نازپروردگان كه همواره از حمايت هاى نابه جاى پدر و مادر برخوردار بوده و در نتيجه زبون و بى شخصيت بار آمده اند، در جوانى و بزرگسالى نيز همچنان كودكانه فكر مى كنند و از سازش با مردم عاجزند و از قبول مسئوليت اجتماعى خوف و هراس دارند. اينان حتى جراءت نمى كنند كه همسرى اختيار نمايند و مسئوليت عائله اى را به عهده بگيرند و اگر فرضا به اين كار تن دردهند، زن بزرگتر از خود مى گيرند كه براى آن ها نقش مادر را ايفا نمايد و اگر زنى در حدود سن خود بگيرند، از وى توقع مادرى دارند.اين قبيل جوانان نيز مانند گروه تحقير شده ، اگر به اصلاح خوى ناپسند خود مصمم شوند، مى توانند با محاسبه دقيق به منشاء روانى ترس خويش پى ببرند و با طرح برنامه هاى صحيح عملى خود را درمان نمايند و خويشتند را از شر آن خلق مذموم آزاد سازند.
ترس جوان در دوره تحصيل
يكى ديگر از ترسهايى كه مايه نگرانى و تشويق خاطر جوانان است و مى تواند باعث شكست شخصيت آنان گردد، ترس آموزشگاهى و خوف محروميت از تحصيل است ، به خصوص در جوانانى كه يك يا چند بار در امتحان مردود شده باشند. ولى اين ترس را نيز مى توان با بررسى و محاسبه صحيح و استفاده از افكار مردان شايسته ، برطرف نمود و موجبات پيروزى و موفقيت را فراهم آورد.(دانشجويى چون يك بار و دو بار از امتحان رياضى رد شده بود، دلايلى بر پوچى اين علم اقامه مى كرد. يا اگر شنوندگان را مهياى شنيدن نمى ديد، شرحى از بى استعدادى خود در اين رشته مى گفت و خويش را فريب مى داد. تا آن كه خوشبختانه با استاد مهربانى برخورد كه در طى چند جلسه ، كمال اهميت و لزوم رياضى و قابليت او را در تحصيل اين دانش به وى ثابت كرد و تحصيلات او را زير نظر گرفت تا دانشجوى شكست خورده و ترسيده ، كه خود را در مقابل رياضى حقير و نالايق مى دانست ، عاقبت رياضى دان معروفى شد.) (824)در دوران شباب ، ترسهاى ديگرى دامن گير جوانان مى شود كه همه آنها با تصميم و اراده جدى قابل درمان اند.(قال على عليه السلام : ان كنتم للنجاة طالبين فارفضوا الغفلة و اللهو و الزموا الجهاد و الجد. ) (825)على عليه السلام فرموده : اگر طالب نجات و رستگارى هستيد، بى خبرى و غفلت را ترك گوييد و پيوسته ملازم كوشش و مجاهده باشيد.