منشأ حكومت - بازگشت به نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بازگشت به نهج البلاغه - نسخه متنی

سیدعلی حسینی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 17

نمى‏خواهد: «نعم انّه لا حكم الاّ للّه و لكن هؤلاء يقولون لا إمرة الاّ للّه» 7. اينها مى‏خواهند بگويند اداره جامعه را هم خدا خودش بايد به عهده بگيرد و هيچ كس غير از خدا حق ندارد مدير جامعه باشد، يعنى بايد جامعه بدون مدير بماند: «و انّه لا بدّ للنّاس من امير برّ أو فاجر» 8. اين يك ضرورت اجتماعى است، يك ضرورت طبيعى و انسانى است كه جامعه به يك اداره كننده احتياج دارد، به يك مدير نيازمند است، مدير خوب باشد يا مدير بد. ضرورت زندگى انسانها ايجاب مى‏كند كه مديرى وجود داشته باشد. «لا حكم الا للّه» كه اينها مى‏گفتند در حقيقت مى‏خواستند حكومت على عليه السلام را كه از آن ناراضى بودند نفى كنند. در حاليكه «لا حكم الاّ للّه»،

«انداد اللّه» را نفى مى‏كرد، حاكميتى در عرض حاكميت خدا و رقيب حاكميت اللّه را نفى مى‏كرد. حاكميت على عليه السلام، حاكميتى در عرض حاكميت خدا نبود، محو در حاكميت خدا بود، در طول حاكميت خدا بود، سرچشمه گرفته از حكومت اللّه بود،

و امير المؤمنين عليه السلام اين مسأله را روشن مى‏كند. در يك جامعه اگر حكومتى با اين وضع يعنى منشاء گرفته از حاكميت اللّه وجود داشته باشد، آن وقت است كه هر حركتى نشان دهنده مفهوم انحرافى «لا حكم...» باشد، يك حركت ضد الهى و ضد علوى است و امير المؤمنين عليه السلام آن روز با اين حركت با قاطعيت تمام برخورد كرد، و خوارج را كه به راه حق باز نمى‏آمدند، به شدت كوبيد.

منشأ حكومت

مسأله سوم، منشأ حكومت است. در فرهنگ رايج انسان، در گذشته و حال، منشأ حكومت، زور و اقتدار بوده است. تمام فتوحات و لشكركشيها به همين معناست. همه سلسله‏هايى كه جايگزين سلسله‏هاى پيش از خود مى‏شدند، در حقيقت از همين راه مى‏آمدند. اسكندر كه ايران را فتح كرد، مغول كه به بهانه‏اى به سراسر اين منطقه يورش آورد، حسابشان جز اين نبود. منطقها همه اين بود كه چون مى‏توانيم، پس پيشروى مى‏كنيم، چون قدرت داريم، پس مى‏گيريم و مى‏كشيم. در طول تاريخ حركاتى كه سازنده تاريخ حكومتهاست، همه نشاندهنده همين فرهنگ است. از نظر حاكمان و نيز از نظر محكومان، ملاك حكومت و منشأ حكومت، زور و اقتدار بوده است. البته آن روزى كه پادشاهى مى‏خواست بر سر كار بيايد، يا آنگاه كه بر سر كار مى‏آمد، صريحا

/ 45