پادشاه حبشه كه مرد متين و عاقلى بود به اظهارات دو نماينده قريش ترتيب اثر قطعى نداد و به اطرافيان خود گفت بايد شخصا مهاجرين مسلمان را به حضور بخوانم و از عقايدشان پرسش كنم . اگر مطلب آن طورى است كه فرستادگان قريش گفته اند، آنان را تسليم آن دو خواهم كرد و اگر آن طور نبود، از آن ها دفاع مى كنم و تا زمانى كه مايل باشند، آنان را در كشور خويش نگاهدارى مى نمايم . سپس دستور داد روز معينى مهاجرين را به حضورش بياورند.امر پادشاه به اطلاع مسلمين رسيد. قبل از روز مقرر، آنان با يكديگر شور كردند و با توجه به اهميت مجلس ، متفقا جعفر طيار را كه آن روز سنش در حدود بيست و پنج سال بود، به عنوان سخنگوى خود برگزيدند تا به سوالات ملك پاسخ دهد.