براى آن كه نيروى فكر نوجوانان تقويت شود و تدريجا به رشد اكتسابى عقل برسند، براى آن كه نيك و بدهاى زندگى را بشناسند و از شئون مختلف حيات اجتماعى بشر آگاه گردند، براى آن كه از فرصت جوانى بهره بردارى كنند و با فكر ساخته و مجهز، زندگى اجتماعى را آغاز نمايند، بايد تاريخ بخوانند و براى فهم نكات آن ، دقت و مطالعه نمايند. بايد از خوشبختى و بدبختى امم گذشته ، در مظاهر مختلف زندگى ، درس عبرت بگيرند و از تجزيه و تحليل وقايع پيشينيان تجربه آموزند و زندگى خود را براساس يك برنامه صحيح و حساب شده استوار نمايند.قسمت اعظم برنامه تاريخ ، براى محصلين از 15 تا 18 سال ، بايد شامل مسائل اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و مذهبى و رشد اين امور باشد. با بحث در اين مطالب ، اختلاف ميان اقوام مختلف و شباهت ميان آنها و اين كه چگونه اقوام مختلف استقلال به دست آورده اند، به خوبى روشن مى شود و ما مى توانيم از ميراث عمومى نوع بشر آگاه شويم . نيز فرصتى به دست مى دهند كه راجع به كوشش بشر در پيشرفت و بهبود اجتماع مذاكره و تاءكيد نمايند.اگر ما تدريس تاريخ را وسعت دهيم و مسايل سياسى و اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى را مورد بحث و تفسير قرار دهيم ، و از طريق روان شناسى فردى و اجتماعى ، عوامل مؤ ثر در وجود انسان را بيان نماييم ، مى توانيم به جراءت بگوييم كه قدم هايى به سوى حقيقت برداشته ايم .(271)