جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
افسران ارشدى كه در سخت ترين مواقع و دشوارترين نبردها، پرچم اسلام را روى دژهاى محكم دشمنان به اهتزاز در آورده بودند، سربازان پردل و نيرومندى كه بدون ترس و هراس در طول چندين سال امتحان شجاعت و دلاورى داده بودند، بزرگان عرب و شخصيت هاى مهم اسلامى كه در مشكل ترين شرايط، مراتب شايستگى و لياقت خود را آشكار كرده بودند، اكنون همه آنها به امر رسول اكرم مؤ ظف اند در اين لشكركشى شركت كنند و در تمام مراحل از او امر فرمانده جوان خود اطاعت نمايند. بدون ترديد تحمل چنين وضعى براى آنان بسى دشوار و مشكل بود.اين انتصاب غير منتظر، بسيارى از افسران ارشد را دچار بهت و تحير كرد، و عمل پيشواى عالى قدر خود را با تعجب تواءم با نگرانى تلقى كردند و با نگاه هاى حيرت زده ، يكديگر را مى نگريستند. بعضى از آنها خيلى زود خاطره پنهانى خود را آشكار كردند و آن چه در دل داشتند به زبان آوردند:(فتكلم قوم و قالوا يستعمل هذا الغلام على المهاجرين الاولين ؟!)گفتند چه شد است كه اين جوان نورس به فرماندهى مهاجرين سابقه دار و پيش قدمان اسلام برگزيده شده است ؟ مهاجرينى كه در اعلاى حق و پيشرفت دادن اين آيين آسمانى سوابق ديرينه و ممتدى دارند؟ (فغضب رسول الله (ص ) غضبنا شديدا، فخرج فصعد المنبر فحمدالله و اثنى عليه ، ثم قال : اما بعد ايها الناس فما مقالة بلغنى عن بعضكم فى تاءميرى اسامة ؟ و لئن طعنتم فى تاءميرى اسامة فقد طعنتم فى تاءميرى اباه قبله ، و ايم الله ان كان لامارة خليقا و ان ابنه بعده لخليق لاءمارة .(18) )رسول اكرم از شنيدن سخنان طعن آميز بعضى از افسران ، به سختى خشمگين شد. منبر رفت . پس از حمد و ثناى خداوند فرمود:- مردم ! اين چه سخنى است كه درباره فرماندهى اسامه از بعضى از شما به من رسيده است ؟ طعنه هاى امروز شما تازگى ندارد. چند سال قبل كه زيدبن حارثه ، پدر اسامه ، را به فرماندهى لشكر، در جنگ موته تعيين كردم ، زبان به طعن و ملامت گشوديد. به خداوند بزرگ قسم ياد مى كنم كه ديروز زيدبن حارثه براى امارت لشكر شايسته بود و امروز نيز فرزندش اسامه شايستگى دارد. بايد همه شما از وى اطاعت نماييد.پافشارى و اصرار پيغمبر اكرم در پشتيبانى از جوانان لايق و تثبيت مقام آنان ، اثرى عميق در افكار عموم مسلمين گذارد. آنان كه درباره نسل جوان به غلط فكر مى كردند، رفته رفته به خطاى خود پى بردن و تعصب هاى جاهلانه را از صفحه خاطر زدودند.