صفات اختصاصى شخصيت هر يك از افراد بشر، كه پايه سازش هاى اجتماعى اوست ، از دو منشاء اساسى سرچشمه مى گيرد: يكى وراثت طبيعى و ديگرى محيط طبيعى و ديگرى محيط تربيتى . به عبارت ديگر، صفات و مميزات شخصيت آدمى بر دو نوع است : يكى صفات طبيعى و آن ديگر صفات اكتسابى است .نمى توان گفت توارث يا محيط، كداميك در ايجاد شخصيت ما مؤ ثر است ، بلكه در شناختن اشخاص ، اين هر دو عامل را بايد مورد مطالعه قرار داد و اهميت تاثير هر يك را معلوم كرد.مسلم اين است كه توارث در قواى جسمانى و بلندى و كوتاهى قد، و در قواى دماغى ، از حيث تندى و كندى هوش و عمل ، تاثير به سزايى دارد، لكن علت تندخويى و خوش خويى ، كم رويى و بى حيايى ، شوق به معاشرت و گريز از آميزش ، اعتماد به نفس يا عجز و زبونى ، همه را بايد در آثار محيط جست و جو كرد.(569)براى آن كه صفات ناشى از وراثت و تربيت به خوبى شناخته شده و از يكديگر متمايز گردند، براى آن كه نقش اين دو در ساختن شخصيت افراد و سازگارى با محيط واضح شود، لازم است پيرامون هر يك جداگانه بحث و گفت و گو نماييم .
تفاوت ساختمان
صفات موروثى . فرزندان بشر، به طور طبيعى متفاوت آفريده شده اند و هر يك از آنها صفات مخصوصى را از پدران و مادران خود ارث برده اند. عقل ، هوش ، حافظه ، ذوق ، قريحه ، تناسب اندام ، زيبايى صورت ، آهنگ گرم ، قيافه جذاب ، و ساير صفات افراد با يكديگر متفاوت است و هر يك از اين صفات ، در برخوردهاى اجتماعى و سازگارى با محيط، و خلاصه در ساختن شخصيت آدمى سهم مستقل و مؤ ثرى دارد.
كم هوشى و احساس حقارت
(كودكى كه سطح هوشش پايين تر از همسالان يا همكلاسانش باشد، همواره خود را در ميان آنها بيگانه مى پندارد. در فعاليت هاى گوناگون نمى توان با آنها هماهنگ باشد و به علت اختلاف ميلى كه با آنها دارد، از سازش با ايشان عاجز مى شود و در نتيجه خود را حقير مى داند و شخصيت او با احساس حقارت مشخص مى شود.)(570)(هنگامى كه كودك كندذهن يا عقب مانده ، در آموزشگاه ناگزير مى گردد با كودكان باهوش تر و زرنگ تر از خودش رقابت كند، مواجه با شكست مى شود و به نقصان استعداد خودش پى مى برد. اين كه ساير كودكان ممكن است وى را بى عرضه بخوانند و او را از فعاليت هاى گروهى خودشان برانند، حس حقارتش را تشديد خواهد كرد. روشهاى او در خانه با تجاربش در آموزشگاه ممكن است در وى عقده حقارت خطرناكى به وجود آورد.)(571)