حيله ساواك - تا اوج آسمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تا اوج آسمان - نسخه متنی

احمد عربلو

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حيله ساواك

بعد از آزادي امام در سال 42 ساواك مقاله اي تنظيم كرده و به روزنامه اطلاعات داده بود كه علما سازش كردند و تفاهم شد و چنين و چنان ، و قصد داشتند به امام اين اتهام را وارد كنند كه ايشان با دولت كنار آمد و آنها هم ايشان را رها كردند

امام با عصبانيت فرمودند بايد اين روزنامه ، مطالبي را كه نوشته تكذيب كند و سئوال كردند چه كسي بناست صحبت كند گفتند آقاي خزعلي و آقاي مرواريد همان شب امام تشريف بردند به مدرسه فيضيه ، به آنها فرمودند جواب اين مقاله را بدهيد و از طرف من تكذيب كنيد و بگوييد من هماني هستم كه بودم و اينها دروغ گفته اند ؛ اگر درست حاليشان نكنيد ، خودم بلند مي شوم و مي روم آن جا صحبت مي كنم

امام را همان شب با تجليل و عظمت بي سابقه به مدرسه بردند

فرداي آن روز ، امام مرا خواستند و چون مي دانستند كه دكتر صدر ـ وزير وقت كشور ـ را مي شناسم ، فرمودند برو پيش او و بگو اگر اين مطلب روزنامه را تكذيب نكنيد ،هرچه ديده ايد از چشم خودتان ديده ايد

رفتم و با دكتر صدر در وزارت كشور ملاقات كردم و پيام امام را رساندم اين مردك جواب داد من چند روز پيش اروپا بودم ، آنجا در كليساها كشيشها آزادند ، صحبت مي كنند ، مردم را هدايت مي كنند و دولت هم به كار خودش مشغول است ،خلاصه اين كه دين از سياست جداست آقايان مشغول كار خودشان باشند ، ما هم مشغول كار خودمان باشيم ، دخالت در سياست وظيفه آنها نيست در شأن روحانيت نيست كه دخالت در سياست كنند قول نمي د هم كه اينها تكذيب كنند

پس از مدتي دكتر صدر به قم آمد و با امام ملاقات كرد و امام حرفهايشان را به دكتر صدر گفتند تا اين كه خود امام در اولين جلسه درسشان آن نطق تاريخي را كردند كه ما همانيم كه هستيم و هيچ كس حق سازش ندارد ؛ حتي فرمودند خميني اگر سازش كند ، اين ملت خميني را هم بيرون مي كنند مبارزه دو مرتبه شروع شده است

مدتي بعد هم نقشه اي كشيدند تا حيثيت ايشان را ببرند و بگويند امام با دستگاه كنار آمده است دولت را عوض كردند و منصور آمد و وزير كشورش جواد صدر پسر صدرالاشرف يكي از روحانيون زمان قاجاريه بود به اصطلاح اينها مي خواستند جواد صدر را به عنوان يك چهره مذهبي قلمداد كنند و حال آن كه خود دين و ايمان درستي نداشت

به هر حال آمدند و از امام عذرخواهي كردند و ايشان گفتند كه به قم تشريف ببرند براي رفتن ايشان به قم ، سرهنگ مولوي يك ماشين بنز آورده بود ، ايشان را آورده بودند سر كوچه يخچال قاضي ، نزديك بيمارستان پياده كردند ، چون ماشين نمي توانست در كوچه وارد شود ، امام تك و تنها به طرف خانه حركت كردند يك دوچرخه سوار كه ديده بود امام تنها به طرف خانه شان مي رود در شهر راه مي افتد و فرياد مي زند كه امام آمد ظرف يك ساعت تمام آن محل پر از جمعيت شده بود منزل روبروي امام منزلي بود كه پدر عيال من ، مرحوم آيت الله شهيدي با خانواده ام در آن جا ساكن بودند امام را با زحمت به آن منزل منتقل كردند

/ 46