مسأله سوم، منشأ حكومت است. در فرهنگ رايج انسان، در گذشته و حال، منشأ حكومت، زور و اقتدار بوده است. تمام فتوحات و لشكركشيها به همين معناست. همه سلسلههايى كه جايگزين سلسلههاى پيش از خود مىشدند، در حقيقت از همين راه مىآمدند. اسكندر كه ايران را فتح كرد، مغول كه به بهانهاى به سراسر اين منطقه يورش آورد، حسابشان جز اين نبود. منطقها همه اين بود كه چون مىتوانيم، پس پيشروى مىكنيم، چون قدرت داريم، پس مىگيريم و مىكشيم. در طول تاريخ حركاتى كه سازنده تاريخ حكومتهاست، همه نشاندهنده همين فرهنگ است. از نظر حاكمان و نيز از نظر محكومان، ملاك حكومت و منشأ حكومت، زور و اقتدار بوده است. البته آن روزى كه پادشاهى مىخواست بر سر كار بيايد، يا آنگاه كه بر سر كار مىآمد، صريحا