دومىبيمارى كبرپذيرى بود، يعنى گروه محكوم قبول كنند كه محكومند و بايد محكوم باشند، حالا برويد شما به تاريخ آن وقت مراجعه كنيد. آن قدر نشانههاى ظلمپذيرى، كبرپذيرى و رجحانپذيرى در زندگى آن مردم، مىبينيد كه واقعا تأسف مىخوريد. آن عده مردمىكه سرى بلند مىكردند و نمىپذيرفتند، هميشه مورد تهاجم بودند، و هميشه يكى از خصوصيات مردم عراق همين بود. البته كوفيها را از قديم نقل مىكردند كه بىوفايى كردهاند و اين خصلتى است كه از چيزهاى بسيارى ناشى مىشود. اما مردم عراق آن روز، مردم بلند طبعى بودند و حكام شام را قبول نمىكردند.من گمان مىكنم يكى از علل اين مسأله حضور امير المؤمنين عليه السلام در ميان آنها بود، و در برههاى از زمان اين خلق اسلامىرا از امير المؤمنين عليه السلام آموخته بودند.به هر حال مشاهده مىكنيم كه در طول حكومت تقريبا ششصد ساله بنى اميه و بنى عباس، اساسىترين ضربت گاه و نقطه ضعف و آسيبپذيرى جامعه اسلامىهمين بوده، و از اينجا فساد وارد شده است. لذا دستورات امير المؤمنين عليه السلام در موارد بسيارى راجع به مخالفت با مسأله تبعيضپذيرى يعنى همان كبرپذيرى است، اين مضمونى است كه امير المؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه به آن بسيار توجه دارد.مسأله ديگر مسأله فتنه است، باز حضرت جملات عجيبى در مورد فتنه دارد. اين جملات چنان پر مغز، زيبا و جامع الاطراف بيان شده است كه انسان حيرت مىكند كه درباره آن چگونه فكر كند. فتنه يعنى چه يعنى اشتباه و اختلاف صفوف، اختلاط صفوف، مخلوط شدن حق و باطل.«و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى الشّيطان على اوليائه» 7 مسأله مخلوط شدن حق و باطل، استفاده از شعارهاى حق براى افاده مرام باطل و استفاده از نمادهاى حق براى محكم كردن قواعد و پايههاى باطل، از بلاها و بيماريهايى بود كه در روزگار امير المؤمنين عليه السلام وجود داشت، لذا آن حضرت افشاگرى مىكند.