اسطوره برجسته تاریخ (شهید بهشتی) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسطوره برجسته تاریخ (شهید بهشتی) - نسخه متنی

شورای احیاء آثار شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پايه‌ها و ضوابط شورا

مسئله شوراها مسئله شوارها، شوارهاي محلي، شوراهاي كارگاهها، شواراهاي اداره‌ها، شوراهاي مدارس و شوراهاي ديگر ما در رابطه با شوراها چه موضعي داشته باشيم؟ شورا را تعريف كنيم و بگوئيم مديريت عبارت است از اينكه در طيف يك گروه، يك عده توانا مي‌آيند جامعه را اداره مي‌كنند و اين‌ها بسود جامعه و در كار جامعه باشند و به سود جامعه كار كنند همين؟ اين كافي نيست اين خطرناك است نمي‌توانيم اين را بپذيريم پس چه بگوئيم، بگوئيم اداره جامعه را بايد بدست مردم داد، جامعه بايد از پائين به بالا اداره شود

از توده مردم اداره شود، در همه‌جا بايد حضور فعال و تصميم‌گيرنده و اداره‌كننده توده مردم مسئول و مربوط باشد مردم هرچه انتخاب كردند، انتخاب كردند مردم به توجيه نياز ندارند مردم به رهبري و توجيه هم نياز ندارند؟ مردم با قالبهائي كه به آنها گفته بشود و آگاه بشوند و خودشان قالبهاي اساسي و قانون اساسي را تنظيم و برآن اساس حركت كنند و خطوط كلي حركت مردم به وسيله آگاهان عرضه بشود و خود مردم همه آگاهانه به آن رأي بدهند و از آن پس روي آن خطوط كلي حركت كنند، توجيه نياز نيست

همينطور مردم بدون هيچگونه هدايت، رهبري، اين هم درست نيست اين همان حكومت هرج و مرج است، اگر نظمي، نظامي، شكلي، حدودي، هدايتي در كار نباشد، سپردن كار بدست مردم ميشود هرج و مرج، هر كسي براي خودش يك داد مي‌زند، اين مملكت ميشود؟ اين جامعه ميشود؟

اين هم درست نيست نه آقا اين درست است كه يك عده‌اي قيم بخواهند اين جامعه را اداره كننده اين قيمها مي‌خواهند يك نفر باشد مي‌خواهند 10 تا باشند مي‌خواهند 2000 تا 10000 نفر باشند، اداره جامعه بصورت قيمومت نامطلوب و مضر است، اين مطلوب نيست، دومي اداره اين جامعه بصورت اينكه هرچه مردم دلشان خواست بدون هيچگونه خطوط كلي و رهبري و هدايت كلي، اين هم مضر است، اين هرج و مرج است، اين درست همان ليبرالي است كه ما با آن مبارزه ميكنيم، پس چي؟ سوم، كدام سوم، سوم اين است كه براي جامعه براساس مكتبي كه خود آن جامعه قبول كرده براساس آن مكتب بگويد خطوط كلي نظم و اداره جامعه در بعد سياست، اقتصاد، مديريت فرهنگ، تعليم و تربيت در حفظ بهداشت عمومي، پزشكي خطوط كلي را براساس مكتب پذيرفته شده آن جامعه تنظيم كنند

مي‌گوئيم هشيار باش، كساني را براي عضويت شوراها انتخاب كن كه انتخاب‌شوندگان مسلمان معتقد، متعهد به مكتب مورد قبول جامعه و نظام باشد اگر در آنها اين قيد را رعايت نكني قافيه را باخته‌اي پس وقتي مسئله شورا مطرح ميشود بايد با مسئله شورا يك قيد مطرح شود، شورا بله ولي انتخاب‌شوندگان بايد داراي اعتقاد و ساخت قوي مكتبي باشند در موقعيكه قانون اساسي تصويب ميشد و اخيراً در شوراي انقلاب لايحه شورها مطرح بود مي‌گفتند بايد شوراها در زندگي جامعه ما نقش مؤثر داشته باشد اما يك شرط بايد در قانون شوراها بيايد و آن اينكه انتخاب‌شوندگان بايد مسلمان مؤمن به انقلاب اسلامي در خط امام باشند آيا اين يك نوع فاشيسم است؟ يك نوع دگماتيسم است و يا يك نوع اصول زندگي كردن و پاي‌بند بودن به مبادي و معارف مكتبي است؟ كدام يك؟ ببينيد من يك مثال معمولي را كه همه شماها ضمير و ذهنتان با آن آشناست، مطرح ميكنم بگوئيد ببينم امام جماعت يك مسجد شرط هست كه يك آدم مؤمن متدين با تقوا متعهد پاي‌بند مؤمن باين انقلاب باشد يا نه؟- هيچ ترديدي در آن نداريم، حالا اگر كسي بگويد آقا كه اين شرايط براي امام جماعت مسجد منطقي است و قبول داريم و در يك عضو شورا ديگر چرا؟ اين معلوم ميشود كه اين آدم فقط مكتب را در مسجد قبول دارد اين معلوم ميشود كه نقش مكتب در زندگي اجتماعي و به اينكه نظام، نظام مكتبي باشد اعتقادي ندارد

عضويت منتخب شوار، نمايندگان كارگران در يك شوراي كارخانه بايد كساني باشند كه مردم نسبت به اعتقاد و ايمان و تقوا و پايبندي مكتبي آنها در اين حد كه پشت‌سرشان به نماز جماعت بايستند اطمينان داشته باشند حالا خواهيد گفت كه بسيار كار دشواري است كجا اين همه آدم پيدا كنيم عزيز من انتخاب كن، اين آدمها ساخته ميشوند، سو و جهت را مشخص سازيم تا گردش جامعه چنين انسانهايي را بوجود آورد و بسازد ما به حركت و پويائي جهت‌دار و سازنده معتقديم كه نميخواهيم هميشه در كلمات موزون زندگي كنيم اگر قرار بود ما آدمهايي باشيم كه با شرايط موجود بسازيم، كه رژيم حالا حالا اينجا بود خوب بايد با اين شرايط مي‌ساختيم قرار براين است كه انسانها شرايط بهتر را بوجود آورند و جايگزين شرايط نامطلوب موجود كنند اين نقش انسان است انسان موجودي خودساز و محيط‌ساز است

يك شرط اساسي در انتخاب‌شوندگان براي كارهاي گوناگون حتي معلمي در كلاس اول ايمان و تقوا و فضيلت و عشق به آرمانهاي مقدس اسلام است پس بقيه كجا بروند و چه كار كنند مخالفين با اسلام در جامعه پس چكار كنند بي‌تفاوتهاي نسبت به اسلام چكار كنند؟ اينجا دو جور جواب وجود دارد يك جور اينكه چون بايد نظام مردمي باقي بماند ما در اين قيد تخفيف ميدهيم تا دل آنها را هم بدست بياوريم ميگوئيم آنجا كه اكثريت با بي‌دينهاست اگر اعضاي شورا آنجا بيدين بودند عيب ندارد آنجا كه اكثريت با ضد اسلام‌هاست اگر نمايندگان آنجا ضد اسلام بودند عيب ندارد تا وقتي كه اكثريت جامعه مسلمانند خود بخود اكثريت اعضاي همه شوراها رويهم رفته مسلمان مي‌شوند عيبي ندارد حالا اكثريت اعضاي خود آن شوراها ضد اسلام و غيرمسلمان بودند قابل اغماض است چرا براي اينكه اين كار را نكنيم جامعه به بيتفاوتي كشانده ميشود آنوقت ديگر حكومت مردمي نيست اين يك منطق است شايد خيلي‌ها را اين منطق خو‌ش‌آيد شايد ولي ما را اين منطق خوش نيايد، چرا؟ براي آنكه اگر مسئله اكثريت است، اكثريت را در همان مقطع اصلي حاكم كنيم بگوئيد وقتي در يك جامعه‌اي از ميان كساني كه حق رأي دارند نزديك به 16 ميليون نفر رأي ميدهند به اين قانون اساسي جمهوري اسلامي كه ميگويد بايد اداره كشور برمبناي اسلام باشد

7/8/60

/ 53