بازگشت به نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بازگشت به نهج البلاغه - نسخه متنی

سیدعلی حسینی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 18

زور را منشأ و مايه حكومت خود نمى‏شمرد. حتى چنگيزخان مغول هم به بهانه‏اى به ايران حمله كرد كه ظاهرا براى ياران و طرفدارانش معقول بود.

امروز، بازى ابرقدرتها، به معناى تسليم در برابر فرهنگ زورمدارى است. آنهايى كه كشورها را به جبر و عنف مى‏گشايند، آنهايى كه هزاران كيلومتر دور از خاك خود وارد خانه‏هاى مردم مى‏شوند، آنهايى كه سرنوشت ملتها را بدون اراده و خواست آنها در دست مى‏گيرند، اگر چه نه به زبان اما در عمل، اثبات و اذعان مى‏كنند كه منشأ حاكميت، زور و اقتدار است. البته اگر چه اين فرهنگ غالب است، در كنار اين رأى،

نظرهاى ديگرى هم وجود دارد. افلاطون ملاك حكومت را فضل و فضيلت مى‏داند،

يعنى قائل به «حكومت افاضل» يا فرزانگان است. اما اين نظر، فقط نقشى بر روى كاغذ و يا بحثى در كنج مدرسه‏هاست.

در دنياى جديد، دمكراسى، يعنى خواست و قبول اكثريت مردم، ملاك و منشأ حكومت شمرده مى‏شود. اما كيست كه نداند كه دهها وسيله غير شرافتمندانه به كار گرفته مى‏شود، تا خواست مردم به سويى كه زورمداران و قدرت‏طلبان مى‏خواهند هدايت شود. بنابراين مى‏توان در يك جمله گفت كه در فرهنگ رايج انسانى، از آغاز تا امروز از امروز تا آن زمانى كه فرهنگ علوى و فرهنگ نهج البلاغه بتواند بر زندگى انسانها حكومت كند، منشأ حاكميت اقتدار و زور بوده و خواهد بود و لا غير.

امير المؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه، منشأ حكومت را اين معانى نمى‏داند، و مهمتر اين است كه خود او هم در عمل آن را ثابت مى‏كند. از نظر على عليه السلام منشأ اصلى حكومت، يك سلسله ارزشهاى معنوى است. آن كسى مى‏تواند بر مردم حكومت كند و ولايت امر مردم را به عهده بگيرد كه از خصوصياتى برخوردار باشد.

نگاه كنيد به نامه‏هاى على عليه السلام به معاويه و طلحه و زبير و به عاملان خود و به مردم كوفه و به مردم مصر. او حكومت و ولايت بر مردم را ناشى از يك ارزش معنوى مى‏داند. اما اين ارزش معنوى هم به تنهايى كافى نيست تا اينكه انسان فعلا و عملا حاكم و والى باشد، بلكه مردم هم در اينجا سهمىدارند كه مظهر آن «بيعت» است.

امير المؤمنين عليه السلام در هر دو زمينه، تصريحاتى دارد، كه هم در نامه‏هايى كه به رقباى حكومتى خود نوشته است و قبلا به آنها اشاره كرديم، و هم در بياناتى كه درباره

/ 45