيست.

بنابراين بهتر آن است كه بگوييم: دليل فوق فقط اقتضا مي‏كند كه نسبت به ذريعه، حكم جعل شود، اما تطابق حكم ذريعه و غايت را ايجاب نمي‏كند بنابراين محتمل است كه عمل واجب، ولي ذريعه آن مستحب باشد و بالعكس و اگر بناست كه به گونه‏اي ذريعه را تفسير كنيم كه بر مقدمه عمل منطبق شده و به بحث مقدمه واجب ارجاع شود، موكول به آن مبحث خواهد بود و ربطي به بحثِ سدّ ذرايع نخواهد داشت.

نتيجه بحث

برخي از نويسندگان به استناد نظريه مقدمه واجب كه در اصول اماميه مطرح مي‏شود، مدعي پذيرش نظريؤ سد ذرايع از سوي علماي شيعه گرديده‏اند، اما حق آن است كه چنين نسبتي ناتمام مي‏نمايد.علماي اماميه مقدمؤ واجب را منبعي براي استنباط حكم شرعي در عرض ديگر ادله نمي‏دانند، زيرا كشف حكم مقدمه يا به حكم عقل و بر مبناي قاعدؤ ملازمه صورت مي‏گيرد و يا به استناد دلالت التزاميؤ ادلؤ احكام كه برپايؤ ملازمؤ لفظيه استوار است. (به اين بيان كه لفظ دالّ بر وجوب صلات و دلالت بر وجوب لازمه‏اش، يعني مقدمه صلات مي‏نمايد) در صورت اول، حكم مقدمه از صغريات حكم عقل و در صورت دوم از صغريات كتاب و سنت خواهد بود.

نتيجه آن است كه مذهب شيعه، نظريه سد ذرايع را نيز نپذيرفت.

3ـ عرف

عرف يكي ديگر از منابع احكام شرعي، بنابر ديدگاه اهل سنت است كه مبتني بر نوعي مصلحت سنجي است. امام ابوزهرة در تعريف عرف مي‏گويد: "ما اعتاده الناس من معاملات و استقرّت عليه امورهم"41 و ديگري مي‏گويد: "العرف ما تعارفه الناس و سار و عليه من قول او فعل او ترك... يسمّي العادة" تفاوت عرف با اجماع بنابر ديدگاه شيعي روشن‏تر از آن است كه نياز به توضيح داشته باشد و امّا فرق عرف و اجماع سنّي در اين است كه اجماع، اتفاق علما مي‏باشد. بنابراين دو عنصر اتفاق، علما در تحقق آن دخالت دارند، در حالي كه عرف با مشي و سلوك اكثريت محقق مي‏شود، اگرچه اتفاقي نباشد و اگر چه دارندگان آن، همگي علما نباشند.

به هر حال، اهل سنت عرف را يكي از اصول استخراج احكام مي‏دانند. ابن عابدين در اين باره سخن جالبي دارد، او مي‏گويد: "مسائل فقهي يا با نص صريح ثابت گرديده‏اند و يا با نوعي اجتهاد و راي و بسياري از اين دسته را مجتهد بنابر عرف زمان خود تبيين مي‏كند به گونه‏اي كه اگر در زمان عرف بعدي مي‏زيست، برخلاف آن فتوا مي‏داد و به همين جهت گفته‏اند كه: از جمله شرايط اجتهاد، شناخت عادات مردم است، بنابراين بسياري از احكام با اختلاف زمان متغير مي‏شود، به گونه‏اي كه اگر حكم بر حالت قبلي بماند مشقت و ضرر بر مردم وارد مي‏آيد".42

/ 24