شهيد محلاتي را نخستين بار در تبريز ديدم به نظرم سال 1330 بود كه براي ايراد سخنراني به شهر ما آمده بود من براي ديدن يك ميتينگ گردهمايي انتخاباتي رفته بودم كه نام ايشان به گوشم خورد به دنبال فتواي مرحوم آيت الله سيد محمدتقي خوانساري و مرحوم آيت الله كاشاني ، مردم تبريز كم كم با مسئله انتخابات آشنا شده بودند مسجد جامع تبريز از جمعيت موج مي زد و من هم كنار ديگران در گوشه اي نشسته بودم كه آقاي محلاتي ، جوان چابك و استوار ، از راه رسيد و با سرعت به سوي منبر رفت با حرارت سخنراني كرد و حرفهاي داغ و تندي زد هنوز صحبتهاي ايشان ادامه داشت كه ناگهان از بيرون مسجد سر و صدايي بلند شد كه مي گفتند شاهچي ها آمدند ! مجلس به هم خورد ، چماق داران شاهي با كفش داخل مسجد ريختند و همان طور كه با چماق مردم را مي زدند ، به طرف منبر پيش مي رفتند در اين ميان شهيد محلاتي را ديدم كه بدون عبا و كتك خورده با سر شكسته و عمامه اي خونين به سوي در خروجي مي رفت و چماق داران شاه به او اهانت مي كردند خوشبختانه يك مرد جوان توانست به او كمك كند و شهيد محلاتي را از پشت بام مسجد كه متصل به مدرسه طالبيه بود ، سالم از معركه بيرون ببرد