به نسبتى كه اندام شيرخوار رشد مى كند و قواى جسمى و عصبى نيرومند مى گردد، شخصيتش نيز تدريجا رشد مى كند. يك طفل دو ساله كه دوره اول كودكى را پشت سر گذارده است ، از پدر و مادر خود مسائل بسيارى را آموخته و در راه رشد شخصيت ، منازل متعددى را طى كرده است . او تمام صفات نيك و بدى را كه در محيط تربيتى خانواده فراگرفته و در ضميرش جايگير شده است ، در مواقع بازى يا در برخورد با ديگران از خود بروز مى هد و بدين وسيله شخصيت پسنديده يا ناپسندش آشكار مى گردد.
بسط عواطف و احساسات
دوران دوم كودكى از سال سوم ولادت تا پايان يازده سالگى ، يعنى آغاز ايام بلوغ است . در اين دوره بالنسبه طولانى ، تحولات بزرگى در جسم و جان كودك پديد مى آيد كه در رشد شخصيتش اثر عميق دارد. در اين دوره ، نيروى درك كودك پيوسته قوى تر و عواطف و احساساتش شكفته تر مى شود و غرايز و تمايلاتش به مقدار قابل ملاحظه اى توسعه مى يابد. در اين دوره ، حركات كودك سريع تر و در رفتار و گفتار مطمئن تر مى گردد.صفاتى كه در دوره اول كودكى كسب كرده ، در اين دوره تكميل مى شود و شخصيت خوب يا بدش رشد بيشترى پيدا مى كند. از ابتداى دومنى دوره كودكى و گاه زودتر از آن ، دوران بحران خلقى ظاهر مى شود و حالات ضد و نقيضى از قبيل غرور و برترى جويى يا برعكس تواضع و فروتنى ، شادى و غم ، بى اعتمادى و بدگمانى يا گرم گرفتن و معاشرت افراطى با اطرافيان ، گذشت يا انتقام جويى ، تجاوز و زورگويى ، استبداد راءى و بالاخره حسادت و زودرنجى در كودك مشاهده مى گردد. به اين ترتيب ، طرح اوليه سرشت هاى روانى ريخته مى شود و بعضى از اطفال در اين دوره ، زندگى داخلى مبهم و غيرقابل توصيف دارند. از اين مرحله است كه منش فردى تشكيل مى شود و خط مشى هاى روانى خاص ، كه تمام زندگى روحى و اجتماعى را تحت تاءثير قرار خواهد داد، تظاهر مى كند.