بدنبال طرح بعضي مسائل اقتصادي و سياسي در رابطه با مالكيت، شورا، قانون اساسي و دادگاههاي انقلاب در سطح جامعه، بر آن شديم تا نظر دكتر بهشتي را بعنوان نايب رئيس مجلس خبرگان، عضو شوراي انقلاب و يكي از مؤسسين حزب جمهوري اسلامي جويا شويم آنچه در زير آمده است متن كامل مصاحبه اختصاصي جمهوري اسلامي با اوستيكي از مسائلي كه ما را بر آن داشت كه به اينجا بيائيم و با شما مصاحبه كنيم از اين قرار است كه اكنون جوي ايجاد شده است كه كسانيكه قبلاً در مسير مبارزات نهضت قرار داشتند، اكنون نوعي وازدگي در آنها ايجاد شده و ديگر اينكه نسل جوان و دانشگاهي كه مجموعهاي بالفطره انقلابي هستند، در حالتي قرار گرفتهاند كه كمابيش فاصلهاي بين خود و جامعه روحانيت احساس ميكنند و ديگر اينكه اين شك ايجاد شده است كه مبادا اين اختلاف نظرها عميقتر شود و بجاي آنكه به نقطة مشترك برسيم خداي نكرده در صفوف ملت شكافي ايجاد شود در اين موقعيت شما انقلاب را در وضع موجود چگونه ميبينيد؟دكتر بهشتي اين نگراني كمابيش وجود دارد و علتش هم اينست كه گروههائي كه در انقلاب شركت كردند، از نظر ديد اسلام و اجتماعي مختلف بودند در يك تقسيم كلي، عدهاي با هدفهاي مكتبي و نه شخصي و خصوصي، در انقلاب شركت كردند و عدهاي ديگر با هدفهاي شخصي، يعني گمشدة شخصي داشتند بنابراين در اين تقسيم كلي ميتوانيم بگوئيم نيروهائي كه در اين مقطع اخير در انقلاب فعاليت كردند، دو دسته هستند يك دسته نيروهائي با اهداف و اصول غير شخصي، اهداف مكتبي، انگيزههاي مكتبي، و يك دسته نيروهايي با اهداف و انگيزههاي شخصي نميخواهيم بگويم صرفاً انگيزة شخصي، نه، بلكه در آن ضمير ناخودآگاهشان انگيزههاي شخصي بيشتر محرك آنها بوده است هر چند لايهاي از ايمان و شور و شوق هم روي آن وجود داشته است وقتي انقلاب پيروز ميشود و ديگر آن روياروئي با دشمن صورت ظاهر ضعيف ميشود و دشمن پشت پرده ميشود، اين انگيزههاي دروني كمكم خود را نشان ميدهد و طبيعي است كساني كه انگيزههاي شخصي داشتهاند، با كسانيكه انگيزههاي مكتبي داشتهاند ديگر آن همبستگي را بمقياس سابق نميتوانند داشته باشند آنها كه انگيزههاي شخصي دارند سراغ دستهبنديهاي شخصي ميروند و باز يك سلسله گروهبنديها براساس منافعشان بوجود ميآيد ولي ناگفته نماند آنهائي هم كه انگيزة مكتبي داشتند، كما بيش دچار اختلاف ميشوند چرا كه انگيزههاي مكتبي هم در آن مرحله از مبارزه كه صرفاً سركوبي و نابودي دشمن مشترك بود، اختلافشان را نشان نميداد
اختلاف نظر اجتنابناپذيرست
اما وقتي بمرحله بعد برسيم كه هر كسي بخواهد مطابق ديدي كه از مكتبش دارد، جامعه را بسمت آن ديد و آرمان پيش ببرد و چون اين آرمانها و طرز تلقيها يكسان نيست ممكنست با هم دچار اختلاف شوند بنابراين يك مقدار اختلاف و برخورد در اين مرحله امري طبيعي و اجتنابناپذير است اما چه كنيم كه اين امر طبيعي، موجوديت انقلاب ما را بخطر نيندازند؟ اين مسئله از نظر ما مهم است و بنظر ما ميآمد كه براي جلوگيري از خطرات ناشي از اين امر طبيعي ضرورت دارد كه قسمت مهمي از نيروها كه انگيزة آنها عمدتاً مكتبي بوده و برداشتشان از اسلام برداشتي است كه عدة زيادي از مردم آن برداشت را ميپذيرند، بيايند و با اخلاص در نيت، روشنبيني و فداكاري، نيروي بزرگي را تشكيل دهند و اين نيروي بزرگ انقلاب را به پيش ببرد و هر قدر انقلاب در اين مقطع بوسيلة چنين نيروئي بهتر به پيش برود زمينه براي آن بروز خطرات ناشي از آن امر طبيعي كه اشاره كردم، ضعيفتر ميشود پس در حقيقت طرز برخورد من با اين مسئله اينست1- در اين مرحله از انقلاب، يك مقدار اين جدائيها و اختلافات طبيعي است2- اين اختلافات ممكنست براي اصل انقلاب خطر ايجاد كند3- براي جلوگيري از اين خطر، نيروهاي اسلامي مؤمني كه برداشتشان از اسلام، برداشتي است كه مورد قبول صاحبنظران برجستة پاك اسلامي است و تودهها هم ميتوانند آنرا بپذيرند و بآن اعتماد كنند، بدون هيچگونه هواي شخصي، براي خدا با همديگر نيروي بزرگي را تشكيل دهند و با بينش زنده از اين ببعد بسازند و همزمان با اين سازندگي، زمينههاي انفعالي را براي آسيبپذيري انقلاب، كم كنند
خط امام قانون اساسي
با توجه به ضرباتيكه هر روز از داخل و خارج به انقلاب زده ميشود و اين مسئله مورد اتفاق است كه امروز بيش از هر زمان ديگر ما به وحدت كلمه احتياج داريم ولي ما با كسانيكه صحبت ميكنيم ميبينيم همه تصور ميكنند در خط امامند ولي كمتر با هم بتوافق ميرسنددكتر بهشتي خوشبختانه اينكه ميبينيد در اين مدت دو ماهونيم، وقت ما صرف كار مجلس بررسي قانون اساسي شد و حتي از بسياري از واجبات بيرون، دورمانديم، براي اين بود كه خط امام يك قدري مشخصتر شود و بعبارت ديگر معيار مدونتر داشته باشيم بنظر من قانون اساسي كه تصويب ميشود، تا حد زيادي خطوط اصلي مشي مورد قبول امت و امام را مشخص خواهد كرد خوشبختانه بعكس آن پيشنويس قبلي كه در مسائل اقتصادي و در مسائل مربوط به شكل رهبري گنگ و مبهم بود، در اينجا ميبينيد در اين متن جديد، هم مسائل مربوط به نقش رهبري را در شكل سياسي جامعه و هم مسائل مربوط به اقتصاد مشخصتر شده و حتي راههاي اصلي نشان داده شدهاند مسائلي هم مربوط به حقوق زن بود كه مقداري را امام ديروز مشخص كردند و همينطور در رابطه با حقوق سياسي در قانون اساسي روشن شده است انشاءا اين قانون اساسي بعلاوة آنچه در اين زمينه از طرف رهبري ارائه ميشود، بمقدار زيادي خصوصيات خط امام را مشخص ميكند و هر كسي ميتواند بفهمد كه تا چه حد دنبالهرو خط امام است و ديگران را دنبال كنندة خط امام بشناسد بهمين دليل است كه ميگويم بدنبال اين يك جمعيت فراوان از مخلصين و كسانيكه واقعاً اغراض شخصي ندارند، اين راه را دنبال كنند تا به پيروزي برسيماينكه اشاره كرديد قانون اساسي مبين خط امام و معيار مدون آنست، آيا اصول متني كه اكنون ارائه ميدهيد، در رابطه با امام مطرح شده؟ يعني با امام رودررو دربارة اصول اين قانون بحث شده است؟دكتر بهشتي البته كمابيش دربارة اين اصول با ايشان بحث شده ولي نميخواهم بگويم دربارة آنچه در اين اصول آمده، با ايشان صحبت شده است خير، بطور كلي قبلاً در پيش نويس قبلي با ايشان صحبت شد ولي وقتي تصويب اين متن بپايان رسيد و به رأي عمومي گذاشته شد لابد امام هم رأي خود را بيان خواهند كرد اينرا من به اعتبار چيزي كه در آينده روي ميدهد ميگويم امام و مراجع ديگر نيز لابد رأي خود را مشخص خواهند كرد بنابراين چه امت و چه امام، با رأي دادن خود باين متن مشخص خواهند كرد كه رأي مورد نظرشان چيستبنابراين روشنتر بگويم كه پيش از شروع اين مجلس و در اثناي جريان مجلس روي كليات در ديدارهائي كه با امام بوده، صحبتهائي شده و نمايندگان مختلف جمعهها با امام صحبت ميكنند و ايشان هم نظرات خود را بيان ميكنند ولي تصويب اصول مسلما با راي نمايندگان تهيه ميشود و پس از تهيه كامل شدن متن، اگر امام و امت بآن راي دادند، كه بنظر من راي خواهند داد چون من چيزي نميبينم كه بآن راي ندهند، اگر راي دادند، خطر مشخص شده است اينرا باين جهت ميگويم كه برپيشنويس اين امتياز را دارد كه در بخشهاي مهمي كه درباره آنها اختلافنظر وجود داشت از جمله اقتصاد و رهبري سياسي كه پيشنويس قبلي در اين دو زمينه مبهم بودن اين پيشنويس، اين مسائل را بازتر و روشنتر بيان كرده است
نظام توحيدي
بحث را آورديد روي مجلس خبرگان، يكي از خواستههاي مردم در طول نهضت كه بصورت شعار توسط تودههاي ميليوني مطرح ميشد، نفي سيستم طبقاتي و ايجاد نظام توحيد مبتني بر عدل اسلامي بود با اين حساب چطور شد نمايندگان منتخب اين توده مسمان در مجلس خبرگان از بكار بردن واژه توحيدي در اصول قانون اساسي امتناع كردند؟ حتي در خارج اينطور شايع شده نمايندگان استدلال كردهاند كه اين كلمه بوي كمونيستي ميدهد درين زمينه قدري توضيح بدهيددكتر بهشتي اولاً اين كلمه توحيدي بيش از چهل و چهار راي موافق داشت بنابرين 44 نفر از نمايندگان اين اجتماعات ميليوني مردم هم راي دادند كه اين كلمه باشد ولي چون حد نصاب براي تصويب دو سوم يعني 48 نفر است، اين تصويب نشد آنروز شصت و چند نفر نماينده حضور داشتند يعني تعدادي كمتر از بيست نفر باين كلمه راي مساعد ندادند، حتي عدهاي از آنها هم كه راي نداند موافق بودند ولي معتقد بودند كه ديگران از توحيدي، برداشت وارونه دارند مثلا يكي از نمايندگان ميگفت كه عدهاي از اين كلمه، نفي مديريت را تلقي ميكنند او ميگفت عدهاي از مطرح كردن كلمه ارتش توحيدي، اين برداشت را دارند كه فرمانده و فرمانبر معني ندارد و اين با اصل انضباط و فرماندهي كه در ارتش ضرورت دارد، هماهنگي ندارد بنابراين او راي نداد چرا كه بنظر او جامعه توحيدي بمعني نفي مديريت بود ملاحظه ميكنيد كه اينها با جامعه بيطبقه كه در آن انسانها همه برادر باشند، موافق بودند ولي اين مسئله ناشي از اختلاف در برداشت از كلمه توحيدي بود بهرحال بنظر من آمدن يا نيامدن اين كلمه آنقدرها هم نقش تعيينكننده ندارد بلكه آنچه تعيينكننده است، محتواي اين قانون اساسي است اگر اين محتوا بتواند نشاندهنده جامعه توحيدي مورد نظر هم باشد، خودبخود كلمه توحيدي هم وجود دارد و شايد هم وقتي اصول مشخص شد، در بررسي بعدي پيشنهاد كنيم دوباره كلمه توحيدي را بگذارند چون من خودم از كساني بودم كه طرفدار اين كلمه بودم و راي مثبت دادم و حتي تاكيد كردم كه باشد
عدم هماهنگي كادرهاي انقلابي
يكي ديگر از كمبودهائي كه هماكنون حس ميشود، عدم هماهنگي كادرهاي انقلابي است كه الان مسئلهاي شده و با توجه باينكه بينش انقلابي در كادر اجرائي حاكم نيست، باين صورت كه از آن بافت بوروكراتيك نظام گذشته شديداً دفاع ميكنند سئوال ما اينست كه آيا فكر نميكنيد با گسترش اين طرز تفكر بر دستگاههاي اداري هم حتي نميتوان بر مشكلات ناشي از سرعت گرفتن انقلاب، مواجه شد؟ مضافاً براينكه بدانيم كه بعضي از مشكلات را هم پادوهاي استعمار دامن ميزننددكتر بهشتي بله، در اينمورد بايد بگويم كه هميشه گفتهام كه يكي از موارد اختلاف نظر بين طرز تفكر حاكم بر جو شوراي انقلاب و تفكر حاكم بر دولت همين است طرز تفكر حاكم بر شوراي انقلاب اينست كه ما نبايد نيروهاي انقلابي را در پيچ و خم بوروكراسي موجود ضعيف و خنثي كنيم ولي طرز تفكر حاكم بر دولت اينست كه هر كاري كه انجام ميشود بايستي از كانال سيستم اداري موجود انجام شود بهمين دليل اين اختلاف سليقه وجود دارد و من اميدوارم طرز تفكر حاكم بر شوراي انقلاب پيروز شودمسئله ديگر گستردهشدن مالكيت و مديريت دولتي است در اين زمينه توجه داشته باشيد كه الان بالاترين ميزان تورم كارمند را ما در بخش دولتي داريم بعلاوه شكست برنامههاي اقتصادي و اجتماعي در رژيم گذشته و حتي در حالت رفرميستي كه در آن زمان حاكم بود، ناشي از نارسائيهاي مديريت دولتي و حتي سوءمديريت دولتي بود با اين حساب چه دليلي دارد كه صنايع و بانكها بجاي اينكه بصورت شورائي و تعاوني اداره شود، به مجموعه تعهدات دولتي اضافه ميشود كه اين سيستم در اين زمينه كارآئي از خود نشان نداده استدكتر بهشتي آنچه انجام گرفته اينست كه بانكها و درصد بالائي از صنايع كه حدوداً نزديك به 80 درصد كل صنايع ايران ميشود، از نظر مالكيت از دست اشخاص گرفته شود و بدست دولت داده شود ولي نه از نظر مديريت، در اين زمينه بيشك بايستي مديريت مردمي باشد يعني مالكيت هم مردميست به اين صورت كه نماينده مردم در مالكيت بايستي دولتي باشد، ولي در مديريت بايستي شوراها عمل كنند و بر همين اساس كار خواهد شد و همانطور كه گفتيم در قانون اساسي، ما باب اين را بازتر كرديمملاحظه كنيد آنچه با تصويب اين لايحهها از سوي شوراي انقلاب، بوجود آمد، اين بود كه مقدار زيادي از بانكها كه سهامش مال افراد و گروههاي سرمايهدار بود، از نظر مالكيت از دست آنها خارج شود و به دولت يعني ملت، منتقل شود مقدار زيادي از صنايع كه در دست سوءاستفادهچيها و ملك آنها بود، از مالكيت آنها خارج شود و در دست دولت قرار گيرد مديريت اين بانكها و صنايع، خصوصي بود كه بايستي از بين ميرفت، آيا آنچه جانشين ميشود بايستي مديريت دولتي باشد؟ نه، ما با تمركز مديريت در دست دولت هم مخالفيم، پس چه بايستي جانشين شود؟ حالا كه ديگر تصميمگيري اين مالكين قلابي در تعيين مديريت نقشي ندارد و تصميم دولت كه نماينده ملت است، نقش دارد نظر ما اينست كه دولت بايستي هر چه زودتر زمينهاي فراهم كند كه مديريت اين موسسات را شورائي و مردمي كنند براي اين كار طرحهائي هم پيشبيني شده و در اصول قانون اساسي هم خط مشخص شده است بنابراين نظر ما اينست كه با يك سيستم صحيح هر چه زودتر زمينه اداره اين واحدها بصورت مديريت مردمي و غير دولتي فراهم شوددر سخنراني روز جمعه گذشته كه بمناسبت راهپيمائي همبستگي امت و امام بود، در دانشگاه تهران گفتيد سرمايهداران مومن به انقلاب، ممكنست درباره اين تركيب كه محل بحث و تامل است، توضيحاتي بدهيد؟دكتر بهشتي ببينيد، در چند سال اخير نهضت كساني بودند كه روي روند اجتماعي كارشان در بازار، صنايع يا كشاورزي بود و از نظر گروهبندي معمولا جزو گروه سرمايهداران بحساب ميآمدند فرض كنيد ده هكتار زمين داشت و روي آن با سرماية خودش كار ميكرد و عدهاي هم كارگر داشت معمولا به اين ميگويند سرمايهدار كارخانهاي داشت معمولا به اين ميگويند سرمايهدار كارخانهاي داشت با چند كارگر، معمولا در گروهبندي، باين هم سرمايهدار ميگويند اما عدهاي از همينها با تمام مقدوراتشان به پيشبرد انقلاب كمك كردند و حتي آنموقع باينها ميگفتيم وقتي انقلاب پيروز شود شما بايستي حتي اين كارخانه را هم بدهيد ميگفت انقلاب پيروز شود، من ميدهم اين جامعه اسلامي شود، من ميدهم ما باينها ميگوئيم كسانيكه در گروهبندي معمولا جزو گروه سرمايهدار محسوب ميشوند ولي از نظر آرمان طرفدار از بين رفتن سرمايهداري بودند اگر بخواهيم از اينها تعبير آزاد و بيرودرواسي بكنيم ميگوئيم سرمايهداران مومن به انقلاب و من مثال زدم كه در انقلاب ماركسيستي، كه بعنوان يك حركت ضد سرمايهداري شناخته ميشود و بنيانگذاران اين انقلاب در آن مقطع خاص زماني، ماركس وانگلس هستند و انگلس سرمايهدارست از نظر گروهبندي اجتماعي پدرش كارخانهاي در انگلستان داشته است اينها آلماني هستند و پدر انگلس در منچستر كارخانهاي داشت و براي اداره كارخانه پدرش به آنجا رفت و ماركس را با خود برد و تا آخر هم آنجا ماندند و كمكهاي مالي هم به ماركس ميكرد بنابرين انگلس سرمايهداري ميشود كه ضد سرمايهداري قيام كرده ما ميگوئيم سرمايهدار مومن بانقلاب و اين در انقلابهاي ديگر هم نمونه داردحالا چرا سراغ انقلاب ماركسيستي برويم در صدر اسلام هم ميبينيم بعضيها آمدند تمام امكانات خود را در اختيار انقلاب گذاشتند مثل خود خديجه خديجه همسر پيامبر، سرمايهدار بود و خود پيامبر را قبلا بعنوان نمايندة بازرگاني به شام فرستاده بود اما آمد تمام امكانات خود را در اختيار انقلاب گذاشت خديجه ميشود يك سرمايهدار مومن بانقلابدر يكي از اصول اقتصادي كه بتصويب رسيد، قرار دادن وسايل كار در اختيار همة كسانيكه قادر بكارند ولي وسايل كار ندارند، پيشبيني شده است بنظر شما اين مسئله را حل خواهد كرد يا اينكه طوري رفتار شود كه شخص را از كار پذير بودن برهاند؟دكتر بهشتي همين راه بسيار خوبيست ما پيشبيني كرديم كه فردي ميخواهد كار فردي انجام دهد ولي سرمايه و ابزار ندارد، دولت با توجه بمقدوراتش به او ميدهد پس اين كارپذير نيست اگر تيم و گروهي هم ميخواهند كار كنند و سرمايه ندارند، آنها هم همينطور كار هم يا فردي است يا تيمي فقط ميماند كارهاي بزرگ كه آنها هم كه كار دولتي است بنابراين ميبينيد، آنجا كه افراد ميتوانند عمل كنند، دولت مقدماتش را فراهم ميكند و در كارهائي هم كه در سطح وسيعي عمل ميكنند كه اساساً دست اشخاص نيست ضمناً اينرا هم بگويم وقتي در اين بخشهاي كوچك و محدود چنين زمينهاي را بوجود آورديم، حتماً دولت در كارهاي بزرگ مجبور ميشود رفتار و مناسباتش را با كاركنان آنها با وضع موجود در واحدهاي ديگر، هماهنگ سازد
تلفيق مالياتهاي اسلامي و دولتي
مسئلة ديگر تلفيق ماليتهاي اسلامي و دولتي است، در اين زمينه طرحي در قانون اساسي پيشبيني شده است؟دكتر بهشتي اساساً بيائيد كلمة مالياتهاي اسلامي و دولتي را برداريم و بطور كلي بگوئيم مالياتهاي اسلامي منتهي اشكال ندارد گفته شود كه كيفيت پرداخت و مصرف مالياتهاي اسلامي در نظام آينده مختلف باشد بنابراين تفكيك ايندو و ذكر تعابير گوناگون در نظام آينده تعبيرات مناسبي نيستند ما در نظام آينده تنها مالياتهاي اسلامي داريم و اينها يا مالياتهائي هستند با همان خصوصياتي كه در فقه اسلامي آمده و يا اگر نيامده، دولت اسلامي مشخص ميكند
دادگاههاي انقلاب
در مورد دادگاهاي انقلاب، تا كنون سه بار احكام اعدام دادگاههاي انقلاب متوقف شده است بار اول بخاطر اينكه ضوابط مدوني وجود نداشت و پس از آنكه شوراي قانون انقلاب لايحه قانوني تشكيل دادگاههاي انقلاب را تصويب كرد دادگاهها دوباره بكار خود ادامه دادند بار دوم صدور حكم امام مبني بر عفو عمومي بود كه براي تعيين حدود شمول اين حكم، براي بار دوم تعطيل شد، اين مورد سوم بچه علت بود؟دكتر بهشتي اما در مرحلة دوم هم بايد بگويم استثنا شده بود مگر كسانيكه كسي را كشتهاند يا مؤثر در كشتار بودهاند كه اين مورد همچنان ادامه داشت اما در مورد اين مرحله سوم بدين دليل بود كه در مجازات اعدام اگر اشتباهي در كار دادگاه پيش بيايد ديگر قابل جبران نيست و چون عدة دادگاهها بدليل ضرورت خيلي زياد شده بود بايد يك ارزشيابي بعمل ميآمد كه آيا در رأي اين دادگاهها هيچ اشتباه نبوده؟ يا اگر اشتباه بوده، اشتباه بسيار كم بوده براي آنكه اين ارزشيابي دقيق انجام شود، در مورد اعدام اگر درصد اشتباه به يك درصد هم برسد، بايد جلوگيري شود چون قابل جبران نيست اينست كه بدستور امام حكم اعدام متوقف شد، تا آنكه ارزشيابي كنند چون اگر كساني مستحق اعدام باشند، پس از ارزشيابي كار دادگاهها محاكمه و اعدام خواهند شد آنها را كه آزاد نميكنند آنها را در بازداشتگاه نگه ميدارند تا محاكمه شوند اين براي آنست كه مشخص شود كه كداميك از دادگاهها دقتشان براي صدور احكام در حد ممتازست، آنوقت تصميمگيري را بآنها محول ميكنندآيا دادگاه انقلاب نوعي دادگاه ويژه از نوع محاكم اختصاصي تلقي نميشود؟دكتر بهشتي از اسمش مشخص است كه دادگاه انقلابست دادگاه ويژه يكوقت است كه منظور ويژة گروه خاصي است كه اينجا منظور اين نيست مثل دادگاه ويژة معممين كه من با آن مخالف بودم و بحمدا لغو شد و ديگر دادگاه ويژه دوره انقلاب كه همة انقلابها، دادگاه انقلاب داشتهاندبنابرين اين دادگاه يكي از ضرورتهاي دوره انقلابست يكوقت است در يك موقع عادي دادگاه ويژه درست ميكنند مثل دادگاههاي صنفي و امثال اينها چنين چيزي را نميتوانيم داشته باشيم ولي يكوقت است كه در دوره انقلاب، مخصوص دورة انقلاب، دادگاه درست ميكنند، اگر ميخواهيد ميتوانيد با آن دادگاه ويژه بگوئيد ولي آنرا با دادگاه ويژه در زمان عادي اشتباه نكنيد آنچه كه همة سيستمهاي مترقي حقوقي آنرا نفي ميكنند، دادگاههاي اختصاصي در شرايط عاديست كه ما هم آنرا نفي ميكنيماشاره كرديد به دادگاه ويژة معممين، علت تشكيل آن چه بود و چرا تعطيل شد؟دكتر بهشتي تا آنجا كه به من اطلاع دادند، علت تشكيل آن اين بود كه خواستند رسيدگي به تخلفات و اتهامات معممين طوري انجام شود كه دستاويزي براي كسانيكه بدينوسيله ميخواهند روحانيت را مخدوش كنند، قرار نگيرد كه خود امام هم همين نقطهنظر را داشتند چون بايشان گفته بودند كه اين روزها براي هر معممي اتهامي جعل ميكنند و آنرا بدادگاه انقلاب ميبرند اگر اين اوج بگيرد، ممكن است به مخدوش كردن نقش مؤثر روحانيت در انقلاب منتهي شود بنابراين تصميم گرفتند دادگاهي تشكيل شود كه اطمينان حاصل شود كه جلوي اين توطئه را بگيرد ولي من معتقد بودم كه اين ضرورت ندارد و بدادگاههاي انقلاب تاكيد ميكردند كه مراقب چنين توطئههاي احتمالي باشند حقيقت اينست كه ما چندان توطئهاي هم نديديم و شايد جز دو سه مورد، مورد خاصي پيش نيامد اينها را هم بدادگاه نبرده بودند بلكه فقط در روزنامهها و نشريات اتهاماتي وارد شده بود
مسئله زمين
مسئله زمين در روستاها و مناطق مختلف كشور هنوز هم وجود دارد گفته ميشود بسياري از نابسامانيها در مناطق كشاورزي ناشي از همين مسئله زمينهاي مزروعي و زمينهاي قابل كشت است در اين زمينه براي حل مشكل زمين، شوراي انقلاب چه تدابيري اتخاذ كرده است؟دكتر بهشتي در مورد زمينهاي قابل كشت كه هنوز در دست افراد نيست، شوراي انقلاب تصويب كرد كه اينها به زارعين و كسانيكه ميخواهند بكار كشاورزي بپردازند، داده شود اما در مورد زمينهائي كه الان كشت ميشود و در دست افراد و شركتها است، در اين زمينه هنوز تصميم قاطعي اتخاذ نشده و اميدواريم بتوانيم در اين زمينه هم تصميمات جديدي اتخاذ كنيمدر مورد قراردادهائي كه در رژيم گذشته منعقد شده بود قرارداد دو جانبة ايران و آمريكا و سياستي كه بعداً دولت اعلام كرد كه در حقيقت سياست نگرش بسوي كشورهاي اروپائي بود كه مبادلات اقتصادي خود را توأم با مسائل سياسي نميكند و در ثاني منبع واردات ما منحصر بآمريكا نباشد اين كار بكجا كشيد؟دكتر بهشتي دقيقاً هنوز از نتيجة اين كارها اطلاعي ندارم ولي احتمالاً شوراي انقلاب مصمم است تمام قراردادهائي كه ناظر بروابستگي ايران و سلطة كشور ديگر بر امور ايران باشد حالا اين ميخواهد با آمريكا، روسيه يا هر كشور ديگر باشد لغو نمايدهر قراردادي را كه بسوي زير سلطه بردن و سلطة ديگران را بر ملت ايران محكم كردن و بوجود آوردن از آن ميآيد، لغو خواهيم كرد و در مورد قسمت دوم، طبعاً اگر اين قراردادها لغو شود، براي برآورده كردن نيازهاي اجتنابناپذيري كه در داخل قابل تامين نباشد، بايستي از كشورهاي صنعتي ديگر استفاده كنيم كه رابطه آنها رابطة استعماري نباشد
شوراهاي عامل اجرائي
شوراها هم مسئله روز است، اولا چرا از اين اصل اسلامي استقبال خوبي بعمل نيامد و ثانياً شوراي انقلاب، شوراها را در سطوح مختلف، يك ارگان تصميم گيرنده و اجرائي فرض ميكند تا اينكه صرفاً يك طرف مشورت هستند كه صرفاً اظهار نظر ميكنند و تصميم با ديگرانست و اساساً چرا شوراي انقلاب يك دستورالعمل روشن و صريح در اين مورد بدست نميدهد؟دكتر بهشتي درين زمينه هم بايد بگويم بين دوستان، نظرها يكي نيست عدهاي معتقدند كه شوراها را بايد به سمت نقش موثرتر هدايت كرد و عدهاي معتقدند كه هنوز شرايط اجتماعي ما براي چنين كاري آماده نيست بنابراين، در اين زمينه اختلاف نظر وجود دارد و اميدواريم اين اختلاف نظر به نظر واحد تبديل شود من شخصاً طرفدار اين هستم كه بايد نقش شوراها را بيشتر كنيم و با نقش دادن بيشتر آنها را براي مسئوليتهاي بالاتر آماده كنيميعني در مجموع اينطور استنباط كنيم كه درين مورد به يك طرح زمانبندي شده احتياج داريم؟دكتر بهشتي بيشك اصولاً اين بايستي با يك طرح زمانبندي شده انجام شود وگرنه محتواي آن تا حد يك شعار فريبنده و سرگرمكننده كاهش خواهد يافتدر مورد شوراهاي كارگري و مديريت كارخانجات نظرتان چيست؟دكتر بهشتي آنهم همينطور من گفتم كه اين لايحهاي كه دولت تصويب كرده، لايحه شوراها تلقي نميشود معتقدم شوراهاي كارگري نقش فعالتري داشته باشند و حتي معتقدم اين برنامه را همين حالا اجرا كرد
روحانيت و معترضين
ظاهراً طرح جديدي را امپرياليسم توسط پادوهاي داخليش دارد اجرا ميكند كه بر مبناي اين طرح، تحت پوشش مبارزه با ارتجاع، روحانيت مترقي را بكوبد باينترتيب كه ميبينيم تنها كسانيكه درگيرودار مبارزه هستند درين مجموعه نفي ميشوند يعني بجاي اينكه كسانيكه خود را بكنار كشيدهاند، مورد اعتراض قرار گيرند و نفي شوند كساني مورد حملهاند كه در ميدان مبارزه هستند در اينمورد معترضين ميگويند روحانيت يك موضع انحصارطلبي اتخاذ كرده و تمايلي دارد كه تمام مسائل را زير نگين خود درآورد درين مورد نظرتان چيست؟دكتر بهشتي اين مسئله همانطور كه اشاره كرديد، يكي از نيرنگهاي استعمارست كه ميخواهد مجدداً روحانيت را كه عامل موثري نميگويم تنها عامل در بسيج نيروها و پيروزي انقلاب است، از مردم جدا كند و اميدوارم قشر روشنفكر و تحصليكرده ما، قشر تحصيلكرده با ايمان و مبارز، هشيار باشد و اين توطئهها را بشناسند و بشناسانند و اين نقشه دشمن را نيز خنثي كننداز طرف ديگر بايستي بروحانيت هم توصيه كرد كه روحانيت هم هشيار و آگاه باشد و نگذارد چنين سوءتفاهمي دربارهاش بوجود بيايد و تا آنجا كه ممكن است راهگشاي ديگران براي عهدهدار شدن نقشهاي مؤثر و مسئوليتهاي مؤثر، باشد و سعي كند حداقل مسئوليتها را مستقيماً بعهده گيرد من چنين رويهاي دارم كه هميشه از اينكه قدرتي بمن محول شود، فرار ميكنم هر چند باز جامعه و رهبري براي قبول مسئوليتهاي جديد فشار ميآورند ولي تصور ميكنم هر جا بشود كاري را بديگري محول كرد، از پذيرش مسئوليت جديد امتناع ميكنم با اينهمه در اين مرحله از زمان بعلت حساسيت موضوع ميبينند مسئوليتهائي بدوش من گذاشته شده اما هيچگاه دنبال مسئوليت جديد نبودهام كه به دست بگيرم و معتقدم اگر اين روحيه حاكم بر جامعه روحانيت در برخورد با مسئوليتها باشد و همه ببينند كه اينها نميخواهند مسئوليتي را قبضه كنند بلكه اين مردم و انقلاب است كه مسئوليتي را بردوش اينها ميگذارد خودبخود اين روحيه و اين طرز برخورد سبب ميشود كه جلوي اين توطئه دشمن تا حدود زيادي گرفته شود در حقيقت همانطور كه مولاعليعليهالسلام وقتي مردم باو اصرار كردند كه قبول مسئوليت بفرمايد نشانداد كه من نميخواهم و فرمود اگر نبود كه مردم اصرار داشتند و خداوند از ما مسئوليت ميخواهد و ما را مسئول قرار داده كه در حد توانائي و امكانات براي مبارزه با ظلم بكوشيم مسئوليت را قبول نميكردمشيعيان وي نيز بايستي چنين روحيهاي داشته باشند يعني برادران روحاني ما تنها در برخورد با تقاضاي قبول مسئوليت بايستي عكسالعمل نشان دهنددر مورد زندگي شخصيتان گفته ميشود كه در خانة مجللي در شمالشهر كه عمدتاً شايع است ساختمانيست كه از طاغوتيان بجا مانده، زندگي ميكنيددكتر بهشتي واقع اينست كه در مورد زندگي شخصي دوست دارم خودم چيزي نگويم و اين مسئوليت را جامعه بعهده گيرد خانة من جاي گمشدهاي نيست خانهايست كه شبهاي 5شنبه معمولاً ديدار عمومي داشتم و دانشجويان و غيردانشجويان و دوستان مختلف بآنجا ميآمدند هنوز هم روزانه بآن رفت و آمد دارم و چيزي نيست كه مخفي بماند خوب بود دوستان ديگر ميآمدند و افشاگري ميكردند اين زيبندگي ندارد كه اين قبيل موارد به خود اشخاص محول شود ولي حالا كه سئوال ميكنيد خانه من خانهايست كه هشت سال است در آن زندگي ميكنم فلذا نميتواند از طاغوتيها و ياقوتيها بجا مانده باشد اما اينكه خانة من در شمال شهرست خوب بالاخره شهر شمال و جنوب دارد و آنوقت كه من در آنجا خانه تهيه كردم، زمين در آن محل ارزانتر بود و من حتي درصدد تهيه خانه در شهر بودم خيابان سقاباشي ولي پول لازم را نداشتم و با همان مبلغ درينجا در قلهك خانهاي تهيه كردم كه پولش را هم يكجا نميخواستند بعلاوه خانهايست شش اطاق دارد كه چهار اطاق براي زندگي شخصي و دو اطاق براي فعاليتهاي من بود
تماس با هايزر؟
گفته ميشود در زمان بختيار شما ژنرال هايزر آمريكائي كه براي برآورد موقعيت رژيم شاه خائن بايران آمده بود وقتي فهميده شاه ماندني نيست، دستور داد او برود و بختيار بيايد و به ژنرالهاي ارتش كه الان همه يا معدوم شدهاند يا فراريند، دستور داد كه از او حمايت كند گفته ميشود شما با اين شخص تماسهائي داشتهايد در اين مورد چه ميگوئيد؟دكتر بهشتي درينجا دو توضيح ميدهم اول اينكه نخير، من با اين شخص هيچ تماسي نداشتم توضيح دوم اينكه وقتي انسان مبارزه ميكند، با دشمن تماس ميگيرد اصل تماس عيب ندارد بلكه بايد ديد در آن تماس انسان چه گفته و چه موضعي گرفته است بنابراين من اساساً ميخواهم بگويم بايد اين نوع برداشتها در جامعه از بين برود رشد جامعة ما بايستي در اين حد باشد كه مسئولان يك مبارزه و كسانيكه در مبارزه مؤثرند، خواستند با دشمن گفتگو كنند و موضع دشمن را از لابلاي حرفهايش كشف كنند و با قدرت روحي با دشمن مواجه شود، دشمن را ضعيف كند لذا اگر مسئولان مبارزه خواستند از اين زمينهها به نفع انقلاب بهرهبرداري كنند، بايستي دستشان باز باشد بنابراين من با هايزر ملاقاتي نداشتم ولي اگر هم ملاقاتي پيش ميآمد، با آن نوع برخوردي كه من با دشمن داشتم، اين برخورد به سود انقلاب تمام ميشد علاوه براين من در دوران انقلاب مقيد بودم هرگاه چنين برخوردهائي ضرورت پيدا ميكند، به امام اطلاع دهم تا ببينم آيا ايشان هم اين تماس را براي انقلاب مفيد ميدانند يا خير و اگر پاسخ مساعد ميدادند، اقدام ميكردمگفته ميشود در زمانيكه شما در آلمان در مجتمع اسلامي هامبورگ بوديد، از فعاليت مبارزين در آلمان جلوگيري ميكرديد و اساساً مدت زيادي نيست كه به جرگه فعالين انقلاب پيوستهايددكتر بهشتي اينكه من كي به مبارزه پيوستهام، حقيقت اينست از اين رجزخوانيها خوشم نميآيد انسان هرگاه مبارزه كند و براي خدا باشد، اين ارزش را دارد و اگر هم براي خدا نباشد كه هيچ ولي اينكه پرسيديد شروع فعاليت سياسي من براساس انگيزههاي اسلامي به سالهاي 29 مربوط ميشود كه در آن زمان جواني بودم كه در مبارزات نهضت ملي ايران براي صنعت نفت حضور داشتم و در سال 31 در حوادث 30 تير در اصفهان بودم و در آنزمان هم نقشي داشتم و بعد به فعاليتهاي تشكيلاتي معتقد شديم و روي اين معيار عمل ميكرديم و در سال 41 هم در مبارزه حضور داشتم تا آنجا كه سال 42 سازمان امنيت مرا مجبور به ترك قم كرد و در تهران با هيئت مؤتلفه كه فعالترين گروه سياسي اسلامي آنزمان بود كه شاخه نظامي و سياسي داشت و تقريباً بخش عمدهاي از مبارزة سياسي را كه برهبري امام به پيش ميرفت، بردوش داشت با چند تن از دوستان، با اين گروه در ارتباط بوديم و بعد هم كه بآلمان رفتيم، اتحاديه دانشجويان معلمان گروه فارسي زبان را كه نقش مؤثري در فعاليتهاي مبارزاتي اسلامي در اين سالها داشته، با همكاري چند تا از جوانها بوجود آورديم و در سال آخري كه بايران آمديم، سالي بود كه شكوفا شده بودند كه يك سمينار 15 روزه در مسجد گذاشتيم و حتي نوارهاي اين بحثها موجودست و بعضيها بچاپ رسيده بنابراين من طرفدار مبارزة مبني بر برنامهريزي هستم ولي اينكه گفته ميشود، بعضيها طرفدار مبارزه بدون برنامهريزي هستند و من طرفدار مبارزه با برنامهريزي هستمبعنوان آخرين سئوال، امپرياليسم دارد از كمونيسم غولي ميسازد تا بتواند با فعاليتهاي تبليغاتي، نهضت را بسوي خود متمايل كند چون در محاسبات خود باين نتيجه رسيده است كه ايران مسلما با گرايشهاي شديد مذهبي، كمونيست نخواهد شد لذا نهضت بسمت چپ ميل نخواهد كرد ولي شايد بتوان آنرا به لطايفالحيل بسوي گرايشهاي راستي ميل داد در اينمورد نظر شما چيست؟دكتر بهشتي اينوظيفة ماست كه نهضت را در صراط مستقيم اسلامياش نگهداريم و مانع انحراف نهضت به چپ يا راست شويم من اميدوارم با هشياري و آگاهي و انجام و بهمپيوستگي نيروهاي مبارز آگاه و مسلمان جلوي اين توطئه هم گرفته شوددرينمورد ميخواهند اين موضوع را اثبات كنند كه نهضت به تنهائي با شعار نه چپ نه راست، به راه راست نميتواند استقلالاً متكي به خود باشددكتر بهشتي ميتواند همانطور كه تا بحال مستقلاً عمل كرده، از اين ببعد نيز ميتواند ميبينيد متن قانون اساسي، نه شرقي است و نه غربي بنابراين آنچه هست تنها شعار نيست بلكه در عمل هم شما شاهد تحقق شعارها هستيد