بسمالله الرحمن الرحيم- التقاط يك واژه عربي است و از همين واژه لقيط و لقط داريم لقيط و لقط به معناي پيدا شدهاي كه صاحبش معلوم نيست به كار ميرود، آدم در خيابان ميرود ميبيند كه يك انگشتري از باب مثال، آن جا افتاده برميدارد حال اين چيزي را كه برميدارد بدان ميگوئيم لقط رجع به اشخاص هم گفته ميشود، لقيط، بچهاي ممكن است در راه پيدا شده باشد و نميدانند اين بچه كيه، به او ميگويند لقيط گمشده ديگران است و پيدا شده اين كسي كه پيدا ميكند التقاط يعني اين چيزي كه صاحبش معلوم نيست آدمي پيدا ميكند، بردارد، برداشتن چيزي كه صاحبش معلوم نيست و كسي كه آن را پيدا ميكند، ما امروز به آن ميگوئيم گمشده پيدا شده، يا گمشده پيدا شدهاي كه كسي آن را برميدارد و برداشتن گمشده پيدا شده كه ميشود التقاط، امروز اصطلاحاً التقاط به اين گفته ميشود كه صاحبان يك مكتبآرا و انديشههاي مكتبهاي ديگري را كه بيگانهانداز مكتب آنها يا حتي مخالف است با مكتب آنها، به آراء و انديشههاي مكتب خودشان درآميزند و يك آميخته و يك آميزه از اين را به نام مكتب خودشان بپذيرند مخلوط كردن آراء مكتب به آراء بيگانه از آن مكتب يا حتي ضد آن مكتب به اين گفته ميشود، التقاط، شايد منشاء اينكه به اين التقاط ميگويند اين است كه چه وقت انسان بنام اسلام يك تفكر غيراسلامي را، يك انديشه غير اسلامي را ميپذيرد، چه وقتي يك فكر ارسطويي را بنام اسلام ميپذيرد وقتي كه از شناسنامه غيراسلامي آن فكر مطلع نباشد اما اگر كسي از نسب و شناسنامه و اصل و نسب آن فكر مطلع باشد، آنرا بنام اسلام قبول نميكند، اين است كه كار اين شبيه آن التقاطي است، شبيه كار كسي است كه يك چيزي را در جايي افتاده و صاحبش معلوم نيست و اين را برميدارد، و گاهي اوقات آدم فكر ميكند آن چيزي را كه پيدا كرده مال خودش است و برميدارد ولي به هر حال در اين جهت به معناي اصلي التقاط نزديك است كه معمولاً افراد ناآگاهانه افكار بيگانه از مكتبشان را به عنوان مكتبشان ميپذيرند بدليل اين وجه مشابهت و هماننديي، اينك به پذيرش آراء بيگانه در اسلام و به نام اسلام التقاط گفته ميشودامروز اصطلاحاً در جامعه ما التقاط بخصوص در رابطه با اسلام گفته ميشود و اينكه افرادي بنام اسلام افكار و انديشهها و آراء بيگانه از اسلام را و ضد اسلام را بپذيرند و قاطي كنند با انديشهها و عقايد اسلامي، شايد هم به صورت خاص به كساني گفته ميشود كه انديشههاي چپ را به نام انديشههاي اسلامي ميپذيرند يا تبليغ ميكنند بيشتر وقتي گفته ميشود التقاطي و التقاطي فكر كردن، اينها به نظر ميآيد، ولي حقيقت اين است كه التقاط همه جور آن التقاط است، آميختن تعاليم اسلام به افكار سوسياليستي يا ماركسيستي التقاط است آميختن تعاليم اسلام و جهانبيني و ايدئولوژي اسلامي بافكار اگزيستنانسياليستي التقاط است آميختن آنها به هر نوع ليبراليسم هم التقاط است، آميختن آنها به انديشههاي كهنه دورههاي قبل هم هر قبيل باشد، التقاط است آميختن اينها به انديشههاي مرتاضانه و صوفي منشانه هندي هم التقاط است آميختن آن به اصول تفكر ارسطويي و افلاطوني هم التقاط است، اينها همه التقاط است، در مقابل التقاط، خالص بودن انديشه اسلامي، خالص بودن معرفت و شناخت اسلام است در گذشته در آن قرون اوليه در اواخر قرن اول و قرن دوم، التقاط راه پيدا كرد در اسلام و از آنجا گروههاي التقاطي پيدا شدند، همان موقع به اينها ميگفتند كساني كه بدعت در دين ميگذارند و در روايات ما به عنوان اصحاب بدع، بدعتگذاران در دين و اصحاب راي يعني كساني كه آراء خودشان را بردين تحميل ميكنند، انديشههاي خود را كه از جاي ديگر قرض گرفتهاند بر اسلام و قرآن تحميل ميكنند همچنين بر احاديث تحميل ميكنند، اينها اصحاب راي، اصحاب قياس، خوانده ميشوند اما بيشتر اصحاب راي گفته ميشود، كساني كه قرآن و حديث را تفسير به راي ميكنند، يعني آيات و روايات را مطابق راي و گرايش خودشان تفسير ميكنند، به اينها اصحاب راي گفته ميشود اينها در حقيقت التقاطي فكر ميكردند، در مقابل اينان كساني هستند كه انديشه خالص اسلامي دارند، بايد يك نكته را يادآوري كنيم كه در برابر شيوه التقاطيها يك شيوه ديگر بود، بنام شيوه ظاهريون يعني كساني كه برداشتهاي متحجر اسلامي داشتند اصحاب ظاهري مانند داود ظاهري اصفهاني و امثال اينها، كساني كه داراي يك نوع تحجر بودند و قشري بودند و تنها به ظاهر الفاظ اتكا ميكردند و از پي بردن به روح پر اوج معاني قرآن و حديث ميترسيدند مبادا دچار التقاط شوند، پويايي انديشه اسلامي را آنها بطور كلي كنار گذاشته بودند، آن چيزي كه در ميان شيعه مخصوصاً مطرح شد بنام اخباريون اخباريهاي ما هم تا حدود زيادي مانند ظاهريون بودند به همان راه ظاهريون ميرفتند آنچه كه در برابر اينها مطرح شد، اجتهاد بود كه اصولييون ما داشتند، اجتهاد به معناي داشتن انديشه پويا و عميق و ژرفنگر اسلامي است اما بيآنكه انسان انديشههاي ديگر را بخواهد طرد كند، كتاب و سنت، قرآن، حديث تعبير ميكند، خوب دقت بشود كه مرزها اين است1- اكتفا كردن به معاني بسيار سطحي و ظاهر در قرآن و حديث، اين كار ظاهريون و اخباريون هست و امثالهم كه موجب تحجر و ركود ميشود در دين و مذهب و مكتب مردود است و آسيبهايي را دربر دارد2- هر انديشهيي را آرايش قرآني و حديثي دادن و بجاي انديشههاي خالص اسلامي جا زدن و پذيرفتن و آراء و انديشههاي خويشتن، و آراء و انديشههاي بيگانه از اسلام و قرآن و حديث را بردوش قرآن و حديث و اسلام نهادن، اين ميشود راي و بدعت در دين و انحراف از دين و اين هم گمراهي است3- انديشه پوياي اسلامي داشتن يعني تلاش براي فهم هر چه عميقتر و گستردهتر كتاب و سنت با التزام به اينكه رابطه و پيوند ميان آن انديشه و آن معنا و عبارات كتاب و سنت محفوظ ميماند، اين را اجتهاد ميناميم، و راهي را كه الان علماي بزرگ اسلام ميروند راه اجتهاد است اجتهاد يعني جهد، كوشش و تلاش، تلاش برابر فهم هر چه عميقتر و گستردهتر و ريشهدارتر تعاليم اسلامي اما از مجرا و طريق آيات و روايات، انسان ببيند كه آيات و روايات چه ميگويد؟ نه اينكه ببيند كه ديگران چه ميگويند و اين را به زور به آيات و روايات بچسباند اين دومي كه بخواهد بچسباند التقاط است و آن اولي بخواهد كه از خود او معنايي بجوشد و بيايد اين ميشود اجتهادپس در صورتي ما ميتوانيم صرف برخورداري از نظريات ديگران را التقاط بياوريم كه جنبه اجتهاد داشته باشداصولاً آگاهي يك انسان مجتهد بر آراء و انديشههاي ديگران نه تنها عيب نيست، بلكه كمال است، كما اينكه ميبينيم بسياري از برادران ما در مكتبهاي ديگر مطالعات گستردهاي دارند، و هر انسان مسلماني انسان جستجوگر است مهم اين است اگر انسان يك انديشه را بعنوان ماركسيسم، ماترياليسم، ماترياليسمهاي ديگر، اگزيستانسياليسم و ايسم ديگر ميبيند يا بودييسم، صوفيسم هر چه از اينها ميبيند اينها را مرزش را با قرآن حفظ كند و تحميل بر قرآن نكنددر گفتارتان اشاره كرديد به اينكه التقاطيون نيز با نام اصحاب رأي، و اصحاب قياس در زمان پيامبر وجود داشتهانددر زمان پيامبر عرض نكردم البته رواياتي در زمان پيامبر هست كه مشعر به اين معنا هست، اما در حافظهام قطعيت تاريخي اينها نيست اما در زمان عليع بوده و در نهجالبلاغه اشارهاي نيز به آنها شده استبرخورد ائمه با اصحاب رأي، اصحاب بدع چگونه بوده است؟ لطفاً يك نمونه تاريخ نيز ذكر كنيدفراوان، ما روايات زيادي داريم، در كتاب وسائلالشيعه ابوابي هست درباره فتوي و برخورد با اصحاب راي و قياس ميبينيم در آنجا فراوان از برخورد ائمه با اينان نام برده ميشود اينكه اينها تاكيد داشتند، بر حفظ اصالت اسلام و شناخت اسلام و دور نگاه داشتن آن از آسيبهاي التقاط، يعني آميختن غيراسلام با اسلامآيا واژه قريب به معناي التقاط در قرآن يا احاديث و روايات ائمه استعمال شده استيادم نيستدر دوره معاصر هر انديشهاي بهر حال با نام اسلام ظهور به هم رسانيدند، بالاخص پس از انقلاب اسلامي، اينها آيا در بطن خويش به اعتباري داراي رگههاي التقاطي هستند؟فراوان، در انديشههاي اسلامي معاصر فراوان ميبينيم، اشخاص يا گروههايي را كه نوشتهها و سخنان و مطالبشان نشاندهنده اين است كه اصالت لازم اسلامي را ندارند بسياري از كساني كه مطالعاتشان در زمينه قرآن و حديث و تاريخ اسلام و تاريخ فرهنگ بشري در رابطه با اسلام غني نيست، در سخنرانيها و نوشتههايشان ميبينيم كه گرايشهاي گوناگون دارند و حتي يك نويسنده ميبينيد در ادوار مختلف زندگي خود، گرايشهاي گوناگوني داشته و در هر دورهاي در نوشتههاي اسلامي، آن گرايش به چشم ميخورد و فراوان است حتي در عدهاي از كساني كه شايد به اين عنوان معروف نباشند، اما وقتي كه انسان نوشته آنها را مطالعه ميكند، يك زيربناي فكري ديگر را بر اسلام حاكم كردهاند بنده در يك كتابي كه بنام خدا از ديدگاه قرآن دارم، در آنجا يك مقدمهاي آوردم و در آن مقدمه كوتاه و فشرده بخصوص به اين مطلب پرداختم كه چه ميتوان كرد؟ و چه بايد كرد؟ كه انسان در فهم قرآن دچار بيراهه رفتن و التقاط نشود-خيلي ممنون، متشكرم-انشاءالله موفق باشيد در همكاري با مردم در نشان دادن اسلام راستين و اسلام خالص به همگان و نسل جستجوگر امروزمان