سالها ممنوع الخروج بودم ، ولي بعضي سالها دستگاه موافقت مي كرد كه حج برويم دوبار از مكه به نجف رفتم سالي به حجاج مكه اجازه دادند از مكه به مدت يك هفته براي زيارت به عراق بروند و بعد به ايران باز گردند خدا به من توفيق عنايت كرد كه آن سال به مكه رفتم و همان سال آقاي حكيم هم به مكه مشرف شده بودند از مكه به نجف آمدم و آنجا در منزل امام و منزل مرحوم حاج آقا مصطفي بودم و اگر كربلا مي رفتم شب حتماً برمي گشتم كه بيشتر از محضر امام استفاده كنم يادم هست كه در يك سفرم گزارشي راجع به مكه به امام دادم خيلي علاقه داشتم هر سال به مكه بروم يك جهتش اين بود كه من در طول سال مقداري پول تهيه مي كردم مرحوم شهيد مطهري در جريان بود ، وقتي به مكه مي رفتم ، شبها لباس عربي مي پوشيديم و پولهايي را كه در مكه يا ايران تهيه كرده بوديم به فلسطينيها مي رسانديم در واقع يك نوع مبادله اطلاعاتي بين ما و فلسطينيها برقرار بود كمك مالي هم كه از ناحيه ما به آنها مي شد ، علني نبود يكي از سالهاي ديگري كه به مكه رفتم ، تهامي هم آمده بود دولت شاه هر سال ، روز يازدهم در مكه ، مجلس دعا تشكيل مي داد در يكي از سالهاي ديگري كه به مكه رفته بودم وقتي گوينده پيدا نكردند ، سراغ من آمدند و گفتند تو بيا و امروز در مجلس شركت كن ، يك دو سه كلمه هم صحبت كن تمام پرونده هايت را از بين مي بريم ، در ايران خيلي كمكت خواهيم كرد و همين الان بيست هزار تومان به تو مي دهيم بعد هم سفارش هر كسي را كه بكني به او گذرنامه مي دهيم و كار و بارت خوب مي شود گفتم اگر صد هزار تومان هم بدهيد قدم در مجلس شما نمي گذارم داد و قال مركز سرپرستي حج و سفير ايران بلند شد گفتم خجالت بكشيد عصباني شدم و عينكم را برداشتم و به زمين زدم و گفتم جنايات و ظلم شما جلوي چشم من است ، سال 43 و 44 توي زندان شاه چشمهايم داشت كور مي شد اين عينك ، كه آينه ظلم شماست ، هميشه مقابل صورت من است ! حالا من دعا كنم ؟ خيلي ممنون باشيد كه ما فعلاً ساكتيم و هيچ حرف نمي زنيم سپس با حالت عصباني از آنجا رفتم گفتند خيلي خوب ، تهران حسابت را مي رسيم !جريان را براي امام نقل كردم ايشان فرمودند كه انشاالله خير پيش مي آيد و كاغذهايي كه به من داده بودند ، پس گرفتند و گفتند ممكن است شما را در فرودگاه بگيرند بهتر است اين ها را همراه نبريد چند روز خدمت امام بودم و كارهاي حج و پخش اعلاميه ها را گزارش دادم و به تهران بازگشتم